جیمز گان وقتی وظیفه ساخت دنباله فیلم The Suicide Squad را بر عهده گرفت، کسی بود که حال و هوای این فرنچایز را بهتر شناخته بود. برادران وارنر که تاکنون چندین بار در خلق یک فیلم سینمایی از دنیای پر پتانسیل DC شکست خوردند هم این بار به آقای گان آزادی عمل بیشتری دادند تا او درک و فهم بهترش نسبت به جهان دیوانه وار این گروه خشن را با ذهنی باز پیاده سازی کند. کاری که گان انجام داده تقریبا شبیه معجزه است؛ معجزهای که حالا میتوان روی دنباله سازی و سریال سازی و… از روی آن حساب کرد و حسابی برایشان منتظر ماند.
سال ۲۰۱۶ بود که فیلم جوخه خودکشی با کارگردانی دیوید آیر روانه سینماها شد، فیلمی که گویا دچار چندین چالش و مشکل از جمله اختلاف نظر کارگردان و استودیو سازنده بود. جوخه خودکشی درجه سنی PG-13 را داشت و شاید اگر استودیو برادران وارنر، موفقیت ددپول به عنوان یک فیلم با درجه سنی بزرگسال در باکس آفیس را زودتر دیده بود؛ میگذاشت که فیلم نخست هم راه درست خودش را پیش ببرد.
گروه جوخه خودکشی حتی در انیمیشن Suicide Squad: Hell to Pay با درجه بندی سنی R همراه بود و ماهیت و ذات آنها توان گنجایش در فیلمی که قرار است بزرگسال نباشد را ندارد. با تمام این تفاصیل فیلم نخست توانست به واسطه تبلیغات بیش از حد و حضور بازیگرانی چون مارگوت رابی و ویل اسمیت به موفقیت تجاری خوبی دست پیدا کند؛ ولو اینکه نقدهای منفی بگیرد.
فیلم جدید این گروه نام The Suicide Squad را یدک میکشد، معلوم نیست اضافه کردن یک پیشوند The قرار بوده چه کاری برای فیلم کند اما باید بدانید که شما رسما با یک دنباله سینمایی روبرو هستید؛ دنبالهای که البته بسیاری از کاراکترهای نسخه قبل را در خود ندارد. شاید بتوان در بهترین حالت فیلم را یک سافت ریبوت به حساب آورد؛ فیلمی که خط داستانی خود را به طور کلی فراموش نکرده اما آن را دگرگون ساخته و با المانهای نسخه پیشین خود نیز سر و کار دارد اما تقریبا هر آنچه عناصر دیگر سینماییاش دستخوش تغییرات شده است.

به جرات میتوان گفت تمام تغییرات فیلم کاری کرده که The Suicide Squad بهتر از نسخه قبلی باشد و در جای جای این تغییرات رد اثر انگشت کارگردان به چشم میخورد. جیمز گان ستاره اصلی فیلم جدید DC است. او مسیر موفقیت را درست پیموده و و اگر زمانی فیلمنامه لایو اکشن اسکوبی دو را میساخت و یا فیلمهای نه چندان درخشانی مانند Slither را کارگردانی میکرد، پس از اینکه با نگهبانان کهکشان قدرت کارگردانیاش را نشان داد حالا با جوخه خودکشی این مسیر را درخشانتر ادامه میدهد. او محدودیتهای دیزنی را در اینجا ندارد و جنون فیلمسازیاش را تمام و کمال به رخ میکشد.
حتما تاکنون با دیدن تریلرهای فیلم متوجه شدید که با دو جین سوپرهیرو روبرو هستیم و قرار است همه این افراد در فیلم به نمایش در بیایند. حضور این حجم از کاراکتر در یک فیلم دو ساعته کمی نگران کننده به نظر میرسد اما بدون آنکه بخواهم زیاد اسپویل کنم به ذکر این نکته اکتفا میکنم که از فیلمی با اسم «جوخه خودکشی» نمیتوان انتظار داشت که در آن کاراکترها تا آخرین ثانیه فیلم سرپا بایستند.
