حکیم ناصرخسرو قبادیانی بلخی، متکلم، فیلسوف، و جهانگرد بلندآوازه و مشهور ایران زمین و از بزرگترین شعرای زبان فارسی در سده پنجم هجری قمری است. متکلمی برجسته، ادیبی وارسته، حکیمی توانا و شاعری بزرگ که به بیشتر علوم زمان خود واقف و نزد مردم و سلاطین زمان، از ارج و قرب بسیاری برخوردار بود. ناصرخسرو، خانوادهای ثروتمند و بهعنوان دبیر دربار، جایگاه ممتازی نیز در جامعه داشت.
ناصرخسرو در ۴۰ سالگی و به سبب خوابی که میبیند، دچار انقلاب فکری شده و از تعلقات دنیوی دست میشوید. پس از زیارت خانه خدا و هفت سال جهانگردی، به تبلیغ مذهب اسماعیلی و نگارش کتاب روی میآورد. «سفرنامه» مهمترین اثر باقیمانده از او، تابهحال به چند زبان دنیا ترجمه شده و از منابع مهم جغرافیای تاریخی به حساب میآید. در این نوشتار با زندگی و آثار ناصرخسرو قبادیانی بیشتر آشنا میشوید.
آنچه از ناصرخسرو قبادیانی در این نوشتار خواهید خواند:
ناصرخسرو کیست؟
منبع تصویر: خبرگزاری ایرنا
حکیم ابومعین ناصرخسرو قبادیانی بلخی، ملقب به ناصرخسرو و متخلص به حجت، شاعر، فیلسوف، متکلم، حکیم و جهانگرد مشهور ایرانی در قرن پنجم هجری قمری بود. تبحر و تسلط ناصرخسرو بر اغلب علوم عقلی و نقلی زمان خود از جمله طب، نجوم، فلسفه، ریاضیات، شعر، کلام و موسیقی همواره مورد توجه قرار گرفته و حتی خود نیز در اشعارش به احاطه کامل بر علوم مختلف، بارها تاکید داشته است. از طرفی، ناصرخسرو پیرو و مبلغ مذهب اسماعیلی بود و استفاده از آیات قرآن در آثارش به کرات دیده میشود؛ چراکه چون حافظ و رودکی، بهعنوان حافظ کل قرآن شناخته میشد. برخی معتقدند باوجود اینکه عموم مردم ناصرخسرو را بیشتر به شعر و ادب میشناسند، او پیش و بیش از اینکه شاعر باشد، متکلمی قدرتمند بود.
ناصرخسرو در کنار رودکی و حافظ، سه شاعر تاریخ ادبیات ایراناند که حافظ کل قرآن بودند
زندگی این حکیم دانشمند و شاعر توانا، فراز و نشیبهای بسیاری داشت. در جوانی به تحصیل علوم مختلف پرداخته و با تکیه بر این دانش و خانواده دیوان سالار خود، به دربار غزنویان (سلطان محمود و سلطان مسعود غزنوی) راه مییابد و صاحب جاه و مقام میشود. پس از آن نیز، در زمان سلجوقیان به دربار «ابوسلیمان جغرى بیک داوود بن میکائیل» پادشاه سلجوقی وارد و در سمت دبیری مشغول به کار شده و بر مال و مکنت خود میافزاید. با این حال، در ۴۳ سالگی و به جهت خوابی که میبیند، دفتر و دیوان دربار را رها کرده واز کارهای دولتی کنارهگیری میکند. ابتدا به سفر حج میرود و از آنجا راهی سرزمینهای دیگر و در نهایت رهسپار دیار مصر میشود.
چند سالی از زندگی ناصرخسرو در مصر سپری شده و در همین کشور است که به فرقه اسماعیلیه (از فرق شیعی منتسب به اسماعیل فرزند امام ششم شیعیان) پیوست و با لقب «حجه الجزیره الخراسان» یا «حجت خراسان» به تبلیغ عقاید آنها میپردازد. این اتفاق رویه زندگی و حتی اشعار ناصرخسرو را تغییر داده و بیمهریهای فراوانی را نیز از جانب دیگران بر این حکیم فیلسوف روا میدارد. با این حال، بسیاری از آثار و اشعار ناصرخسرو در همین زمان به رشته تحریر در میآید. مشهورترین اثر ناصرخسرو «سفرنامه» نیز در همین ایام نوشته شد که محصول مشاهدات سفر هفت ساله این شاعر به شهرها و کشورهای مختلف و یکی از منابع مهم جغرافیای تاریخی است.
