به گزارش «مبلغ»- صهیونیسم جنبشی سیاسی است که در اواخر سده ۱۹ میلادی شکل گرفت. هدف این جنبش، تشکیل کشوری برای یهودیان جهان بود و از دو منبع تاریخی و مذهبی برای رساندن یهودیان به سرزمین اسرائیل بهره برد. هرچند واژه صهیونیسم معادل واژه یهودیت نیست؛ اما ممزوج شدن این دو واژه با یکدیگر در اذهان عمومی جهان، از اصفهان را بر آن داشت تا برای مشخصتر شدن مرز میان صهیونیسم و یهودیت، گفتوگویی با علیرضا فرهنگ، دکترای ادیان و مذاهب انجام دهد که متن آن را در ادامه میخوانید.
در تعالیم کدام یک از ادیان ابراهیمی، بیشترین مسالمت با پیروان دیگر ادیان به چشم میخورد؟ قرآن کریم درباره نحوه تعامل مسلمانان با پیروان دیگر ادیان، چه توصیههایی به آنان کرده است؟
قرآن کریم در میان تمام کتب مقدس، جهانشمولترین نگاه را به دیگر ادیان آسمانی دارد و بسیار بیشتر از همه، راجع به ادیان گوناگون سخن گفته و از آنها با نگرشی مثبت و روشن یاد کرده است. در قرآن کریم نام چهار دین یهودیت، مسیحیت، صابئین و مجوس ذکر شده و دیدگاههای صلحمحوری در رابطه با آنها بیان شده است؛ قرآن در آیات متعددی در سوره بقره، آل عمران و حج بر این موضوع تأکید کرده که پیروان سایر ادیان تا هنگامی که به خدا و جاودانگی روح ایمان دارند و عمل صالح انجام میدهند، هیچ خوف و نگرانی نسبت به سرنوشت آخرتی آنها نیست.
موضع اسلام حتی در نحوه رفتار با پیروان ادیانی همچون هندو و بودایی نیز مسالمتآمیز بوده و روابط خوبی بین مسلمانان با این دو آیین در هنگام حاکمیت مسلمانان بر شمال هند وجود داشته است؛ از اینرو جهان اسلام سرزمینی امن برای همه ادیان بوده است. جالب است که برخلاف تصوری که از مسیحیت و محبتآمیز بودن آموزههایش در اذهان وجود دارد، بنا بر مستندات تاریخی، دشمنترین افراد نسبت به یهودیان تا قرن ۲۰، مسیحیان بودند؛ چراکه اعتقاد داشتند حضرت مسیح(ع) را یهودیان به صلیب کشیدند. به همین دلیل، مسیحیان آلمان هولوکاست را انتقامی از این عمل اجداد یهودیان میدانستند، بهطوری که هیتلر در هنگام اقدام به کشتار جمعی یهودیان در هولوکاست با تمسک به همین موضوع توانست تأیید کلیسا را در انجام جنایات خود اخذ کند.
در قرآن همواره بر رفتار مسالمتآمیز و صلحجویانه با دیگر ادیان تأکید شده است؛ اکنون نیز پیروان دیگر ادیان در شهرهای گوناگون ایران، زندگی صلحآمیزی در کنار مسلمانان تجربه میکنند؛ پس موضع اصیل، اساسی و محوری قرآن، همان تفاهم بین همه خداپرستان است؛ لذا بجاست که پیروان ادیان آسمانی خصوصاً در شرایط کنونی جهان از ایجاد افراطیگری و دشمنی بین خود جلوگیری و با حفظ اتحاد، مشکلات و دغدغههای پیشآمده را با گفتوگو و تعامل حل کنند.
برای نمونه، قرآن کریم در آیات ۴۴ تا ۴۸ سوره مائده درباره زیست مسالمتآمیز با دیگر ادیان سخن گفته و مسلمانان را به پرهیز از دعوا و جدال با آنها فراخوانده است. خداوند در این آیات به پیروان ادیان چنین سفارش کرده که هر کدام بر مبنای شریعت خود در کنار پیروان سایر ادیان زندگی مسالمتآمیز داشته باشند و در انجام نیکیها از یکدیگر سبقت بگیرند.