The Suicide Squad بیرحمانه و خشن آغاز میشود، ریتمی تند دارد و موسیقی متن به شدت جذابی این موارد را همراهی میکند. این فرمول تا آخرین دقیقه فیلم همراه اثر است و هیچ جایی از این مدت زمان کمی بیشتر از دو ساعت نیست که تماشاگر احساس خستگی کند. فیلم یا درگیر سکانسهای اکشن است، یا کمدی تاریک خود را رو میکند که به شدت دیدنی از آب در آمده (نگاه کنید به سکانس میلتون نگون بخت که چهقدر حساب شده به تصویر درآمده) و یا با دادن سیگنالهایی، میخواهد ما را از گذشته قهرمانانش آگاه سازد.

جیمز گان سعی نکرده که شخصیت پردازی افراد را آرام آرام پیش ببرد و آنها را برای تماشاگر مغزپخت کند. او از دل کاراکترهایی که در دنیای کمیک بوکها به شخصیتهای درجه B معروف هستند، قهرمانانی (یا شاید بتوان به تعبیر بهتری گفت ضد قهرمانانی) بیرون میکشد که به طور خلاصه و تیتر وار نیز برایمان معرفی شدند. در بین تمام این شخصیتها ما هارلی کویین را به اندازه کافی میشناسیم و با دیگران نیز به مرور از طریق سیگنالهایی کوتاه آشنا میشویم؛ یک آشنایی کافی که بتواند ما را همدل با آنها بکند و برایشان نگران شویم؛ بخصوص که در جوخه خودکشی، همیشه خطر مرگ همراه آنهاست.
ما با فیلمنامه تقریبا آبکی روبرو هستیم، بار دیگر گروه موسوم به گروه ایکس که متشکل از یک سری زندانی و سوپرویلن هستند در گروه جوخه خودکشی ظاهر میشوند تا ماموریتی را برای آمریکا انجام دهند. این ماموریت از آن دسته مواردی است که آمریکا نمیخواهد مستقیما وارد آن بشود و ترجیح میدهد که این بازی کثیف را به گروه کثیفی بسپرد که کشته شدن یا نشدنشان مهم نیست.

دو گروه انتخاب میشوند تا به جزیرهای بروند و یک کودتای نظامی پیش آمده را خنثی کنند چرا که رهبر این گروه اپوزیسیون سیاستهای ضدآمریکایی دارد و بهتر است که به یک سری اسلحه قدرتمند که در دل این جزیره تعبیه شده، دست پیدا نکند وگرنه مهره خطرناکی به حساب میآید. گروه جوخه خودکشی راه خودشان را به سمت این حکومت پیش میبرند و در این راه هم باید ماموریت اصلی خود را به اتمام برسانند و هم یک سری ماموریت جانبی دارند که با انجام دادنشان، کار برایشان راحتتر میشود.
فیلمنامه رگههایی از دنیای سیاست را درون خود دارد که چندان در فیلم قبلی ظاهر نشده بود (هرچند اشاره مستقیم به تسهیلات اتمی ایران در فیلم قبلی خودش یک برچسب بزرگ سیاسی روی این نسخه بود!). ما با آمریکایی طرف هستیم که میخواهد دخالت نظامی در یک کشور کند و دنیا را به جای امنتری تبدیل کند. ادامه داستان نشان میدهد که نیت اصلی این نیست و پشت پرده دست خود این کشور نیز به ماجرا آلوده است.
پاراگرافهای بعدی ممکن است بخشی از داستان فیلم لو را بدهد؛ اگر میخواهید میتوانید چهار پاراگراف بعدی را نخوانید.