امروزه این شاعر بلندآوازه زبان پارسی، جایگاه ویژهای در میان سایر اندیشمندان جهان دارد و پژوهش در آثار و اشعار اخلاقی و پندآموز او، اهمیت و ضرورت بیشتری پیدا کرده است.
آثار ناصرخسرو
ناصرخسرو تالیفات بسیاری داشته که برخی از آنها از جمله دیوان شعر عربی، بستانالعقول و دلیلالمتحرین به مرور زمان دستخوش نابودی شد و آنچه باقی مانده به شرح زیر است:
- دیوان اشعار فارسی
- زادالمسافرین: از متون منثور کهن فارسی و از مهمترین آثار کلامی فلسفی اسماعیلی
- روشنایینامه: رسالهای به نظم
- سعاتنامه: رسالهای به نظم
- وجه دین: رسالهای به نثر در کلام و احکام و شریعت
- خوانالاخوان: کتابی به نثر در اخلاق و حکمت و موعظه
- جامعالحکمتین: رسالهای به نثر فارسی دری و در بیان عقاید اسماعیلیان
- گشایش و رهایش: رسالهای به نثر روان فارسی شامل ۳۰ پرسش و پاسخ در موضوعات دین
- سفرنامه: مهمترین و معروفترین اثر ناصرخسرو مشتمل بر مشاهدات و گزارش سفر هفت ساله او که به زبانهای متعددی ترجمه شده و در کنار «سفرنامه مارکوپولو»، از کتب مهم این حوزه است.
زندگینامه ناصرخسرو
منبع عکس: پینترست
ابومعین ناصر بن خسرو بن حارث قبادیانی بلخی، در ۹ ذیقعده ۳۹۴ هجری قمری (۱۲ شهریور ۳۸۳ شمسی) در روستای قبادیان از توابع بلخ که روزگاری از شهرهای مهم خراسان بود و امروزه متعلق به افغانستان، دیده به جهان گشود. قبادیان نیز که اکنون در شمال افغانستان واقع شده، بخشی از تاجیکستان امروزی به شمار میرود. در تاریخ آمده که خانواده ناصرخسرو، تبار ثروتمندی بودند که به امور دولتی و دیوانی اشتغال داشتند. دوران کودکی او مصادف با آغاز سلطنت «سلطان محمود غزنوی» پادشاه سلسله ترکتبار ایرانی غزنویان گذشت. در دوران جوانی ناصرخسرو قرآن را از بر کرد و به تحصیل علوم مختلف زمان خود پرداخت. سپس بهعنوان مردی ادیب و فاضل وارد دربار سلطان محمود شد و شغل دبیری را تا زمان فرزند او «سلطان مسعود غزنوی» نیز ادامه داد.
در هشتم رمضان سال ۴۳۱ هجری قمری، زمانی که غزنویان در نبردی از ترکان سلجوقی شکست خورده و حکومت آنان در خراسان پایان میگیرد؛ ناصرخسرو راهی مرو میشود. در مرو به دربار « چغری بیگ داوود» امیر سلجوقی وارد شده و شغل دبیری را در خدمت او، ادامه میدهد و لقب «مروزی» میگیرد.
