کجااای دنیا ؟ یکی به من بگه؟!… هر بار که علی دایی این کلمات را بر زبان میآورد، از تکرارش و تداعی هزار و یک جور اتفاق تلخ و شیرین لبخند میزدم. اما حالا با خشم، با حرص، با تأسف و با چند چیز ناراحت کننده دیگر به ذهنم هجوم میآورند که آخر “کجای دنیا” آدمها مثل ما رفتار میکنند؟ این “ما” که میگویم، دقیقا از خود خود ما رسانهای ها و بویژه اهالی رادیو و تلویزیون شروع میشود که رسانهمان ناسلامتی عنوان “دانشگاه عمومی” را هم یدک میکشد! ظاهرا میبایست این دانشگاه، کارهای مهمی از جمله آموزش، پرورش، هدایت افکار عمومی و پر کردن اوقات فراغت مردم را مدنظر داشته باشد، اما دست کم در حیطه ورزش به جای آموزش، بدآموزی داشته و به جای هدایت، انحراف.
از آموزش شروع میکنم که متاسفانه گویندگان، گزارشگران و مفسران برنامه های ورزشی – جز موارد انگشتشمار – انگار عمدا کمر به قتل زبان فارسی بستهاند؛ حالا این که بخواهند چیزی یاد کسی بدهند پیشکش! در اغلب برنامههای ورزشی، شنیدن دو جمله سالم که برای فهمیده شدن، داغ به دل بیینده نگذارد، به آرزو بدل شده. منظور بنده اصلا مباحثی مثل “مفعول با واسطه” و “جمله اسمیه” نیست ها ! نه ! این هجمه کلمهها و ترکیبهای تازه و من در آوردی و سرازیر شدنشان به گوش مخاطب بیچاره است که اشک به چشم آدم میآورد. گاهی اوقات فکر میکنم گزارشگران و مجریان، انقدر که درگیر حاشیههای دنیای ورزش میشوند، وقت میگذارند دو تا کتاب بخوانند؟ حالا ممکن است جوابشان این باشد که دور، دورِ اطلاعات است و آدم باید روی یک موضوع تمرکز کند. این درست؛ اما سلاح ما زبان ماست و فشنگ آن، کلام ما. با این اسلحه فرسوده درب و داغان، چه تیری میخواهیم بزنیم؟ به کدام هدف؟ حالا من مرده شما زنده، دفعه بعدی که لیورپول میزبان تیمی بود، ببینید گزارشگر چطور تلاش میکند بگوید “آنفیلد’ که خود بوریس جانسون هم از تلفظ اینگونهاش عاجز است!
البته این سکه روی دیگری هم دارد. این روزها گزارشگر کشتی ما چنان غرق در شیر مادر و نان پدر است که حتی به ما درست نمیگوید حریف کیست و فقط چیزی شبیه آهنگ اسم این بندگان خدا را میشنویم. راستی! بقول جناب دایی یکی به من بگه این “شِوِیلی” یا “شُوِیلی” کیست؟! (بیچاره پتریاشویلی! Petriashvili)
و اما قسمت دوم که برمیگردد به هدایت افکار عمومی. به هر چه شما قبول دارید شده ایم آن بابایی که سوزن به یکی از نقاط ! بدنش میزد و آخ میگفت؛ با این استدلال که “وقتی نمیزنم خیلی کیف داره”… سرو قامتان، آسمانخراش ها، یوزهای ایرانی، پرشورها، با غیرتها و هزار عبارت دیگر که وقتی آنها را میگوییم فکر نمیکنیم اگر نتیجه نگرفتیم چه؟ اگر باختیم یعنی کوتوله ایم؟ بی غیرتیم؟ بچه گربهایم؟
این را مطالعه کرده و نمونه خارجی دیده عرض میکنم که هیییچ جای این کره خاکی ورزشکارانشان سربازانشان نیستند. اگر رقیبی در سیاست دارند، در ورزش نمیگویند مقابل ما زانو زد یا سر تعظیم فرود آورد. هیییچ جای این زمین پهناور تا یک مدال میگیرند سرودهایی پخش نمیکنند که آدم خیال کند مرکز دنیاست و دلش بخواهد برود یک سلاحی چیزی بردارد همه دنیا را زیر یوغ خود بیاورد! هیییچ جای دنیا در ترانههایشان رقیب ورزشی را “اهریمن” خطاب نمیکنند.
و خلاصه اینکه هییییچ جا، زیر این گنبد کبود، آدمها در این خیال نیستند که “خدا هوامونو داره”. چرا که ( لَیسَ لِلانسانَ اِلّا ما سَعی )
میگویند شخصی بسیار زشت روبروی آینه نشسته بود و بخاطر چشم و ابروی زیبا و قد رعنایش خدا را شکر میکرد. کسی در زد. غلام او رفت در را باز کند. شخص پشت در پرسید:
خواجه کجاست؟ غلام گفت: در اتاق نشسته و بر خدای، دروغ میبندد! حالا حکایت ماست. هی بر خدای، دروغ میبندیم.
آخر چرا خدا باید هوای ما را داشته باشد؟ خوشگلیم؟! خدای یزدانی خدای تیلور هم هست.
«چنان لطف او شامل هر تن است
که هر بنده گوید خدای من است»
258 41
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