به گزارش یورونیوز، کشوری که پایتختش به نام رییس جمهور سابق که کماکان قدرتمندترین چهره سیاسی اش نیز هست گره خورده و چند سالی است نام «نور سلطان» بر خود گرفته و معمولا آنقدر آرام بوده که جز با خبر پرتاب فضاپیماهای روسی از پایگاه بایکونور آن و یا خبر مذاکرات ایران و غرب در پرونده هسته ای و روند مذاکرات ایران-روسیه-ترکیه درباره سوریه راهی به اخبار رسانه های جهان نداشت، حال یک هفته ای هست خود به منشا تولید خبر تبدیل شده. آن هم صدر اخبار جهان!
اما اکنون که بنظر می رسد با ورود ۳۹۰۰ نیروی سازمان پیمان امنیت جمعی این جنبش اعتراضی با دستور رییس جمهور قاسم ژُمارت توکایف به شکلی خشونت آمیز و به روال سایر دیکتاتوری ها همراه با قطع اینترنت سرکوب شده و به گفته منابع رسمی ۲۶ و به ادعای منابع غیر رسمی ۱۰۰ کشته نیز به جای گذاشته و صحبت از دستگیری ۴ هزار نفر در ۴۸ ساعت گذشته است این پرسش پیش آمده که اساسا این پیمان امنیت جمعی چیست که اینچنین عملیات سرکوب در قزاقستان را بر عهده گرفته و رفتارش ناظران را به یاد سرکوب بوداپست در ۱۹۵۷ و پراگ در ۱۹۶۸ انداخته؟ دست این نیروها برای سرکوب تا کجا باز خواهد بود و اینکه سرنوشت قزاقستان از این پس چه خواهد بود؟ دموکراسی و شفافیت بیشتر و حرکت به سوی جامعه باز؟ و یا سرکوب سیاسی ، خاندان سالاری و فساد بیشتر که کم و بیش ویژگی مشترک جمهوری های برآمده از فروپاشی شوروی را شکل می دهد؟!
برای پاسخ به این سئوالات با الهه کولایی، استاد مطالعات منطقهای دانشگاه تهران و بنیانگذار موسسه مطالعات اوراسیای دانشگاه تهران و یوروک ایشیک، محقق آسیای مرکزی در موسسه مطالعات خاورمیانه واشنگتن گفتگو کرده ایم. کولایی معتقد است که شرایط قزاقستان با اوکراین قابل مقایسه نیست و ایشیک از آن سو بر این باور است که قزاقستان با آتش بازی می کند.
سازمان پیمان امنیت جمعی یا پیمان ورشوی کوچک
الهه کولایی استاد دانشگاه تهران و موسس مرکز مطالعات اوراسیا در این دانشگاه می گوید:
«پایه سازمان پیمان امنیت جمعی( CSTO) ، در شرایط گسترش ناامنی در تاجیکستان از سال ۱۹۹۲، با نقش کانونی روسیه و حضور همه کشورهای آسیای مرکزی، جز ترکمنستان، از آوریل ۱۹۹۲ با ایجاد پیمان امنیتی تاشکند ایجاد شد. ناتوانی کشورهای نو استقلال منطقه در تامین امنیت خود و آشکارشدن تهدیدهای گوناگون، زمینه ساز شکل گیری این همکاری شد.
با تغییر نگرش روسیه نسبت به جمهوری های پیشین شوروی و طرح ایده «خارج نزدیک»، اهمیت این همکاری بیشتر شد. رخدادهای ۱۱ سپتامبر اهمیت آن را بیشتر ساخت، به گونه ای که این پیمان همکاری به سازمان تبدیل شد.
سازمان پیمان امنیت جمعی، برای رویارویی با تهدیدهای گوناگون در جمهوری های بازمانده از فروپاشی شوروی، نیروهای پاسدار صلح را هم تشکیل داد که رهبری آن در اصل با مسکو بوده است. آنان در تاجیکستان، گرجستان و قره باغ حضوری تاثیرگذار داشته اند. با توجه به تغییر در نگرش مسکو به جمهوری های پیرامونی، بسیاری از کارشناسان، این سازمان و کارکرد آن را با کارکرد سازمان پیمان ورشو قابل مقایسه و هم سو می دانند.»
