مهسا بهادری: اهالی تلویزیون بیشتر او را با «لیسانسهها» به خاطر میآورند، آقای امیری که دائما با مشکلات خانواده و دوستان حبیب دست و پنجه نرم میکرد، دنبال کنندگان سینما هم بیشتر او را با «جهان با من برقص» میشناسد.هر دو، اثر سروش صحت بود که باعث شد سیاوش چراغیپور، توانایی و مهارتی را که از سال ۱۳۶۶ در تئاتر کسب کرده بود وارد حوزه سینما و تلویزیون کند. او این روزها پس از آنکه ایفای نقش در سریال «روزگارجوانی» را به پایان رسانده، مشغول بازی در «جیران» حسن فتحی است و با سریال «کلبهای درمه» مهمان خانههاست.
به همین بهانه به گفتو گو با این هنرمند پرداختیم که در ادامه میخوانید.
شما یکی از بازیگرانی هستید که سالیان سال در تئاتر فعالیت کردید، اما یک نقطه عطف بسیار بزرگی در کارنامه کاری شما وجود دارد آن هم سریال «لیسانسهها» با کارگردانی سروش صحت است. شما با این موضوع موافق هستید؟
بله بسیار با این موضوع موافقم و با این سریال به اهالی تلویزیون و سینما معرفی شدم.
شما که تئاتری بودید و به قدر کافی هم مهارت داشتید، چرا پیش از سریال «لیسانسهها» دیده و شناخته نشدید؟
در ایران یک بخشی از بازیگری به دانش، تلاش، توانایی، زحمت و هنر ارتباط دارد؛ اما یک بخشی از آن خارج از اراده آدمها است و هنرمند به یک موقعیت نیاز دارد تا شرایط فراهم شود، هنرش را به نمایش بگذارد و مورد تایید قرار گیرد. من بازیگر تئاتر هستم، در سال ۱۳۶۶ به طور حرفهای کار تئاتر را آغاز کردم و خودم را هم فرزند تئاتر میدانم چون از آنجا رشد کردم. اما نکتهای که وجود دارد این است که در بازهای از زمان بازیگرها از تئاتر انتخاب نمیشدند، بلکه تقسیم بندی شده بودند، عدهای بازیگر تئاتر و عدهای بازیگر سینما بودند. آن زمان کارگردانان خیلی عادت به دیدن تئاتر برای انتخاب بازیگر نداشتند و من هم از آن دسته از بازیگرانی بودم که با توجه به ایفای نقشهای متعددم، هیچگاه توسط هیچ کارگردانی برای بازی در تئاتر و سینما انتخاب نشدم اما بالاخره آقای سروش صحت این کار را انجام دادند. ایشان جزو آن دسته از آدمهایی هستند که زیاد تئاتر میبینند و آن را با دقت تماشا میکنند و همواره این دغدغه را دارند که بازیگران توانمند را با خودشان به سینما و تلویزیون بیاورند تا هنرشان دیده شود.
ورود هنرمندان تئاتر به عرصه تصویر اتفاق بسیار خوشایندی است چون میتوانند تواناییها و مهارتهایشان را در سطح وسیعتری به نمایش بگذارند، اما موضوعی که در حال حاضر وجود دارد، ورود افرادی به این عرصه است که حرفه اصلیشان بازیگری نبوده است، این موضوع آسیب رسان است؟
تئاتر مادر بازیگرها است و میتواند بخشی از مهارتهای یک بازیگر را نشان دهد. من معتقدم که اساسا بازیگری موضوع پر خطر و پیچیدهای است و برد با کسی است که خودش را رشد میدهد. نکته دیگری که وجود دارد این است که من مخالف حضور هیچ انسانی در عرصه هنر به عنوان بازیگر نیستم.
اگر پژمان جمشیدی که حرفه دیگری داشت و بازیگری را صرفا برای امتحان کردن شروع میکرد و بعد هم در همان سطح تست میماند، دیگر پژمان جمشیدی وجود نداشت. ایشان به این حرفه به عنوان یک دغدغه جدی نگاه کردند، نه به عنوان یک کار پاره وقت صرفا برای دیده شدن. اگر کار ایشان صرفا پرسه زدن در این عرصه بود، به عنوان یکی از منتقدین اصلی ایشان شناخته میشدم اما وقتی دیدیم با تلاش و ممارست روی کار میآید و مطرح میشود، تکلیفش مشخص شد. چنین فردی بخاطر پول و تفریح وارد این حوزه نشده و آمده تا بازیاش را ارتقا دهد.