در آن ایام، توجه و اشتیاق ناصرخسرو به کشف حقیقت هستی و بحث و گفتمان او با رهبران ادیان مختلف، به حیرت و سرگردانی منجر شده و میگساری، رفیق روزهای جوانیاش میشود. علاوه بر آن، کامجوییها و زیادهخواهیها، ناصرخسرو را به مجیزگویی درباریان و هزل و تمسخر سایر افراد سوق داده و رفتارهای نکوهیده بسیاری از او سر میزند؛ تا جاییکه بعدها خود را اینگونه ملامت میکند:
اندر محال و هزل زبانت دراز بود
و اندر زکات دستت و انگشتکان قصیر
بر هزل کرده وقف زبان فصیح خویش
بر شعر صرف کرده دل و خاطر منیر
آن کردی از فساد که گر یادت آیدت
رویت سیاه گردد و تیره شود ضمیر
چشمت همیشه مانده به دست توانگران
تا اینت پانذ آرد و آن خز و آن حریر
ناصرخسرو در ابتدای دهه چهارم زندگی و به سبب خوابی که میبیند، مسیری تازه پیش روی این حکیم و شاعر بلندآوازه زبان فارسی قرار میگیرد. بعدها در سفرنامهاش، این دگرگونی و تغییر احوال را چنین شرح میدهد:
شبی در خواب دیدم که یکی مرا گفتی: «چند خواهی خوردن از این شراب که خرد از مردم زایل کند، اگر به هوش باشی بهتر است.» من جواب گفتم که: «حکیمان جز این چیزی نتوانستند ساخت که اندوه دنیا را کم کند.» جواب دادی: «در بیخودی و بیهوشی راحتی نباشد. حکیم نتوان گفت کسی را که مردم را به بیهوشی رهنمون باشد؛ بلکه چیزی باید طلبید که خرد و هوش را بیفزاید.» گفتم که: «من این از کجا آرم؟» گفت: «جوینده یابنده باشد.» پس به سوی قبله اشارت کرد و دیگر سخن نگفت. چون از خواب بیدار شدم، آن حال تمام بر یادم بود بر من کار کرد و با خود گفتم که از خواب دوشین بیدار شدم باید که از خواب چهل ساله نیز بیدار گردم.
تاثیر شگرف آن گفتگو در خواب، اندیشه دگرگونی را در ناصرخسرو بیدار کرد و اشاره به قبله را تعبیر به سفر حج میکند. پس بههمراه برادرش در ۴۳۷ هجری قمری، عازم سفر مکه و انجام مناسک حج میشود. سفر را از مرو و بخشهای شمالی ایران آغاز و به سوریه، آذربایجان، ارمنستان، آسیای صغیر، فلسطین، جزیره العرب، طرابلس، تونس، سودان و مصر رفته و در نهایت مجدد به مکه و مدینه ختم میکند. پس از زیارت خانه خدا از بخشهای جنوبی وارد ایران شده و رهسپار خراسان و زادگاهش بلخ میشود. این سفر سه هزار فرسنگی، هفت سال به طول میانجامد و حکیم ناصرخسرو قبادیانی را به انسان دیگری تبدیل میکند. محصول این سفر متفاوت، اثری ماندگار با نام «سفرنامه ناصرخسرو» است.
تحول ناصرخسرو در ۴۰ سالگی به سفری هفت ساله منجر میشود که اثر مهم «سفرنامه» محصول آن است
سه سال از هفت سال سفر ناصرخسرو قبادیانی، به اقامت در مصر گذشت. در همین سالها بود که با پیروان فرقه اسماعیلیه آشنا و به سبب اهمیتی که این مردمان به خردورزی میدادند، به سویشان گرایش پیدا کرد و به آیین آنها پیوست. در این مدت به جایگاهی رسید که «المستنصر بالله ابوتمیم معد بن علی» خلیفه فاطمی مصر، او را به خدمت پذیرفت و بهعنوان «حجت خراسان» منصوب کرد. در مذهب اسماعیلی، «حجت» آخرین مقامی است که پیروان این دین میتوانند به آن دست یابند.
در بازگشت به ایران، ناصرخسرو روانه بلخ شده و به تبلیغ آیین خود میپردازد؛ در این راه اما، با مخالفتهای بسیاری از مردمان آن دیار مواجه و حتی تهدید به مرگ میشود؛ ازاینرو، برای اشاعه آیینی که به آن گرویده بود، راهی دیگر شهرهای خراسان شده و مدتی را نیز در قسمتهایی از مازندران و سپس نیشابور میگذراند. نقل است که پیروانی اندک دور او را گرفتند ولیکن همچنان ناموفق بوده و مردم او را طرد و شرایط را برایش ناامن میکردند. این آوارگی و زندگی مخفیانه موجب شد ناصرخسرو به خلوت سرزمین کوهستانی یمگان در بدخشان پناه آورده و روزگار تنهایی خویش را در آنجا سپری کند.