یوروک ایشیک پژوهشگر آسیای مرکزی در موسسه مطالعات خاورمیانه در واشنگتن نیز این پیمان را ادامه و تلاشی برای احیای پیمان ورشو می داند اما معتقد است: «حکمرانان قزاقستان با آتش بازی می کنند و به جای حل مسائل و مشکلات دموکراتیک کشور با دعوت از روسیه تمامیت آینده قزاقستان را در معرض تهدید قرار داده اند.»
ایشیک می افزاید: «من معتقدم در حال حاضر اتفاقی مهمتر از جنبش اعتراضی مردم قزاقستان در جریان است و آن اینکه برای نخستین بار پس از جنگ سرد، روسیه از یک سازمان بین المللی که خود پایه گذاری اش کرده و تحت کنترل خودش است برای مداخله در بحران داخلی یک کشور بهره می گیرد. این نخستین بار پس از جنگ سرد و لغو پیمان ورشو است که روسیه چنین کاری می کند. قبلا در بحران اوستیای جنوبی در سال ۲۰۰۸ و یا اشغال کریمه و شرق اوکراین در سال ۲۰۱۴ و یا حتی جنگ سوریه این ارتش روسیه بود که راسا ورود می کرد و حتی در جنگ قرهباغ در سال ۲۰۲۰ نیز با وجود درخواست ارمنستان از این پیمان برای حمایت از ارمنستان به درخواستش پاسخ رد داده شد چرا که به موجب ماده ۴ پیمان اگر تمامیت ارضی و امنیت ملی کشوری از سوی کشوری ثالث در معرض خطر قرار گیرد مکانیسم امنیت جمعی پیمان می تواند عمل کند و در جنگ قرهباغ خود کشور ارمنستان در معرض تهدید نبود. بنابراین چنانکه می بینیم مکانیسم کاملا شبیه مکانیسم ناتو و یا پیمان ورشوی سابق است که برای اولین بار عملیاتی میشود.»
این پژوهشگر مهمان موسسه مطالعات خاورمیانه واشنگتن ادامه می دهد: «البته از منظر قزاقستان باید بگویم این کشور با آتش بازی می کند چرا که شمال قزاقستان و شهرهایی مانند پتروپاولا محل یک بمبگذاری دموگرافیگ دوره استالین هستند و جمعیتی با اکثریت روس در آنجا ساکن است. حتی شاید برایتان جالب باشد که عرض کنم موقع فروپاشی شوروی تنها کشوری که قومیتی که کشور نامش را از آن می گرفت در اقلیت بود همین قزاقستان بود که در آن قزاقها با تشکیل ۴۰٪ جمعیت در اقلیت بودند. البته بعدها با سیاست تسهیل بازگشت روسها به فدراسیون روسیه و تسهیل بازگشت قزاق ها به قزاقستان این نسبت تغییر کرد اما هنوز هم در شمال قزاقستان اکثریت با روس هاست که احزاب ملی گرا و دست راستی روسیه همواره درباره آنجا ادعای ارضی مطرح کرده اند.»
آقای ایشیک می گوید: «حال با توجه به رویکرد پوتین از سال ۲۰۱۴ که اعلام کرد «روسیه نه یک کشور بلکه یک تمدن است که نباید محدود به کشور روسیه بماند بلکه هر آنجایی که روسها در آن ساکنند را در بر می گیرد» از سویی و ادعاهای ارضی درباره شرق اوکراین و شمال گرجستان که تاکنون تبدیل به اشغال آن سرزمین ها از سوی روسیه شده از سوی دیگر، تصور کنید ادعاهای ارضی درباره شمال قزاقستان چه سرنوشتی پیدا خواهد کرد؟ و آیا دعوت از روسیه برای ورود به کشور بجای حل و فصل مسائل و مشکلات دموکراتیک کشور و رفع ناکامی های سیاست داخلی بویژه از بین بردن فساد وحشتناک و غیرقابل باور در قزاقستان، چیزی جز بازی با آتش است؟!»
