آیتالله مجتبی شهیدی کلهری؛ مشهور به آقا مجتبی تهرانی، استاد اخلاق و از علمای حوزه علمیه تهران بود. ایشان از شاگردان امام خمینی(ره) بود و در تنظیم رساله عملیه امام مشارکت داشت. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران با اینکه در شمار یاران امام و مبارزان انقلاب اسلامی شمرده میشد، و علیرغم پیشنهادها و اصرارها، مسئولیتی نپذیرفت و وظیفه تربیت اخلاقی مردم را برگزید.
آیتالله تهرانی نماز جماعت مسجد جامع بازار تهران را اقامه میکرد و جلسات معارف اسلامی و درس اخلاق او سالها پناهگاه و مورد علاقه مردم بود. این مجتهد و عالم ربانی در ۱۳ دی سال ۱۳۹۱ بعد از گذراندن یک دوره طولانی بیماری درگذشت و در حرم حضرت عبدالعظیم دفن شد.
در آستانه سالروز درگذشت این استاد اخلاق با فرزند ایشان حجتالاسلام والمسلمین حسین تهرانی همصحبت شدیم که بخش اول آن را در ادامه میخوانید؛
برای آغاز سخن توضیحی کوتاه درباره زندگی حاجآقا مجتبی بویژه روند تحصیل ایشان در حوزه بفرمایید.
ایشان در سال ۱۳۱۶ در یک خانواده روحانی متولد شدند. حاج میرزا عبدالعلی تهرانی پدر بزرگوارشان بودند. میرزا عبدالعلی تهرانی علاقهمند بودند که هم ایشان و هم برادرشان در کسوت روحانیت درآیند و در دروس طلبگی و حوزوی تحصیل کنند، لذا از همان ابتدا وارد مدرسه علمیه شدند.
میرزا عبدالعلی تهرانی چند سالی مشهد مشرف میشوند که حاجآقا هم به اتفاق خانواده آنجا میروند و ۴ سال هم در حوزه علمیه مشهد ادامه تحصیل میدهند و تا آنجایی که در خاطر من است ایشان فرمودند که از همان مشهد عازم حوزه علمیه قم شدم. وقتی وارد حوزه علمیه قم میشوند دیگر در بحثهای طلبگی و درس فقه و اصول ممحض میشوند و محضر اساتید بارزی مثل مرحوم امام(ره)، آیتالله داماد، آیتالله بروجردی، آیتالله منتظری، علامه طباطبایی و آیتالله گلپایگانی را درک میکنند.
ایشان ۱۴ سال در قم بودند. وقتی امام(ره) تبعید شدند ایشان هم از قم به نجف مشرف میشوند و سه سالی هم در نجف اشرف بودند و در دروس آیتالله خویی و آیتالله حکیم شرکت میکردند و اواخر سال ۴۹، ۵۰ به ایران مراجعت میکنند و دیگر در ایران به درسهای حوزوی مشغول میشوند.
بیشتر از کدام یک از استادانشان متاثر بودند و روش فقهی و فکری را از او گرفتند؟
استاد اصلی ایشان مرحوم امام(ره) بود و مبانی اصولی، فقهی و حتی عرفانی را از امام گرفته بود.
از لحاظ اخلاقی و تربیتی چطور؟
از لحاظ اخلاقی و تربیتی هم همین طور؛ ایشان خیلی متاثر از امام(ره) بود.
خاطرهای که توجه امام(ره) به ایشان را نشان بدهد و یا نقل قولی درباره ایشان داشته باشند سراغ دارید؟
بله امام(ره) نسبت به حاج آقا نظر خاصی داشتند. در این زمینه خاطره زیاد است. علیالخصوص در مباحث علمی، اعتمادی که امام به حاجآقا داشت به کمتر کسی داشت لذا حتی رساله و توضیح المسائل امام را حاج آقا تنظیم کرده بود. مناسک حج امام را حاجآقا مجتبی تنظیم کردند و نوشتند. امام خیلی از نوشتههایش را برای تصحیح به حاجآقا میداد که برخی از آنها الآن جزء کتابهای درسی حوزه است.
این کارها مربوط به قبل از انقلاب است؟
بله؛ مربوط به دهه ۴۰ است.
از سال ۴۲ که نهضت امام شکل میگیرد همراهی حاجآقا با امام به چه صورت بود؟
بالاخره ایشان از کسانی بود که به شدت مروج دیدگاهها و نظرات امام بود و حتی میشود گفت در ارتباط با مسائل نهضت در صف اول بودند. خیلی از کارهایی که در ارتباط با اعلامیههای امام بود، ایشان انجام میداد و در این زمینه تلاش میکرد و رابط امین امام(ره) بود.
