شاهد-آنچه از عکاسی از اسقف اعظم فقید دزموند توتو آموختم

اسقف اعظم به عنوان یکی از فعالان متحد کنگره ملی آفریقا از رسانه های تحت کنترل شدید دولت اقلیت سفید پوست محروم شد. در نوارهای قاچاق، اسقف اعظم را می‌دیدم که با لباس‌های ارغوانی‌اش در مراسم تشییع جنازه فعالان و معترضان کشته شده توسط پلیس آپارتاید دعا می‌کرد، یا از مردم می‌خواست به خشونت پایان

کد خبر : 147585
تاریخ انتشار : یکشنبه ۵ دی ۱۴۰۰ - ۱۴:۳۲
شاهد-آنچه از عکاسی از اسقف اعظم فقید دزموند توتو آموختم


اسقف اعظم به عنوان یکی از فعالان متحد کنگره ملی آفریقا از رسانه های تحت کنترل شدید دولت اقلیت سفید پوست محروم شد.

در نوارهای قاچاق، اسقف اعظم را می‌دیدم که با لباس‌های ارغوانی‌اش در مراسم تشییع جنازه فعالان و معترضان کشته شده توسط پلیس آپارتاید دعا می‌کرد، یا از مردم می‌خواست به خشونت پایان دهند.

به عنوان یک زن جوان در این دوران پر فراز و نشیب در کشورم، او را مردی از خدا می دیدم که برای آزادی ما می جنگد، مردی که از دنیا می خواهد تا به آپارتاید پایان دهد، پیرمردی که امیدوار بودیم روزی بتواند به بازگرداندن صلح کمک کند – حتی اگر ما نبودیم. همیشه مطمئن نیستم که این اتفاق خواهد افتاد.

البته، آن موقع نمی‌دانستم که روزی بریده‌هایی از روزنامه‌های خودم درباره «طاق» که او را اینجا با محبت می‌شناسند، بسازم. به عنوان یک عکاس خبری، در دموکراسی که او به ایجاد آن کمک کرد، مرتباً با او ملاقات داشتم.

قبل از همه اینها، یک خاطره از سال 1985 به چشم می خورد. من نه ساله بودم که در یک تظاهرات ضد آپارتاید در محله ما در کیپ فلتس شرکت می کردم، منطقه ای که طبق قانون مناطق گروه های جدایی طلب به عنوان “غیر سفید” تعیین شده است.

به‌عنوان خانواده‌ای که عمدتاً هندی‌تبار بودند، رفت‌وآمدهای ما بر اساس این قانون محدود شد و مدارس ما توسط دولت در شرایط اضطراری تعطیل شدند. پلیس به سمت ما گاز اشک آور پرتاب کرد – بله، به تعدادی از بچه های دبستانی و معلمانشان! – و چشمانم از درد خیس شد.

اما اعتراض اصلی در دبیرستان الکساندر سینتون بود. پدرم در آنجا معلم بود. خواهرم یک دانش آموز آنها دست به تحصن زدند و خواستار بازگشایی مدارس شدند و پلیس گاز اشک آور پرتاب کرد و دانش آموزان را از کلاس های درس بیرون کشید. پدر و خواهرم چند ساعت بعد دستگیر و آزاد شدند.

روز بعد توتو برای دلداری دانش آموزان از مدرسه دیدن کرد. یک عکس سیاه و سفید او را با تونیک و عینک نشان می‌دهد، هاله‌ای از موهای سفید دور پیشانی‌اش و هر دو دستش با محبت گونه‌های دانش‌آموزی را گرفته است.

“خانواده انسان”

در 11 فوریه 1990، من با خانواده ام در مراسم بزرگ روبه روی شهرداری در کیپ تاون در انتظار ورود نلسون ماندلا، که قرار بود پس از 27 سال از زندان آزاد شود، نشستم. زمانی که ماندلا با اسقف اعظم توتو در کنارش از بالکن بیرون آمد، خورشید از قبل غروب کرده بود.

ما خیلی خوشحال شدیم. می دانستیم دموکراسی که خانواده من برای آن جنگیده بودند در راه است، اما شادی با احساس از دست دادن، فداکاری هایی که کرده بودیم و بدرفتاری هایی که متحمل شده بودیم، آلوده بود.