منبع تصویر: خبرگزاری ایسنا
کوچ ناصرخسرو به منطقه بدخشان که امروزه جزئی از کشور افغانستان محسوب میشود، به دعوت «شمسالدین ابوالمعالی امیر علی بن اسد بن حارث» یکی از امرای محلی بدخشان صورت گرفت. بسیاری از آثار این شاعر بلندآوازه زبان فارسی نیز، در زمانی به رشته تحریر درآمد که در یمگان به سر میبرد. از جمله کتاب «جامع الحکمتین» را ناصرخسرو در همان روزها (۴۶۲ هجری قمری) و به درخواست امیر اسماعیلی مذهب یمگان «علی بن اسد بن حارث» نوشت.
برخی معتقدند ۲۰ تا ۲۵ سال پایانی عمر حکیم ناصرخسرو در یمگان بدخشان سپری شد و برخی دیگر این زمان را ۱۵ سال ذکر کردند. چراکه پس از ۱۵ سال که در تبعیدگاه یمگان گذشت، ناصرخسرو در آغاز قصیدهای از روزگار غربت خود چنین میگوید:
پانزده سال برآمد که به یمگانم
چون و از بهر چه؟ زیرا که به زندانم
به دو بندم من ازیرا که مر این جان را
عقل بسته است و به تن بستهٔ دیوانم
چه عجب گر ندهد دیو مرا گردن؟
سروریش چه کنم؟ من نه سلیمانم
مر مرا آنها دادند که سلمان را
نیستم همچو سلیمان که چو سلمانم
همچو خورشید منور سخنم پیدا است
گر به فرسوده تن از چشم تو پنهانم
کان علم و خردو حکمت یمگان است
تا من مرد خردمند به یمگانم
مر مرا گوئی: چون هیچ برون نائی؟
چه نکوهیم گر از دیو گریزانم؟
تازه رویم به مثل لالهٔ نعمان بود
کاه پوسیده شد آن لالهٔ نعمانم
تبعید خود خواسته ناصرخسرو قبادیانی به یمگان و اشتیاق سفری که هنوز در او زنده بود، به سیر و سفر در روستاهای ولایت بدخشان منجر شد. مردمان این دیار نیز حرمت بسیاری برای حکیم قائل بوده و منزلت وی تا جایی ذکر میشود که امروزه نیز اهالی، با القابی چون «حجت»، «سید شاه ناصر ولی»، «پیر شاه ناصر»، «پیر یمگان»، «پیر کوهستان» و «پیر کامل» از او یاد میکنند.
مزار ناصرخسرو در بدخشان افغانستان؛ منبع عکس: archnet.org
سرانجام در سال ۴۸۱ هجری قمری (۴۶۷ خورشیدی) چراغ عمر این حکیم و شاعر بزرگ و نام آشنای ایرانی، در یمگان خاموش شده و در همان منطقه نیز به خاک سپرده میشود. مزار او در یمگان، اینک به زیارتگاهی برای عاشقان و علاقهمندان این شخصیت تاریخی، ادبی، فرهنگی زبان فارسی تبدیل شده است.
اشعار ناصرخسرو
منبع تصویر: سایت گنجور
اشعار ناصرخسرو دو دیوان شعر به فارسی و عربی را شامل میشود که بر مدار دین و دانش به رشته تحریر درآمده است. اشعاری که با بیانی استوار و به دور از کنایه و ایهام سروده شده و حاوی اصطلاحات حکمی و دینی و مسائل علمی و فلسفی بوده و بعضا کمی سخت و ثقیل به نظر میرسد. ناصرخسرو را قصیدهسرایی اندیشمند معرفی میکنند که از غزل گریزان و از غزلسرایان روزگار خود انتقاد میکرد. در شعر پیرو سبک خراسانی بود و به شیوه شعرای بزرگی چون رودکی، عنصری و مسعود سعد سلمان، شعر میسرود.