بعد از اینکه امام تبعید شدند حاجآقا یک مرکزی در قم تاسیس کردند برای اینکه وجاهت و وزنه علمی که امام در قم داشت پابرجا بماند. این مرکز تحت عنوان دارالتدریس تاسیس شد و فضلا و علمایی که طراز اول بودند به آنجا دعوت میکردند تا دروس حوزوی را ارائه کنند. بعد که رژیم شاه متوجه شده بود نگذاشته بود این جریان ادامه پیدا کند و حتی از سازمان امنیت قم آمدند آنجا را تعطیل کنند که اسنادش هم موجود است.
قبل از انقلاب با حاجآقا مجتبی برخوردی هم صورت گرفت؟
چون ایشان وجهه علمی داشت و یک فرد علمی بود از طرف رژیم به حریم ایشان وارد نمیشدند.
برداشت من این است که ایشان بیشتر در امور علمی با امام همراه بودند و یک فرد به اصطلاح سیاستمدار نبودند؟
نه؛ ایشان خیلی جهات را رعایت و مراقبت میکردند. بالاخره ایشان در بازار بود و یکی از وکلای تام الاختیار حضرت امام بودند و خیلی از جهت مالی و بنیهای ایشان را تقویت میکردند، به خاطر اینکه امام یک مرجع بود و میخواست شهریه بدهد و آن زمان هم اگر کسی مقلد امام بود و میخواست وجوهات بدهد خیلی سخت بود. لذا ایشان نمایندگی تام الااختیار داشتند و وکیل تام الاختیار امام بودند و در این زمینه خیلی تلاش میکردند. حتی خاطرم هست خیلی کسانی که جزء مبارزین سطح اول بودند و گرفتار میشدند را از نظر مالی کمک میکرد.
نظر ایشان این بود که وارد مبارزات میدانی نشوند یا این مهم توصیه امام بود؟
به هر حال مشی ایشان همین بود که تا آنجایی که میتواند از طریق پشتیبانی کار بکند و خیلی وارد صحنه نشود. نظر امام هم همین بود کسانی که میتوانند از نظر علمی فعالیت کنند در همین زمینه فعال باشند و حاجآقا از کسانی بود که در این زمینه خیلی مروج اندیشههای امام بود. لذا شناساندن امام در بُعد فقهی، بُعد اخلاقی، بُعد معرفتی مورد نظر ایشان بود. خود علمیت امام خیلی مهم بود و همین سبب میشد وقتی امام در راه نهضت قدم میگذاشت همه روی حرفش حساب کنند. لذا حاجآقا در این زمینه خیلی مصر بود که اول شخصیت فقهی امام برای مردم جا بیفتد بعد خود به خود مسیر هموار میشود.
پس از پیروزی انقلاب در مجلس خبرگان قانون اساسی که خیلی از علما حضور داشتند حاجآقا مجتبی حضور نداشتند.
به ایشان پیشنهاد شد؛ حتی مسئولیتهای بالا هم در مجلس خبرگان قانون اساسی و هم خبرگان رهبری به ایشان پیشنهاد شد. خاطرم هست از اولین افرادی که امام برای تشکیل فقهای شورای نگهبان در نظر داشتند ایشان بود ولی ایشان این مسئولیتها را نمیپذیرفت یعنی خدمت امام هم میرفت عرض میکرد که اگر شما امر را تکلیف کنید و نظرتان نظر مولوی باشد چشم، اطاعت میکنم ولی اگر نه به عنوان پیشنهاد ارشاد میکنید من دوست دارم کارهای علمی و طلبگی بکنم.
خود ایشان خیلی کار علمی را دوست داشت و تربیت کردن نیرو برایش خیلی مهم بود. خاطرم هست وقتی ما مشرف به نجف شدیم ایشان خدمت امام نقل کرده بود به فرض ما آمدیم رژیم شاه را سرنگون کردیم و حکومت اسلامی تشکیل دادیم، چقدر نیرو داریم که بتوانیم این را حفظ کنیم؛ این حرف مهمی بود. همیشه میگویند حفظ عمل از اصل عمل خیلی مهمتر است. ما خیلی اعمال صالح انجام میدهیم اما باید از آن نگهداری کنیم. مهم نگهداری آن است. لذا ایشان گفته بودند اگر ما آمدیم شاه را سرنگون کردیم، حکومت اسلامی تشکیل دادیم، چطوری این را نگهش داریم. لذا ایشان هم و غمش را گذاشته بود برای تربیت نیرو برای حفظ این نظام لذا خیلی از کارها را قبول نمیکرد به این جهت که اگر در این وادی بیفتد دیگر از کار اصلی خودش عقب میماند.
معمولا افرادی که شاگرد امام بودند تحت تاثیر تفکر امام(ره) بر این مسئله تاکید داشتند که باید حکومت اسلامی تشکیل بدهیم ولی حاجآقا مجتبی اوحدی از افراد بودند که به جای تشکیل ارکان حکومت، تمرکز خود را روی تربیت نیرو برای حفظ نظام گذاشته بودند. به نظرتان این تفکر از کجا نشات میگرفت؟
به نظرم مبنای آن مبنای دینی است چون روایات بسیاری داریم که میگویند حفظ یک عمل نیک و حسنه از اصل انجام آن مهمتر و سختتر است لذا ایشان در این زمینه به شدت مصرّ بود که فقط صرف حکومت اسلامی تشکیل دادن مد نظر نیست بلکه باید حکومت را نگاه داشت و استوار کرد. اگر شما نیرو و مهره تربیتکرده نداشته باشید یک دفعه ممکن است منحرف بشوید. لذا باید یک سری افراد در این راه وارد بشوند.