نزدیک به 20 سال بعد، اولین فرصتم برای عکاسی از اسقف اعظم در این خانه بود. در آن زمان من خیلی خجالتی بودم که نمی‌توانستم زیاد با او ارتباط برقرار کنم، اما در طول یک دهه بعد این افتخار را داشتم که بارها از او برای رویترز و بنیادش عکس بگیرم، بنابراین او را بیشتر شناختم.

شجاعت او در دفاع از عدالت اجتماعی، حتی با بهای گزاف برای خودش، همیشه – و نه فقط در دوران آپارتاید – درخشید. او اغلب با متحدان قبلی خود در ANC حاکم بر سر شکست آنها در رسیدگی به فقر و نابرابری هایی که وعده ریشه کن کردن آنها را داده بودند، اختلاف داشت.

در کلیسای جامع سنت جورج در کیپ تاون در 23 آوریل 2014، من از توتو عکس گرفتم که چهار ماه پس از اینکه کنگره ملی آفریقا تلاش کرده بود او را از مراسم خاکسپاری ماندلا منع کند، هنوز عصبانی و آسیب دیده بود. حزب تنها پس از اعتراض عمومی تسلیم شد.

او در مورد کنگره ملی آفریقا گفت: “من به آنها رای نمی دهم.”

«با قلب بسیار دردناکی می گویم. ما رویای جامعه‌ای را دیدیم که واقعاً باعث می‌شود مردم احساس کنند که مهم هستند. شما نمی توانید این کار را در جامعه ای انجام دهید که در آن افرادی دارید که گرسنه به رختخواب می روند، جایی که بسیاری از فرزندان ما هنوز در کلاس های زیر درختان شرکت می کنند.

همیشه از نحوه احوالپرسی توتو با مردم چه سران دولت و چه بی خانمان در خیابان استقبال می کردم. او مرتباً از خانه سالمندان بازدید می کرد و برای ساکنان کیک و خوراکی می گرفت. من نگاه کردم که او با حدود 40 نفر از آنها دست داد.

وقتی در سال 2016 مجبور شدم قرار ملاقاتی را با او لغو کنم، زیرا پسرم به آپاندیسیت مبتلا بود، توتو جعبه هدیه ای به بیمارستان فرستاد.

همسرش لیا برای من داستانی را با صرف چای به من گفت که چگونه در جوانی پیراهن خود را به فرزند دیگری داد که همراه مردی نابینا بود و در سرما می‌لرزید، زیرا می‌دانست که برای بازگشت بدون آن به خانه خطر سرزنش دارد.

این توتویی بود که همه ما می شناختیم و دوستش داشتیم.

برای من، همه این چیزها نشان می‌دهد که آرک وقتی از «اوبونتو» صحبت می‌کرد، صادق بود، کلمه‌ای زولو که نشان‌دهنده این باور است که همه انسان‌ها با پیوندی جهانی به هم متصل هستند که به اشتراک و شفقت نیاز دارد.

او یک بار گفت: «در نظر گرفته شده است که به عنوان اعضای یک خانواده، خانواده انسانی وجود داشته باشیم.

اسقف اعظم توتو در طول زندگی خود خطرات زیادی را متحمل شد، اما این یکی از آنها نبود.

(گزارش توسط سومیا هشام؛ ویرایش توسط تیم کاکس، اندرو هیونز و ویلیام مالارد)



لینک منبع : هوشمند نیوز

آموزش مجازی مدیریت عالی حرفه ای کسب و کار Post DBA
+ مدرک معتبر قابل ترجمه رسمی با مهر دادگستری و وزارت امور خارجه
آموزش مجازی مدیریت عالی و حرفه ای کسب و کار DBA
+ مدرک معتبر قابل ترجمه رسمی با مهر دادگستری و وزارت امور خارجه
آموزش مجازی مدیریت کسب و کار MBA
+ مدرک معتبر قابل ترجمه رسمی با مهر دادگستری و وزارت امور خارجه
ای کافی شاپ
مدیریت حرفه ای کافی شاپ
خبره
حقوقدان خبره
و حرفه ای
سرآشپز حرفه ای
آموزش مجازی تعمیرات موبایل
آموزش مجازی ICDL مهارت های رایانه کار درجه یک و دو
آموزش مجازی کارشناس معاملات املاک_ مشاور املاک

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.