در تاریخ ادبیات ایران، هیچ شاعری بهاندازه ناصرخسرو دین و دانش را به هم نیامیخته است
از طرفی وی را نخستین اندیشمندی میدانند که باورهای دینی، اجتماعی و سیاسی خود را در قالب و زبان شعر بیان میکرد و بیش از شاعر، اندیشمندی حکیم معرفی میشود. برخی نیز بر این اعتقادند که در تاریخ ادبیات ایران، هیچ شاعری بهاندازه ناصرخسرو دین و دانش را به هم نیامیخته و او اندیشهای جز علم و دین نداشت. در قصیدهای از تفاوت اشعار خود میگوید و غزل گویان زمان را اینگونه ملامت میکند:
ای غزل گوی و لهو جوی، ز من دور که من
نه ز اهل غزل و رود و فسوس و لهوم
چو تو از دنیا گوئی و من از دین خدای
تو نهای آن من و نیز نه من آن توم
تا همی رود و سرود است رفیق و کفوت
بی گمان شو که نباشی تو رفیق و کفوم
طبع من با تو نیارامد و با سیرت تو
اگر از جهل و جفای تو برآید سروم
به جوانی چو نشد باز مرا چشم خرد
شاید ار هرگز بر روز جوانی ننوم
گر دلم نیز سوی حرص و هوا میل کند
در خور لعنت و نفرین و سزای تفوم
جز پرستندهٔ یزدان و ثناگوی رسول
تا بوم هرگز یک روز نخواهم که بوم
در اشعار ناصرخسرو از دلبستگیهای زندگی یا مضامین لطیف عاشقانه چیزی وجود ندارد و همواره سعی کرده با خردورزی، خواننده را به فکر وا دارد. در کنار ستایش بزرگان دین و خلفای فاطمی، تمامی اشعار ناصرخسرو، به پند و اندرز و روشنگری یا اثبات باورهای شاعر در شگفتیهای آفرینش و علوم مختلف چون فلسفه و نجوم و طب میپردازد. خود دراینباره میگوید:
اگر شاعری را تو پیشه گرفتی
یکی نیز بگرفت خنیاگری را
تو برپائی آنجا که مطرب نشیند
سزد گر ببری زبان جری را
صفت چند گوئی به شمشاد و لاله
رخ چون مه و زلفک عنبری را؟
به علم و به گوهر کنی مدحت آن را
که مایه است مر جهل و بد گوهری را
به نظم اندر آری دروغی طمع را
دروغ است سرمایه مر کافری را
پسنده است با زهد عمار و بوذر
کند مدح محمود مر عنصری را؟
من آنم که در پای خوکان نریزم
مر این قیمتی در لفظ دری را
دیوان اشعار فارسی ناصر خسرو مشتمل بر قصاید، قطعات، رباعیات و دیگر اشعار پراکنده این شاعر است. «روشنایی نامه» و «سعات نامه» دو اثر منظوم او نیز در همین دیوان گرد آمده و از دیوان شعر عربی او چون بسیاری دیگر از آثارش، امروزه اثری در دست نیست. ابیات آغازین یکی از مشهورترین قصاید او را در ادامه بخوانید:
نکوهش مکن چرخ نیلوفری را
برون کن ز سر باد و خیرهسری را
بری دان از افعال چرخ برین را
نشاید ز دانا نکوهش بری را
همی تا کند پیشه، عادت همی کن
جهان مر جفا را، تو مر صابری را
هم امروز از پشت بارت بیفگن
میفگن به فردا مر این داوری را
چو تو خود کنی اختر خویش را بد
مدار از فلک چشم نیک اختری را
به چهره شدن چون پری کی توانی؟
به افعال ماننده شو مر پری را
تو با هوش و رای از نکو محضران چون
همی برنگیری نکو محضری را؟
نگه کن که ماند همی نرگس نو
ز بس سیم و زر تاج اسکندری را
درخت ترنج از بر و برگ رنگین
حکایت کند کلهٔ قیصری را
سپیدار مانده است بیهیچ چیزی
ازیرا که بگزید او کم بری را
اگر تو از آموختن سر بتابی
نجوید سر تو همی سروری را
بسوزند چوب درختان بیبر
سزا خود همین است مر بیبری را
درخت تو گر بار دانش بگیرد
به زیر آوری چرخ نیلوفری را
سفرنامه ناصرخسرو
منبع تصویر: خبرگزاری ایرنا
سفرنامه ناصرخسرو مهمترین و مشهورترین اثر این شاعر بزرگ فارسی زبان و یکی از منابع مهم جغرافیای تاریخی است. اثری ارزشمند که بخشی از مشاهدات سفر هفت ساله او به سرزمینهای روم، مصر، حجاز و بینالنهرین را شامل میشود. ناصرخسرو در پی خوابی عجیب، عزم سفر حج میکند و هفت سال از عمر خویش را به سیاحت بخشی از جهان گذرانده، چهار بار حج به جا میآورد و دچار تحول و انقلابی عظیم در فکر و رفتار و مذهب میشود.