حاجآقا میفرمودند امام که انقلاب کرد قبلش فقها هزار سال کار کردند تا امام آمد میوه کار آنها را چید و حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی تشکیل شد. فقها هزار سال کار کردند، همین طوری نبوده. آنها اسلام را نگاه داشتند تا اینجا رسید و امام میوه و محصول کار آنها را چید که شد نظام جمهوری اسلامی ایران. این به راحتی به دست نیامده و باید نگهش داشت. راه نگهداری چیست؟ راهش تربیت نیرو است. لذا ایشان تمام هم و غمش را در این زمینه گذاشت.
از میان چهرههای انقلابی بیشتر با کدام افراد ارتباط داشتند؟
خیلیها بودند از جمله حاجآقا مصطفی که خیلی با ایشان محشور بودند. اگر بخواهم اسم ببرم خیلیها هستند؛ از بزرگان مثل آیتالله مشکینی، آیتالله منتظری. اینها کسانی بودند که در صف مقدم بودند. غیر از آنها آیتالله طاهری خرمآبادی بودند، آیتالله مهدوی بودند، آیتالله هاشمی رفسنجانی بودند. آیتالله رسول محلاتی بودند، حاج شیخ حسن صانعی بودند، اینها کسانی بودند که با حاجآقا در ارتباط بودند.
ایشان رساله داشتند ولی اسمشان جزء مراجع جامعه مدرسین نبود. خودشان به این امر مایل نبودند؟
ایشان به شدت از این مسائل پرهیز داشت. قبل از هر چیز از رسانهای شدن پرهیز داشت. در عین حال علمیت مرجعیت را داشت. یک بار آقای محمدی گیلانی به ایشان گفت من منتظر بودم رساله شما خیلی قبل از اینها دربیاید چرا رساله نمیدهید. میخواهم عرض کنم ایشان دوست نداشت خیلی مطرح شود و همین رساله عملیه را هم به خاطر اصرار دیگران عرضه کردند. باز ایشان اول رساله مستقل ندادند بله یک رساله دو مرجع دادند یعنی متن امام بود و در پاورقی فتاوای خودشان بود ولی بعدا رساله دادند.
به همین خاطر هم بود که به شهر قم نقل مکان نکردند؟
بله، نظر ایشان این بود که در تهران باشند. البته اول بنا نداشتند ایران بمانند میخواستند به عراق برگردند ولی در همین تهران ماندند.
حاجآقا درس اخلاق را از چه سالی شروع کردند؟
ایشان بعد از اینکه از نجف به تهران آمدند ابتدا جلسات معارف اسلامی و تفسیر را شروع کردند. قبل از انقلاب بیشتر ایشان روی تفسیر و مسائلی که در ارتباط با معارف اسلامی بود بحث میکردند. مثلا یادم هست ایشان امامت را بحث کردند، عدل الهی را بحث کردند، مسائلی که در ارتباط با اصول اعتقادی بود بحث میکردند. درس اخلاقی که ایشان به صورت منظم و مرتب شروع کردند از سال ۱۳۵۹ بود؛ یعنی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به صورت منظم و مرتب و سلسلهوار جلسات را شروع و یک دوره کامل بحث اخلاق اسلامی را بحث کردند که حدودا شامل ۷۸۰ جلسه بود.
این جلسات تا پایان عمرشان ادامه داشت؟
نه، مباحث اخلاقی که تمام شد ایشان یک سری مباحث معرفتی را شروع کرد. ایشان بحث قوای انسان یعنی چهار قوه عقل، شهوت، غضب و وهم را کاملا بحث کرد، رذائل و فضائل آن را کاملا بحث کرد، بعد ایشان مباحث دیگری تحت عنوان معارف اسلامی شامل موضوعات مختلف را شروع کردند. ایشان این روش را از امام یاد گرفته بود چون امام اول مباحث اخلاقی صرف را بیان کرده بود و بعد سراغ مباحث معرفتی رفته بود. لذا ایشان هم وارد یک سری مباحث معرفتی شد.
ایشان این اواخر بحث حیا را مطرح میکردند. میخواستم بپرسم انتخاب موضوعات بر چه اساسی بود؟ براساس وضعیت جامعه بود؟
بله، ایشان وضعیت اجتماع را میدید و یک سری موضوعات را انتخاب میکرد. مثلا همین بحث حیا را که شما میفرمایید ایشان سه بار بحث کرده؛ یک بار بحث اخلاقی آن را مطرح کرده، یک بحث معرفتی آن را کرده، یکبار بحث اجتماعی آن را مطرح کرده است.
ادامه دارد …
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