آیات خاصی که در قرآن کریم از اعتبار و افضلیت یهودیان حکایت میکند، بیانگر چه نکاتی است؟
در تعدادی از آیات قرآن کریم راجع به قوم یهود صحبت شده است؛ مثلاً در آیه ۱۱۳ سوره آلعمران از یهودیانی صحبت به میان آمده که شبزندهدار هستند و از صالحان محسوب میشوند: «همه اهل کتاب یکسان نیستند. از اهل کتاب، جمعیتی هستند که به (حق و ایمان) قیام میکنند و پیوسته در اوقات شب، آیات خدا را میخوانند، در حالی که سجده میکنند؛ آنها به خدا و روز قیامت ایمان میآورند؛ امر به معروف و نهی از منکر میکنند و در انجام کارهای نیک پیشی میگیرند و آنها از صالحاناند.»
علاوه بر این، قرآن کریم در آیه ۷۵ سوره آلعمران نیز به دو گروه از یهودیان که یکی امانتدار و دیگری خیانتکار هستند، اشاره کرده و چنین فرموده است: «و در میان اهل کتاب، کسانی هستند که اگر ثروت زیادی به رسم امانت به آنها بسپاری، به تو بازمیگردانند و کسانی هستند که اگر یک دینار هم به آنان بسپاری، به تو بازنمیگردانند، مگر تا زمانی که بالای سر آنها ایستاده و (بر آنها مسلط) باشی…» در آیات دیگری نیز مدح یهودیان مؤمن و ذم یهودیان متظاهر ذکر شده؛ مثلاً سوره جمعه شامل آیاتی در ذم یهودیان متظاهر است.
اما در قرآن کریم در دو آیه 47 و 122 بقره از فضیلت بنیاسرائیل بر عالمیان سخن به میان آمده است؛ مثلا در آیه ۴۷ سوره مبارکه بقره بیان شده: «ای بنیاسرائیل، نعمتهایی را که به شما ارزانی داشتم، به خاطر بیاورید و (نیز به یاد آورید که) من، شما را بر جهانیان برتری بخشیدم.» به منظور فهم بهتر این آیات، ابتدا باید واژههای مهم این عبارت قرآنی مورد واکاوی دقیق قرار گیرد.
با بررسی موارد استفادهشده از واژه «فضل» در مواضع گوناگون قرآن چنین برمیآید که این واژه به معنی برتری در همه ابعاد نیست؛ مثلاً قرآن در آیه ۲۵۳ سوره بقره چنین فرموده است: «بعضی از آن رسولان را بر بعضی دیگر برتری دادیم؛ برخی از آنها، خدا با او سخن میگفت و بعضی را درجات برتر داد و به عیسی بن مریم نشانههای روشن دادیم و او را با «روح القدس» تأیید نمودیم؛ (ولی فضیلت و مقام آن پیامبران مانع اختلاف امتها نشد).»
همانطور که ملاحظه میشود، منظور از واژه فضل در این آیه، برتری کامل یک پیامبر بر دیگر پیامبران نیست، بلکه هر کدام از آنها دارای نوعی از برتری و فضیلت بودهاند؛ پس هنگامی که در قرآن این واژه برای یهودیان استفاده میشود نیز بر فضیلت و برتری مطلق دلالت ندارد، بلکه شامل ابعاد و گونههای مشخصی از فضیلت است.
واژه دومی که باید با توجه به متن کتب مقدس به درستی ترجمه شود، واژه عالمیان است. آنچه از بررسی آیات قرآن معلوم میشود، این است که این واژه به مفهوم تمام مردم جهان در همه زمانها نیست و غالباً بر اقوام و مردم شناختهشده برای مخاطبان قرآن که با آنها نوعی همجواری داشتهاند، دلالت میکند.
