بخشهایی از صحبتهای عوامل «بچه مهندس» را مرور میکنیم.
* آقای جاهدی، شوخیای که با شما در فضای هم شد همه بر سرِ آن سکانس پایانی و آبخوردنهای شما در هواپیما بود؛ چطور این اتفاق آنقدر جالب از آب درآمد؟
شرایط سختی بود؛ تمام اینها هر برداشت سه چهار بار میرفتیم و در همه آن برداشتها، آب میخوردم و از یک جایی به بعد سخت شده بود. از دوران کودکی هر کاری را که باید اتفاق بیفتد خودم باید انجام بدهم؛ آنجایی که پرت شدم خودم بود از دیوار بالا رفتم خودم بودم.
* چقدر در عالم واقعیت و اطراف خودتان، چنین رفاقتهایی را که در سریال با جواد به تصویر کشیده شد داشتید؟
اتسمفر و محل زندگیام خیلی به این نشان دادن رفاقت در سریال، کمک کرد، چهبسا رفیقهایی در آن محله و منطقه بودند که بهواسطه رفاقت ایجاب میکرد معتاد بشوند یا حتی به زندان بروند. خیلی خوب این چیزها را یاد گرفتم که رفاقت را با همه جزئیاتش زیرنظر داشته باشم.
* شما بچهمهندس را از ابتدا دنبال کرده بودید؟
من از بچهمهندس اول، پیشنهاد داشتم. جواد جوادی شخصیت محبوبم نیست، سوءتفاهم نشود انتخاب من نیست، شاید میان جواد جوادی و بهروز و یا جواد جوادی و آرش رستگاری؛ آن دو را انتخاب کنم.
* اگر نویسنده سریال بچهمهندس بودید فصل پنجم را چطور مینوشتید؟
من اگر جای آقای وارسته بودم جواد جوادی را از یک جایی به بعد میکشتم، خودم مدلم این است اتفاقات ساختارشکن را دوست دارم.
* آقای رهبری! بهنظرشما که شخصیت اول داستان سریال را بازی کردید پیام مشخص “بچهمهندس” به جامعه چیست و چطور به این تداوم شخصیتپردازی رسیدید؟
سعی نکردم تقلید کنم. جواد جوادی یکسری مشخصهها دارد. شخصیت اول سریال، چارچوبهایی دارد که نمیتواند از آن چارچوبها خارج شود. من سعی نکردم جواد جوادی فصل سوم باشم و همواره دنبال این بودم یک چیزهایی از خودم اضافه کنم. خالق اصلیاش آقای وارسته است، در آن شکی نیست.
هیچ بازیگری نمیتواند بگوید من باعث شدم جواد جوادی به اینجا برسد که الآن هست. هرکس چنین ادعایی کند همان لحظه سقوط کرده و همان لحظه انگار به خودش تیر خلاص زده است. کارگردان و حتی تهیهکننده همه هم و غم خودش را گذاشت کار آبرومندی جمع شود.
بچهمهندس بهنظر من یک پیام نداشت کنار داستان اصلی داستانکهایی داشت که هرکدام برای خودش پیامی داشتند اما یک اتفاق متمایزی نسبت به دیگر سریالهای تلویزیونی در “بچهمهندس” وجود داشت که قابل توجه است. تا الآن ۴ فصل ساخته شد برای این بود جواد جوادی از دل جامعه بیرون آمده است و یک شخصیت سفارشی نیست. کاراکتر محبوبی که صداقت دارد، از بطن جامعه بیرون میآید، نه پارتیبازی میکند و نه زدوبند دارد و نه رشوه میدهد؛ میجنگد تا نخبه شود.
* سکانسی که حالوهوای شما را تغییر داد کدام سکانس بود؟
سکانسی بود که با بیبی داشتم متوجه میشود جواد، تومور دارد، یا سکانسی که در حرم امام رضا(ع) بود با حضرت درددل میکنم خیلی به دلم نشست، همین الآن هم که روایت میکنم احساساتی میشوم، چون واقعاً از ته دلم با امام رضا(ع) صحبت کردم و به دلم نشست و مردم هم دوست داشتند.
* خانم جوادی؛ شما بفرمایید چقدر آقای کاوری از قامتِ بازیگریشان به شخصیتپردازی کاراکترهای “بچهمهندس” کمک کردند.
مرضیه مثل برخی از کاراکترهای دیگر، راکورد فصل قبل بود و تکلیفش روشن بود، خیلی نمیتوانست کارگردان کار خاصی کند. روز اول که آمدیم برای تست گریم و لباس فصل چهارم، آقای کاوری به من گفت “مرضیه را مریض بازی نکن! یک عاطفه و احساساتی در دلِ اقتدار و نخبهبودنش قرار بده!”، واقعاً از حضور دو کارگردان (آقای غفاری و آقای کاوری) لذت بردم.
* کدام سکانس “بچهمهندس” برایتان شیرین بود؟
آن سکانسی که همه دور هم جمع شدیم، بهروز کیک میآورد و بعد از مدتها این خانواده کنار هم قرار میگیرند و جشن برپا میکنند، برایم جذاب بود.
۵۸۵۸
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