جیمز گان با یک پیچش داستانی عجیب و غریب فیلم را به آثار کایجو (آثار سینمایی با حضور هیولاهای غول پیکر و بزرگ مثل گودزیلا) نزدیک میکند. ما با هیولایی طرف هستیم که توسط خود آمریکا از فضا شکار شده و در این کشور گنجانده شده تا در انظار عمومی متهم نشود. هیولایی که خودش میگوید کاری به کار زمین نداشته و برای خودش زندگیاش را میکرده اما توسط آنها شکار شده و حالا در این زمین اسیر شده و راهی به جز کشتار ندارد. او خون جلوی چشمانش را گرفته و انتقامجویی که در ذاتش وجود دارد، کاملا حرف حقی است. او هیولایی پنهان است که خود آمریکا عَلَم کرده و حالا که شرایط عوض شده قصد حذفش را دارد.

ما با کشوری روبرو هستیم که در آن ارتش آزادیخواهان توسط گروه فرستاده شده توسط آمریکا قلع و قمع میشود تا خودشان کار را پیش ببرند. رهبر این آزادیخواهان از این مساله ناراحت نمیشود و تنها نجات کشورش را در دست این گروه میبیند. دخالت جوخه خودکشی در نهایت با تصمیم خودشان صورت میگیرد و رهبر اصلی علاقهای به حضور اعضای تیمش برای مقابله با هیولای این کشور ندارد. این موارد نشان میدهد که صاحبان قدرت با سربازان مثل مهره بازی میکنند و هدفشان را میخواهند و بس؛ اگرچه تمام سربازان هم لزوما سربازان خوبی نیستند.
ما با ضدقهرمانان در این فیلم روبرو هستیم؛ هیچ سوپرمن و بتمنی در کار نیست که به ما درس قهرمانی بیاموزد. نهایت چیزی که قرار است از جوخه خودکشی یاد بگیریم، شوخیهای آنها است. این گروه قرار نیست الگوی ما باشند و از همین رو هم فیلم برای کودکان ساخته نشده تا الگوی نامناسبی برای آنها به تصویر کشیده نشود.

فیلمساز در ادامه نشان میدهد که گروه قهرمانش هم نمیتوانند در برابر سیاستهای کثیف تاب بیاورند. «رهبر» گروه مجبور میشود با نهادهای حاکمیتی معامله کند و «رهبری را در این یاد بگیرد که به نفع خودش و نه جهان عمل کند.» در واقع در نهایت جوخه خودکشی تصمیم میگیرند که موضوع دخالت آمریکا در افتضاح به بار آمده و حضور این هیولا را رسانهای نکنند و در ازای آن آزادی خود و خانوادههایشان را معامله میکنند. این اوج تلخ کامگی است که جیمز گان در فیلمش به تصویر کشیده و در نهایت تاکید میکند که ما با یک مشت ابرقهرمان روبرو نیستیم و آنها شخصیتهای خبیثی هستند که جرم و جنایت انجام میدهند و برایشان در وهله اول، خودشان مهم هستند.
استفاده از المانهای داخل کمیک بوکهای جوخه خودکشی نشان میدهد که جیمز گان تنها به فکر تماشاگران سینمایی نبوده و به شدت برای خوانندگان کمیکهای دی سی نیز احترام قائل است. او توانسته شخصیتهایی که چندان در دنیای کمیک بوکها شناخته شده نیستند را به زیبایی خلق کند و برخی از آنها مانند King Shark را تبدیل به شخصیتهایی به یاد ماندنی بسازد.
اما حالا که صحبت از شخصیتها و کاراکترهای فیلم شد بد نیست نگاهی دقیقتر به آنها و بازیگرانشان بیندازیم، گروهی که قرار است احتمالا در آینده بیشتر آنها را ببینیم. واقعیت اینست که بازیگری چون ادریس آلبا نمیتواند جایگزین سوپراستاری همچون ویل اسمیت (که در فیلم قبلی حضور داشت) باشد و تکرار درخشش او را به تصویر بکشد اما میتواند از پس ماموریت خودش بربیاید.