دست پیمان امنیت جمعی چقدر باز است و تا کجا پیش خواهد رفت؟
الهه کولایی می گوید: «تجربه نشان داده حکومت های منطقه با پشتیبانی مسکو به سرکوب کامل مخالفان خواهند پرداخت. موقعیت قزاقستان و اهمیت منابع انرژی در آن و حمایت روسیه و چین از حکومت این کشور، راهی را برای نتیجه بخش بودن تظاهرات مخالفان و اعتراض های خیابانی باز نخواهد کرد. اعتراض های پیشین نیز در هیچیک از کشورهای آسیای مرکزی، تحولات مثبتی به سود مردم در پی نداشته است.»
یوروک ایشیک می گوید: «معتقدم اگر چه ممکن است پیمان امنیت جمعی بتواند اعتراضات را در کوتاه مدت سرکوب کند اما مطالبات دموکراسی خواهانه مردم از بین نخواهد رفت و قزاقستان پس از ژانویه ۲۰۲۲ دیگر به قزاقستان سابق باز نخواهد گشت. البته نخست باید توضیحی نسبت به ماهیت طبقاتی و اجتماعی این جنبش بدهم تا مسئله روشن شود.
اولا علیرغم اینکه در گذشته در قزاقستان اپوزیسیون سیاسی نظیر سارسام بٍیِک و غیره وجود داشت ولی در نتیجه حکومت خودکامه ۳۲ ساله نظربایف در حال حاضر در این کشور اپوزیسیونی وجود ندارد که بتوان با آن مذاکره کرد و مخاطب قرارش داد. پس جنبش سر ندارد اما نتیجه دو فرآیند متفاوت طبقاتی در جنوب غربی و شهر ژانا ئوزن و نیز آلماتی است. در جنوب غربی کارگران گاز که در یکی از سختترین شرایط جهان در آبهای کم عمق خزر کار می کنند ثروتی را استخراج می کنند که موجب شده تا درآمد ناخالص قزاقستان ۶۰٪ درآمد ناخالص کل آسیای مرکزی باشد اما خود هیچ سهمی از آن ندارند. این ثروت در دور دست و در مرز روسیه صرف احداث شهری مثل آستانه می شود تا پایتخت از آلماتی در مرز چین به آنجا منتقل شود ولی در خود استان مین قشلاق اثری از آن مشاهده نمی شود. این بی عدالتی اجتماعی یک پای قضیه است که جرقه اولیه آن را زد اما از روز دوم و از زمانیکه اعتراضات به آلماتی رسید دیگر بحث قیمت سوخت مطرح نبود بلکه اعتراضات جنبه دموکراسی خواهانه یافت چرا در آلماتی جنبه دیگر جنبش مطرح است. در آلماتی مردمانی زندگی می کنند که اگر چه محل زندگیشان مرز چین است اما به شدت شهری، آزادیخواه و اروپایی هستند. شما تفاوتی بین آلماتی و دستکم یک شهر اروپای شرقی نمی بینید. آنجا طبقه متوسطی وجود دارد که از زندگی در چارچوب دیکتاتوری نظربایف خسته است و برای دموکراسی بیشتر به خیابان آمده. البته ممکن است آنارشیست ها و یا شبه نظامیان مسلح و مزدبگیری مثلا توسط مختار آبلیازوف تاجر موفق و ثروتمندی که در دوره ای حتی به وزارت دولت نظربایف نیز رسید اما بعدها مغضوب واقع شد؛ اجیر شده باشند تا اعتراضات را تبدیل به یک حرکت خشونت آمیز بکنند اما این ربطی به اصالت مطالبات دموکراسی خواهانه مردم ندارد. مشکل از یک سیستم ناکارآمد است که اساسا کار نمی کند و نمی تواند به مطالبات دموکراتیک مردم پاسخ دهد. با این فرض و با عنایت به اصالت طبقاتی و اجتماعی این جنبش من گمان نمیکنم نیروهای پیمان امنیت جمعی بتوانند جنبش را کاملا سرکوب کنند و قزاقستان به نقطه ای برگردد که در یکماه قبل آنجا بود.»