آیا در قرآن کریم، علاوه بر ذکر فضیلتهایی منتسب به قوم یهود، برای پیروان دیگر ادیان ابراهیمی نیز فضایلی مطرح شده است؟
خداوند درباره مسلمانان نیز فضیلتهایی ذکر کرده است؛ مثلاً در آیه ۱۴۳ سوره بقره بیان میکند که شما مسلمانان را امتی میانه و قومی متعادل قرار دادم. پژوهشهای معاصر غربیان هم بر این نکته اذعان دارد که اگر مسیحیت را دین محبت و یهودیت را قدرتمحور بدانیم، اسلام معرفتمحور و معرفت، مرکز هویت انسانی است و تمدنهای پایدار حول معرفت شکل میگیرند و این فضیلتی بینظیر برای مسلمانان محسوب میشود.
علاوه بر این در قرآن کریم فضیلتی نیز برای مسیحیان در آیه ۵۵ سوره آلعمران ذکر شده است، آنجا که خداوند میفرماید: «و به یاد آور هنگامی که خدا به عیسی فرمود، من تو را برمیگیرم و به سوی خود بالا میبرم و تو را از کسانی که کافر شدند، پاک میسازم و کسانی را که از تو پیروی کردهاند تا روز رستاخیز برتر از کسانی که کافر شدند، قرار میدهم…» و این برتری و فضیلتی است که خداوند به مسیحیان وعده داده است.
با دقت در آیات مطرحشده چنین بهنظر میرسد که خداوند سه ویژگی و فضیلت محوری به مسلمانان، مسیحیان و یهودیان نسبت داده است، درست مشابه همان آیه ۲۵۳ سوره بقره که به هر پیامبر فضیلتی بخشیده بود. در آیات قرآن، برتری و فضیلتی به مسلمانان اختصاص داده شده و برتری دیگری به مسیحیان و نوعی برتری نیز به قوم یهود و به این ترتیب خداوند بین اقوام گوناگون، تبعیضی قائل نشده است.
پس هیچ قومی نمیتواند خود را در مقایسه با دیگر اقوام از هر جهت برتر بداند. خداوند در آیه دیگری، حکم نهایی راجع به این موضوع را صادر کرده است و میفرماید: «إن أکرمکم عندالله أتقاکم؛ همانا گرامیترین شما نزد خدا باتقواترین شماست.» کرامت و برتری نسبی را نیز از آن مردمی میداند که باتقواترین افراد باشند و در آیه ۴۸ سوره مائده نیز به مردم توصیه میکند که ما برای هر کدام از شما آیین و طریقهای قرار دادیم؛ پس در انجام نیکیها از یکدیگر سبقت بگیرید.
درباره تاریخچه شکلگیری قوم یهود و فرآیند سکنیگزینی آنها توضیح دهید.
در فرآیند شکلگیری و گسترش قوم یهود، حضرت ابراهیم، اسحاق و یعقوب نقش برجستهای داشتند. حضرت ابراهیم بهواسطه بنیانگذاری جریان تاریخی خاص و نوپا چنان تأثیر شگرفی بر مردم جهان گذاشت که هماکنون بیش از نیمی از جمعیت جهان از پیروان ادیان ابراهیمی محسوب میشوند و این همان عهد بزرگی است که خداوند با ابراهیم بسته و در تورات و قرآن نیز به آن اشاره شده است. این در حالی است که وقتی حضرت ابراهیم با عشیره خود از بابل به سمت کنعان حرکت کرد، تعداد آنها به یکمیلیونیوم جمعیت همه مردم آن زمان هم نمیرسید؛ ولی اکنون یکدوم مردم جهان از پیروان او هستند. وقتی حضرت ابراهیم، هاجر و اسماعیل را در بیابانی لمیزرع تنها گذاشت، خداوند به او مژده عهدی دوباره داد که قوم بزرگی از نسل اسماعیل نیز پدید خواهد آمد.