مارگو رابی در نقش هارلی کویین درخشان ظاهر میشود و حالا این کاراکتر را رسما از آن خودش کرده و ترک او برای ایفاگری این نقش واقعا زنگ خطری برای برادران وارنر است. دیگر بازیگران فیلم و حتی صداپیشگی کوتاه سیلوستر استالونه تاثیرگذار هستند و همگی کاری کردند تا گروه خشن جوخه خودکشی یک گروه کامل باشند. جان سینا هم دوست دارد که بتواند دواین جانسون آینده از دنیای کشتی کج باشد و هنوز نتوانسته آنطور که باید خودش را نشان دهد اما در اینجا جرقههایی از خودش نشان میدهد که میتواند نسبت به بازیگریاش در عناوینی چون F9 امیدوارکنندهتر باشد.
ما هم مغز متفکر گروه را داریم (بلاد اسپورت که رهبر گروه هم محسوب میشود) و هم قلب گروه را در شخصیت رت کچر ۲ میبینیم چرا که او احساسات را در این گروه خشن و بیاحساس زنده نگه داشته است. هارلی کویین مبارز گروه است و در مبارزاتش پا پس نمیکشد. او برای انجام ماموریتش هر کاری میکند و با جنونی که دارد ممکن است واقعا «هرکاری» بکند. کینگ شارک رسما قدرت اصلی گروه به شمار میرود و بدون هیچ مغزی، فقط عضله است. شخصیتی مانند Polka Dotman نیز پیچیدهترین شخصیت این دار و دسته به شمار میرود و به نوعی میتوان او را تنها فردی دانست که قدرتهایش واقعا ماورایی است و سوپرهیرو به شمار میرود. سواره نظام گروه ریک فلگ یا همان پیس میکر است.
فیلم The Suicide Squad بدون ایراد نیست اما وقتی قرار است که بترکاند، به معنای واقعی میترکاند و درخشان ظاهر میشود و خوشبختانه از این لحظات به کرات در فیلم پیدا میشود. اکشن دیوانه وار و خونین جیمز گان به همراه شخصیتهای دوست داشتنی که خلق کرده به هیچ وجه فرمول Guardians Of Galaxy را برای تماشاگر تداعی نمیکند و بداعت و تازگی در آن جلوه میکند. از گلریزون هارلی به جای خون و خونریزی گرفته تا انتخاب زاویه فیلمبرداری یک نبرد تن به تن از بازتاب تصویر در یک کلاهخود، همه اینها مواردی است که گان ریسک کرده و در فیلم خود گذاشته و خوشبختانه اکثرشان نیز درست از آب در آمدهاند.
احتمالا برای عدهای سخت است که به فیلم جدید The Suicide Squad اعتماد کنند، آن دسته از افرادی که از فیلم قبلی خوششان نیامد و نتوانستند با آن ارتباط برقرار کنند با احتیاط به سمت این فیلم میروند اما میتوان مطمئن بود که کمتر کسی پشیمان از تماشای فیلم برمیگردد. بهترین فیلم ابرقهرمانی سینما بعد از یکی دو سال سایه کرونا روی این عرصه، حالا اینجاست و طرفداران این ژانر را با صدای بلند صدا میزند.
معرفی بهترین فیلمهای سینمایی را در ویجیاتو دنبال کنید:
- ۱۰ بازسازی سینمایی که از فیلم اصلی هم بهتر بودند
- ۱۰ فیلم دنباله و پیشدرآمد که تا پایان امسال اکران میشوند
- ۱۰ فیلم لایو اکشن دیزنی که به دست فراموشی سپرده شدهاند
- معرفی ده فیلم اقتباس شده از بازیهای ویدیویی سبک مبارزهای
- معرفی بهترین اقتباسهای سینمایی که بر اساس کتابها ساخته شدند
https://vgto.ir/b8p
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