این سفر در ۶ جمادی الثانی سال ۴۳۷ هجری قمری و از مرو در خراسان آغاز و به سال ۴۴۴ هجری قمری در بلخ پایان میگیرد. در این مدت ناصرخسرو با گذر از شهرهای ایران وارد ترکیه امروزی شده و سرزمینهای گوناگون آسیای صغیر (آذربایجان وگرجستان و ارمنستان و…)، شام (سوریه امروزی)، طرابلس، فلسطین، بیروت و بیتالمقدس را پشت سر گذاشته و از مسجدالاقصی به جزیره العرب (شبه جزیره عربستان) وارد و مناسک حج را به جا میآورد. در بازگشت از سفر حج، از راه شام به قدس رفته و سپس راهی مصر، تونس و سودان و دیگر مناطق قاره آفریقا میشود. در نهایت از مسیر دریای سرخ بار دیگر رهسپار سفر حج شده و پس از دیدار از عراق به ایران برمیگردد و با گذر از چندین شهر، در زادگاهش بلخ، به سفر خود پایان میدهد.
تاریخ دقیق نگارش سفرنامه ناصرخسرو مشخص نیست؛ اما شواهد امر نشان میدهد که ناصرخسرو این اثر را بعد از سفر و از یادداشتهای بین راه خود نوشته است. او با نثری نسبتا ساده و روان و فارغ از مهارتهای لفظی و بیانی، تنها به توصیف دقیق مکانها و شرح دیدنیها و عجایبی که در طول سفر با آن مواجه شده، میپردازد. وصف کامل مسیر سفر، توقفگاهها، معماری و تاریخ و جغرافیای شهرها و روستاها، آداب و رسوم و معیشت مردمان هر ناحیه، آیینها و عادات دینی و اجتماعی و اخلاقی، حکومت و سازمانهای اداری، از جمله مواردی هستند که در این سفرنامه ذکر شده است. ازاینرو، بسیاری از پژوهشگران بر این عقیدهاند که سفرنامه ناصرخسرو، به جهت آشنایی با اوضاع و احوال جامعه در آن روزگار و مراکز مهم تمدن اسلامی، بسیار جامع و کامل بوده و از منابع مهم جغرافیای تاریخی به حساب میآید.
«نسخه پاریس» قدیمیترین نسخه چاپی سفرنامه است که در ۱۸۸۱م، توسط شارل شفر در پاریس منتشر شد
نخستین بار «شارل شفر» خاورشناس و نویسنده و مترجم فرانسوی، در سال ۱۸۸۱ میلادی، سفرنامه ناصرخسرو را بههمراه ترجمه فرانسوی آن، در پاریس به انتشار رساند. این اثر که به «نسخه پاریس» شهرت دارد، قدیمیترین نسخه چاپ شده سفرنامه ناصرخسرو است که نسخ دیگر از روی آن تصحیح شدهاند. در کتابخانه ملی پاریس، دو نسخه خطی قدیمیتر نیز، از سفرنامه ناصرخسرو وجود دارد که از کهنترین نسخ این کتاب بوده و به خط نستعلیق نوشته شدهاند. یک نسخه قدیمیتر نیز از موزه بریتانیا به کتابخانه این کشور منتقل شده که تاریخ ۱۶۹۱ میلادی بر آن ثبت و به کهنترین نسخه سفرنامه ناصرخسرو معروف است. هم اینک نیز این اثر پربار و ارزشمند، بسیار مورد توجه پژوهشگران در سراسر جهان قرار دارد و تاکنون بارها به زبانهای انگلیسی، فرانسوی، عربی و ترکی منتشر و در اختیار علاقهمندان و محققان قرار گرفته است.
