پس از پایان جنگ با طرح پاره ای از مباحث از سوی جریانهای روشنفکری چپ و راست در مطبوعات و سینما که به نظر بسیاری از جمله رهبری و خود من می رسید که در تقابل با آرمانهای انقلاب و مبانی دینی است، نزاعی قلمی بین کیهان با برخی نشریات و نیز آثار سینمایی مانند فیلمهای آقای محسن مخلمباف (نوبت عاشقی و شبهای زاینده رود) در گرفت.
در موضوع تهاجم فرهنگی که از سوی رهبری در سال 70 مطرح شد، روزنامه کیهان در کنار برخی روزنامه های دیگر مانند جمهوری اسلامی و نشریاتی چون سوره با سردبیری شهید آوینی به طور گسترده به این موضوع پرداخت.
با طرح مباحث قبض و بسط تئوریک شریعت و موضوع غرب توسط آقای دکتر عبدالکریم سروش در کیهان فرهنگی (که بین مدیران این نشریه با مدیر روزنامه اختلاف دیدگاه وجود داشت)، روزنامه کیهان با درج مقالاتی به انتقاد از مقالات قبض و بسط و دفاع از دیدگاه آقای دکتر رضا داوری اردکانی در باب غرب که نقطه مقابل دیدگاه آقای سروش بود، پرداخت.
این مواضع کیهان مانع از آن نبود که هر جا فرصت گفتگو با مخالفان دست می داد از آن استقبال نکند. در اوج منازعه قلمی با آقای محسن مخملباف با پیشنهاد آقای بهروز افخمی (دوست مشترک) با مخملباف در دفتر آقای افخمی دیدار و گفتگو کردم و نیز پس از نقد آقای احسان نراقی – خداوند ما و او را بیامرزد – با درخواست ایشان ملاقاتی در کیهان بین ما صورت گرفت که منجر به انجام یک گفتگوی چند ساعته با مرحوم نراقی و انتشار آن در کیهان شد. آقای نراقی برای این دیدار به همراه مرحوم رضا ثقفی برادر خانم امام خمینی به کیهان آمد و با این مطایبه من روبرو شد که لابد برای این که زنده از کیهان برگردید ایشان را همراه خود آورده اید!!
لحن انتقادی برخی مقالات کیهان تند و بعضا گزنده بود و گاه به نقد اشخاص با تعابیری چون غربزده، وابسته، نفوذی و…. به جای نقد اندیشه های آنها می پرداخت، چیزی که امروز با توجه به نگاههای جدیدم ـ که در ادامه این یادداشتها توضیح خواهم داد ـ دیگر برایم مشروع، اخلاقی و قابل قبول نیست و چند ماه پیش در یک گفتگوی کلاب هاوسی که برخی از روشنفکران مورد انتقاد آن روزهای کیهان مانند آقایان فرج سرکوهی و مسعود بهنود نیز حضور داشتند، ضمن تاکید بر طبیعی بودن اختلاف در نگرشها و اندیشه ها، بابت نقد و تعرض به اشخاص در مقالات کیهان، استغفار و از همه کسانی که از رهگذر انتقادات کیهان دوران من، آزرده خاطر شدند، عمیقا عذرخواهی کرده و حلالیت طلبیدم.
همین جا باید به این نکته اشاره کنم که تنها این نشریات انقلابی مانند کیهان نبودند که گاه در مباحثات و منازعات قلمی به ورطه اهانت و نقد اشخاص می افتادند بلکه برخی از چهره های محترم روشنفکری نیز دچار همین خطا می شدند و مخالفان خود را سخت می نواختند.
برای این مورد همیشه مقاله ای از آقای دکتر سروش در خاطرم هست که در پاسخ به مطلبی از آقای دکتر داوری با این تیتر نوشته بود:
بیا کین داوریها را به پیش داور اندازیم!
با ذکر این مثال نخواستم بر آقای دکتر سروش خرده گرفته باشم بلکه با ارائه یک نمونه مشخص، خواستم بگویم گویا ما اغلب به لحاظ فرهنگ ایرانی یا مذهبی ( که در هر دو مورد ربطی به ایرانیت و مذهب اصیل ندارد) از آداب نقد و گفتگو فاصله داریم و باید به اصلاح این ضعف خود بپردازیم.
ادامه دارد….
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