ممکن است ما فردی را داشته باشیم که در دانشگاه هم بازیگری خوانده باشد، اما این فرد وقتی وارد نقش آفرینی میشود همیشه در جا میزند و هیچوقت رشد نمیکند و سوال من از آن فرد این است که چرا وارد این حرفه شدهای؟
به این موضوع اشاره کردید که مشکل اصلی ما ورود نابازیگرها است. این نابازیگرها چگونه وارد تلویزیون میشوند در حالی که صدها هنر جو و دانشجو سینما و تئاتر راه ورود به این عرصه را نمیدانند؟
مبنای اساسی برخی از کارگردانان این است که از نابازیگر استفاده کنند، مانند مرحوم عباس کیارستمی که به روستاها و شهرها میرفتند، تعدادی آدم پیدا میکردند و به شیوه خودشان از آنها بازی میگرفتند. اما اینکه چرا کارگردانانی که با بازیگران معروف کار میکنند، بعضی اوقات سراغ افرادی میروند که نه دانشآموخته بازیگری هستند و نه با اصول اولیه بازیگری آشنایی دارند جای سوال است. این در حالی است که بسیاری از بازیگران و دانشآموختگان این عرصه برای اینکه راه ورود به سینما، تلویزیون و تئاتر را پیدا نمیکنند، جذب مشاغل دیگر میشوند.
کاش میتوانستیم مانند خانه سینما و خانه تئاتر یک اتحادیه برای بازیگران داشته باشیم که مرکز معرفی جوانها و انسانهایی باشد که سالیان سال، زحمت کشیدند، وقت گذاشتند و کار کردند.
فردی مانند من که تجربه سی ساله در این زمینه دارد، باید کارتی در خانه سینما یا یک اتحادیه مانند آنجا داشته باشد که اگر روزی دستمزدی برای تهیه کننده مشخص کرد، تهیه کننده نرود یک نابازیگر بیاورد، به هوای اینکه به او پولی ندهد. متاسفانه چون دارای نظام قاعدهمند در زمینه هنری نیستیم، به شدت شاهد هرج و مرج در این موارد هستیم.
ما بازی شما را هم در عرصه سینما هم تلویزیون و هم تئاتر دیدهایم کسی که در فیلم سینمایی «جهان با من برقص» میتواند به آن زیبایی ایفای نقش کند، چرا در تلویزیون این کار را انجام نمیدهد؟ چرا معمولا شاهد افت بازیها در تلویزیون هستیم؟
اعتقاد اصلی من بر فیلمنامه است، فیلمنامه اگر جان محکمی داشته باشد کاراکترها را به درستی معرفی میکند و نشانههایی به بازیگر میدهد که آن کاراکتر برای او کامل شناخته شود.
زمانی که این اتفاق بیفتد، باعث میشود من به عنوان بازیگر دست بازتری نسبت به نقش داشته باشم، چون شناسنامه کاراکتر را میدانم و با دست باز ایفای نقش میکنم. موضوع دومی که بسیار مهم است، بحث کارگردان است، کارگردان، اگر باهوش، با سواد و پر از دانش باشد و به فیلمنامه و قصه مسلط باشد، قطعا بازی خاصی را از بازیگرش میگیرد که نتیجه درخشانی خواهد داشت.
همه نمونههایی را که گفتم، در فیلم «جهان با من برقص»، میتوانیم ببینیم. سروش صحت حتی روانشناسی نقشها و بازیگرها را میشناسد و نتیجه تسلطی که داشت آن فیلم شد. چون در آن شرایط که همه کار را به صورت حرفهای انجام میدهند، دیگر من نمیتوانم کم کاری کنم.
اما متاسفانه در کارهای تلویزیونی برای شرایط متعددی که وجود دارد، این امکان در اختیار بازیگر قرار نمیگیرد. سریالهای تلویزیونی معمولا اینگونه است که سریع ضبط کنیم برویم، دیر شد، آفتاب رفت و همه چیز عجلهای است در صورتی که کار هنری نیاز به آرامش دارد اما در تلویزیون هیچوقت این آرامش وجود ندارد. میگویند برای ماه رمضان سریال بسازیم، بعد سه ماه مانده به این زمان تازه شروع به جمع کردن بازیگرها میکنند، معلوم است که آن سریال بی سر و ته خواهد بود و هیچ بار آموزشی و معنایی ندارد و یک سریال دم دستی و بی معنا میشود.
یک زمانی تلویزیون کار خوب میساخت تا مردم ماهواره نبینند
یکسری از مناسبتها است که تلویزیون هرسال برای آن سریال میسازد، مانند عید و ماه رمضان، امسال که ماه رمضان تمام شد از فردایش باید برای سریال ماه رمضان سال آینده برنامه ریزی شود، نه اینکه بگذارند لحظه آخر یک فیلمنامه بنویسند که نه قصه داشته باشد، نه موقعیت خاص و نه بازیگر بداند چه چیزی از او خواسته شده است.