از آقای ایشیک درباره رابطه نظربایف و توقایف رییس جمهور سابق و فعلی قزاقستان و این ادعا که این حرکت موازنه قوا را به نفع توکایف تغییر خواهد داد می پرسیم. او می گوید: « مناسبات توکایف با نظربایف دقیقا همانند مناسبات مدودف با پوتین است. در قزاقستان هیچکس خارج از اراده نظربایف قرار ندارد و همه منصوب او هستند. اگر حدود ۳ سال پیش قدرت را به توکایف واگذار کرد این واگذاری نیز کاملا صوری است. شما دقت کنید که در پرونده شنود موبایل ها توسط نرم افزار پگاسوس توکایف تنها رییس جمهور یک کشور بود که مشخص شد موبایلش شنود می شده است. حتی در مشتری های اصلی این نرم افزار جاسوسی، در کشورهایی مثل عربستان سعودی نیز این اتفاق نیفتاده بود که مثلا موبایل بن سلمان شنود شود. پس در سیاست قزاقستان به نوعی آن چیزی را داریم که در تاریخ به توطئه های دربار بیزانس معروف است. قدرت در اختیار نظربایف است و بقیه در خدمت او و همواره در مظان اتهام خیانت و تحت رصد و کنترل همیشگی!
پس این تصور که توکایف کوچکترین زاویه ای با نظربایف دارد اشتباه محض است. او چیزی بیش از مدودف برای پوتین نیست در نسبت با نظربایف.»
نسبت بحران قزاقستان و اوکراین
از الهه کولایی موسس مرکز مطالعات اوراسیا در تهران درباره نسبت بین بحران اوکراین و بحران در قزاقستان و این ادعای رسانه های روسیه می پرسیم که ایجاد بحران علیه منافع روسیه در قزاقستان پاسخی است از سوی غرب نسبت به مسئله اوکراین.
او می گوید: «البته استقلال گرایی از ویژگی های همه کشورهای بازمانده از فروپاشی شوروی است که به میزان متفاوتی در کشورهای آسیای مرکزی وقفقاز نیز آشکار شده است اما شرایط ژئوپلیتیکی قزاقستان با اوکراین بسیار متفاوت است.
هرچند روس تبارها در هر دو کشور حضوری تاثیرگذار و تعیین کننده دارند. ولی همسایگی اوکراین با اروپا و همسایگی قزاقستان با چین، برای دو کشور آثار و پیامدهای بسیار متفاوتی دارد.
با این حال مردم در هر دو کشور نسبت به فساد و تبعیض معترض هستند و خواستار آزادی و عدالت و بهبود شرایط اقتصادی سیاسی خود هستند. با این حال، روسیه با حمایت از روس تبارها در هر دو کشور ابزاری کارآمد در پیگیری هدف های سیاسی و اقتصادی خود دارد. روسیه ی پوتین به طور جدی، بازسازی حضور و نفوذ پیشین خود را در این جمهوری ها دنبال می کند.»
یوروک ایشیک نیز می گوید: «این ادعای روسها در حد یک پاسخ اتوماتیک به ایمیلهای دریافتی است وقتی که کسی مثلا به مرخصی می رود. فضایی که روسیه عصر پوتین در فضای رسانه ای خود بویژه در راشا تودی ایجاد کرده و هر روزه به دهها زبان نیز آن را منتشر می کند این است که روسیه در معرض تهدید دایمی ناتو قرار دارد و اساسا ناتو کاری جز تهدید روسیه ندارد. هر اتفاقی که در حوزه شوروی سابق بیفتد پاسخ ساده است: غرب دارد انقلاب رنگی راه می اندازد تا ناتو را گسترش دهد و ما را تهدید کند!
