میثم اسماعیلی: قصه این است؛ سه روز پس از زلزله خرداد ۱۳۶۹ رودبار و منجیل، پدر و پسری از تهران به منطقه زلزله زده و به جست وجوی بابک و احمد احمدپور بازیگران فیلم «خانه دوست کجاست؟» می روند تا بتوانند بلکه خبری از آنها بگیرند. پرسه مرد همراه پسرش در میانه سوگواران زلزله زده اما همواره همراه است با شگفتی، این که انگار زندگی ساده تر از آنچه تصور می شد راهش را از خیل سوگواران باز کرده است، نشانه این تداوم زندگی در این سوگ جمعی هم در جایی از فیلم «فوتبال» است. شبیه پنجه دستی که پس از باور تماشاگران به مرگ بازیگر شخصیت اول یک فیلم تکانی می خورد و دل تماشاگرش را از امید می لرزاند. همین سکانس کوتاه در این فیلم همان تکان پنجه دست است که دل تماشاگرش را می لرزاند. نشانه زندگی، تلاش جمعی برخی از اهالی است برای برپایی آنتن تلویزیون در میانه آوارها تا شاید بتوانند شب بازی حساس برزیل آرژانتین را ببینند. صدای دور از این سکانس به گوش می رسد:
-هنوز صاف نمی گیره. تصویر صاف نیست! یه کم دیگه یه کم دیگه بچرخ. همین خوبه همین خوبه دست نزن.
مرد سوار رنوی رنگ و رو رفته می شود و سراغ جوانی می رود که با سنگ، پای آنتن تلویزیون را سفت می کند و از او سوالی را می پرسد که پاسخش همان تلاقی مرگ و زندگی و فوتبال است.
-ببینم یه سوالی داشتم. تو این زلزله با این عزاداری شما این بساطو راه انداختین عیبی نداره؟
-والا عزادار که خودم خواهر کوچیکم رو از دست دادم، سه تا بچه خواهر خودمم از دست دادم اما چکار کنیم هر چهارسالی یه بار این فوتباله، زندگیه دیگه باید تماشا کنیم! زلزله اما هر چهل سالی یه باره اونم اگر خدا بخواد.
عباس کیارستمی که سال ۶۵ فیلم خانه دوست کجاست؟ را در روستای کوکر در گیلان ساخته بود، بعدها با ساخت فیلم زیر درختان زیتون در همین مکان که فاجعه زمین لرزه را پشت سر نهاده بود، این سه گانه را که بعدها سه گانه کوکر (سه گانه زلزله) نام گرفت، تکمیل کرد.
۲۵۶ ۲۵۱
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