یک زمانی یکی از شاگردان یک استاد بازیگری به ایشان گفتند شما که تا این اندازه مهارت دارید چرا همیشه نقش تکراری پدر خانواده را ایفا میکنید؟ ایشان هم در جواب گفتند به هرحال زندگی خرج دارد، آیا واقعا بازیگران برای اینکه زندگی خرج دارد تن به بازی در یکسری از نقشها میدهند؟
برای کسی که چنین حرفی زده است، بله اینگونه است. چون به هرحال بازیگری هم مانند همه مشاغل یک شغل به حساب میآید و من به عنوان سیاوش چراغیپور از این راه گذران زندگی میکنم و درباره این موضوع شکی نیست. اما بقیه ماجرا به نگرش انسانها بستگی دارد. عدهای از آدمها قانع هستند، عده دیگر قناعت ندارند. من پیشنهادهای جذاب پرپول بسیار داشتم اما برای اینکه کار را دوست نداشتم، آن را قبول نکردم. در اینصورت خانه من میتواند میدان انقلاب باشد نه نیاوران، اما به این ماجرا رضایت دارم. هرکسی میتواند درباره زندگی خودش تصمیم بگیرد و با هر چشمی که میخواهد به بازیگری نگاه کند، اما دیدگاه من به هنر و بازیگری اینگونه نیست.
هنوز هم فیلمبرداری«روزگار جوانی» ادامه دارد؟
خیر، فیلمبرداری این سریال به پایان رسیده است و من سر فیلمبرداری «جیران» با کارگردانی حسن فتحی هستم.
در یک بازهای از زمان سریالهای بسیار خوبی مانند «روزگار جوانی» داشتیم، یا حتی در ۵ سال گذشته هم کار خوب داشتهای اما به اعضای هر ۱۵ سریالی که تولید شده، دوتای آن خوب بوده است. در صورتی که دهههای قبلتر آمار تفاوت چشمگیری داشت.
متاسفانه تلویزیون حاضر نیست برای برنامههایش سرمایه گذاری کند، در حال حاضر سینما و شبکه نمایش خانگی، یک رقیب سرسخت برای تلویزیون هستند. یک زمانی تلویزیون کار خوب میساخت تا مردم ماهواره نبینند اما حالا دیگر اینگونه نیست. پرسشی که مطرح میشود این است که چرا تلویزیون سرمایه گذاری ویژهای روی ساخت سریالهای خوب نمیکند؟ همه این موارد به سیاستگذاری تلویزیون باز میگردد، به نظر من تلویزیون باید یک تجدید نظر بسیار جدی در سیاستگذاری برای ساخت سریالهایش انجام دهد.
ما هنرمندان بسیار زیادی مانند هومن سیدی، شهاب حسینی و امیر آقایی داشتیم که در تلویزیون رشد کردند به شهرت رسیدند وارد سینما شدند اما حالا حاضر نیستند به تلویزیون بازگردند، برای این موضوع چه راهکاری میتوان اندیشید؟
این موضوع دقیقا به بحث قبلی ارتباط دارد. خودم را مثال میزنم جدای از تئاتر تلویزیون در دیده شدن و معرفی من به سینما بسیار تاثیر داشت همیشه هم سعی کردم سینما و تلویزیون را باهم پیش ببرم. ناشکری است اگر بگویم دیگر در تلویزیون کار نمیکنم تلویزیون هم باید با هنرمند تعامل داشته باشد و قدر موقعیت او را بداند که وقتی هنرمند نمیخواهد از تلویزیون جدا شود، تلویزیون هم نیازهای روحی، روانی ومالی آن فرد را پاسخ دهد.
چگونه این اتفاق رخ میدهد؟
برنامه ریزی داشته باشد، فیلمنامههای خوب ارائه دهد، هزینه کند و بودجه کافی برای تولید محصول تخصیص دهد و کارگردانان با سواد و با شعور را به تلویزیون دعوت کند.
گفتید فیلمنامه خوب، بودجه کافی کارگردان مناسب و برنامه ریزی، آخرین کار شما «بچه مهندس» با کارگردانی احمدکاوری بود، کارگردان که جایش درست بود، فیلمنامه هم نسبتا قابل پذیرش بود، اما نتیجه آن چیزی نبود که مخاطب «بچه مهندس» انتظار داشت. چرا این اتفاق افتاد؟
در وهله اول اینکه من موافق ادامه دادن سریالها به هر قیمتی نیستم، سریال برای ماه رمضان ساخته شد و ماههای آخر، تیم دوگروه کار میکرد، یک جاهایی نظارت از دست آقای کاوری خارج میشد و مشخص بود که قصه آن چیزی که باید نمیشود و بازهم ماجرا به سیاست گذاری تلویزیون باز میگردد.
اگر «بچه مهندس۵» ساخته شود، با سریال همکاری میکنید؟
ضمن تمام احترامی که برای اقای کاوری و تیمشان قائل هستم، اصلا همکاری نمیکنم البته بعید هم میدانم که که فصل پنج ساخته شود.
در اینباره بیشتر بخوانید:
◾️روایت بازیگر «لیسانسهها» از سریالی که همه سعی کردند نجاتش دهند!
◾️سیاوش چراغیپور: صداقت و سادگی در «سبالو» موج میزند
۵۸۲۴۵
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