این ادعا با یک سرچ ساده گوگل قابل راستی آزمایی است. یکی از ادعاهای اصلی این است که ناتو در تلاش برای محاصره روسیه است. حال اگر نقشه روسیه را در گوگل سرچ کنیم متوجه میشویم که مرز روسیه با ناتو کمتر از ۵٪ مرزهای این کشور را تشکیل می دهد. مرز کوچکی در شمال فنلاند با نروژ دارد و مرز با سه جمهوری بالتیک و یک مرز کوچک نیز در منطقه خارج از قلمرو اصلی خود در کالینینگراد با لهستان دارد. همین! اما هر روز می گویند که ناتو ما را محاصره کرده چرا که روسها هنوز نتوانسته اند استقلال همسایگانشان را هضم کنند و آنها را بخشی از قلمرو خود می دانند. اکنون تنها شرق اوکراین در اشغال روسیه نیست. نصف مولداوی و بخشهایی از شمال گرجستان نیز تحت اشغال روسیه است. پس وقتی یک نگاه کلان به نقشه می اندازیم با یک الگوی یکسان از اشغال و نفوذ از سوی روسیه مواجه هستیم.»
چین کجا ایستاده است؟
از الهه کولایی می پرسیم برخی از تحلیل گران در بحران اخیر توقایف را متمایل به چین می دانند و از تقابل او با نظربایف متمایل به مسکو سخن می گویند و قائل به تقویت موقعیت چین در نتیجه بحران اخیر در قزاقستان هستند.
او می گوید: «مسکو و پکن کاملا درباره قزاقستان کاملا همراستا هستند و هر دو مانند نورسلطان (همان آستانه سابق پایتخت قزاقستان که به نام نورسلطان نظربایف خوانده می شود) دغدغه امنیت و ثبات در قزاقستان را دارند. با وجود برخی رقابت های ژئوپلیتیکی و ژئو-اکونومیکی میان چین و روسیه، در برابر شورش مردم هر دو از اقدام های حکومت این کشور در مسیر تامین ثبات و آرامش پشتیبانی می کنند. حضور نیروهای روسی در چارچوب CSTO اعتماد به نفس حکومت در سرکوب مخالفان را تقویت خواهد کرد.»
نشست ۱۵ ژانویه سازمان کشورهای ترکزبان؛ ترکیه به دنبال چیست؟
آقای ایشیک می گوید: «واقعیت امر آن است که سازمان کشورهای ترکزبان فراتر از تخیل و رویا از سوی احزاب دست راستی ترکیه چیز زیادی نیست. بین ترکیه و قزاقستان بر خلاف ترکیه و آذربایجان حتی قرابت زبانی نیز وجود ندارد. اگر یک شهروند ترکیه به قزاقستان برود و روسی یا انگلیسی نداند نمی تواند با مردم ارتباط برقرار کند. موثر بودن در تحولات قزاقستان نیازمند بکارگیری پول و نیروی نظامی در این کشور است که ترکیه در حال حاضر از این دو مولفه درباره قزاقستان بی بهره است و این امکان عمدتا در اختیار مسکو و تا حدودی البته کمتر در اختیار پکن قرار دارد. پس ترکیه امروزی و حال حاضر را نمی توان بازیگری مهم در عرصه تحولات قزاقستان دانست اما ترکیه با توجه به حجم بسیار بالای سرمایه گذاری که در قزاقستان انجام داده و حضور وسیع شرکتها و کارآفرینان ترک در آن کشور دارای منافع است و نمی تواند نسبت به تحولات مطلقا بی تفاوت بماند.»
او می افزاید: «ترکیه شاید در آینده بتواند با تکیه بر همین روابط اقتصادی به جایگاهی برسد که به بازیگری مهم در تحولات آسیای مرکزی از جمله قزاقستان تبدیل شود اما در حال حاضر نشست ۱۵ ژانویه را عمدتا دارای مخاطب داخلی در ترکیه می بینم که به دلیل حضور حزب راستگرای حرکت ملی گرا در دولت و اتحاد اردوغان با باغ چهلی و با هدف نمایش اهمیت کشوری که در ذهنیت حزب حرکت ملی گرا جزو توران محسوب می شود صورت می پذیرد و ما به ازاء چندانی در سیاست رئال آسیای مرکزی ندارد.»
310 310
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