منبع تصاویر: سایتهای ایران بوم و آمازون
در پایان بخشی از سفرنامه ناصرخسرو را در وصف مصر بخوانید:
صفت شهر مصر و ولایتش: آب نیل از میان جنوب و مغرب میآید و به مصر میگذرد و به دریای روم میرود. آب نیل چون زیادت میشود دو بار چندان میشود که جیحون به ترمذ و این آب از ولایت نوبه میگذرد و به مصر میآید و ولایت نوبه کوهستان است و چون به صحرا رسد ولایت مصر است و سرحدش که اول آن جا رسد اسوان میگویند. تا آن جا سیصد فرسنگ باشد. و بر لب آب همه شهرها و ولایت هاست. و از آن بالاتر سوی جنوب ولایت نوبه است و پادشاه آن زمین دیگر است و مردم آن جا سیاهپوست باشند و دین ایشان ترسای باشد. بازرگانان آنجا روند و مهره و شانه و پسد برند و از آن جا برده آورند.
و گویند نتوانستهاند که منبع آب نیل را به حقیقت بدانند و شنیدم که سلطان مصر کس فرستاد تا یک ساله راه برکنار نیل رفته و تفحص کردند هیچ کس حقیقت آن ندانست الا آن که گفتند که از جنوب از کوهی میآید که آن را جبل القمر گویند. و چون آفتاب به سر سرطان رود آب نیل زیادت شدن گیرد از آن جا که به زمستان که قرار دارد بیست ارش بالا گیرد چنان که بهتدریج روز به روز میافزاید.
و از نیل جویها بسیار بریدهاند و به اطراف رانده و از آنجا جویهای کوچک برگرفتهاند و دولابها ساختهاند چندان که حصر و قیاس آن دشوار باشد. همه دیههای ولایت مصر بر سربلندیها و تلها باشد و به وقت زیادت نیل همه آن ولایت در زیر آب باشد دیهها از این سبب بر بلندیها ساختهاند اغرق نشود، و از هر دیهی به دیهی دیگر به زورقی روند. و از سر ولایت تا آخرش سکری ساختهاند از خاک که مردم از سر آن سکر روند یعنی از جنب نیل. و هر سال ده هزار دینار مغربی از خزانه سلطان به دست عاملی معتمد بفرستد تا آن عمارت تازه کنند. و مردم آن ولایت همه اشغال ضروری خود را ترتیب کرده باشند آن چهار ماه که زمین ایشان در زیر آب باشد.
پرسشهای متداول
ناصرخسرو کیست؟
حکیم ابومعین ناصرخسرو قبادیانی بلخی، ملقب به ناصرخسرو و متخلص به حجت، شاعر، فیلسوف، متکلم، حکیم و جهانگرد مشهور ایرانی در قرن پنجم هجری قمری بود.
ناصرخسرو اهل کجا بود؟
ابومعین ناصر بن خسرو بن حارث قبادیانی بلخی، در ۹ ذیقعده ۳۹۴ هجری قمری (۱۲ شهریور ۳۸۳ شمسی) در روستای قبادیان از توابع بلخ که روزگاری از شهرهای مهم خراسان بود و امروزه متعلق به افغانستان، دیده به جهان گشود.
آرامگاه ناصرخسرو کجاست؟
ناصرخسرو در سال ۴۸۱ هجری قمری (۴۶۷ خورشیدی) در یمگان درگذشت و در همان منطقه نیز به خاک سپرده میشود. مزار او در یمگان، اینک به زیارتگاهی برای عاشقان و علاقهمندان این شخصیت تاریخی، ادبی، فرهنگی زبان فارسی تبدیل شده است.
آثار ناصرخسرو چیست؟
دیوان اشعار فارسی، زادالمسافرین، سعاتنامه، وجه دین و خوانالاخوان از مهمترین آثار ناصرخسرو است.
منبع عکس کاور: خبرگزاری ایمنا
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