ابراهیم، اسحاق و یعقوب در ادیان مسیحیت و یهودیت، اشخاصی برجسته و پدران این ادیان شناخته میشوند. عهدی که آنها با خداوند داشتهاند، عهد شریعت و نشانه آنها مختون شدن بوده است. این عهد نهایتاً از طریق حضرت یعقوب که نام دیگر ایشان، «اسرائیل» بود، به ۱۲ فرزندش رسید که به ۱۲ سبط (فرزند) بنیاسرائیل معروف هستند. فرزندان و ذریه یعقوب بهدلیل وقوع قحطی به مصر مهاجرت و حدود ۴۰۰ سال در این سرزمین زندگی کردند؛ اما مصریها از عزت آنها کاستند و آنها را به برده تبدیل کردند. در این زمان، خداوند موسی(ع) را برای راهنمایی و سرپرستی آنها مبعوث و مجدداً عهد خود را با بنیاسرائیل براساس ۱۰ فرمان شریعت محکم کرد و الواح شریعت و نیز تورات را برای آنها فرستاد.
قوم بنیاسرائیل بهدلیل ایمانشان به الواح تورات و از حیث اعتبار عهدی که خدا با ابراهیم، اسحاق و یعقوب بست، مورد توجه حق تعالی هستند و فضیلت و برتری بنیاسرائیل که در قرآن به آن اشاره شده، همان نزول شریعت، ۱۰ فرمان الهی و وعده ارض موعود است که نهایتاً در سرزمین کنعان و در دوران حکمرانی داوود و سلیمان تحقق پیدا کرد؛ اما همین مسئله باعث شد که قوم بنیاسرائیل از میان دیگر اقوام ابراهیمی در حوزه شریعت و امور وابسته به آن همچون آموزش شریعت، تعلیم احکام و مکتوب کردن تورات و سپس تشکیل حکومت و ایجاد یک تمدن پیشتاز باشند.
البته ذکر این نکته ضروری است که تا دوره حکمرانی حضرت سلیمان، این قوم، بنیاسرائیل نامیده میشدند؛ اما از آن دوران به بعد، آنها به دو گروه تبدیل شدند؛ دو سبط بنیاسرائیل، یعنی یهودا و لاوی، پادشاهی جنوبی را با مرکزیت اورشلیم تشکیل دادند و یهودا نام گرفتند و پادشاهی شمالی که دودمان ۱۰ فرزند دیگر یعقوب بود و اسرائیل خوانده میشدند. شهر مرکزی اسباط شمالی، سامره بود. پادشاهی شمالی پس از مدتی به دست امپراتوری آشور از بین رفت و ساکنان شمالی تبعید شدند که به ۱۰ سبط گمشده معروف هستند. از این زمان به بعد، نام دین بنیاسرائیل بهدلیل نام کشور یهودا، یهودی خوانده شد.
همانطور که ملاحظه شد، باسوادترین و مطلعترین افراد بنیاسرائیل همان یهودیانی بودند که نظام مدون آموزشی و تمدنی داشتند؛ اما شاخه اسماعیلی آنها بیشتر اقوام کوچنشین بودند و سکنای آنها در قریههای کوچک و پراکنده بود. یهودیان عصر نزول، قبل از ظهور اسلام درباره رسالت حضرت محمد(ص) اطلاعاتی داشتند و بنا بر آیات قرآن، حضرت محمد(ص) را همانند پسرانشان (یعرفونه کما یعرفون ابنائهم) میشناختند. قوم یهود در آن زمان افرادی مطلع، باهوش و دانا بودند که قرآن این ویژگیها را با عنوان فضیلت یاد کرده است؛ اما این برتری، فضیلتی دائمی نبود و برخلاف توقع یهودیان که انتظار داشتند آخرین پیامبر الهی نیز از میان آنها مبعوث شود، خداوند محمد(ص) را از میان غیربنیاسرائیل مبعوث کرد.
روند ظهور فرقه صهیونیسم چگونه بوده است؟
اروپا در قرن ۱۹ میلادی بهطور رسمی دین را از محوریت جامعه کنار گذاشت و دینگریزی و دینستیزی خصوصاً پس از اعلام نظریه داروین، شکل جدی به خود گرفت. بهتبع این شرایط، یهودیان ساکن در اروپا نیز دیگر مانند گذشته به موازین دینی خود پایبند نبودند. مبدأ شکلگیری صهیونیسم نیز یهودیان اروپایی بودند. این در حالی بود که غالب یهودیان متدین از سالها قبل در فلسطین ساکن بودند؛ اما جریان سیاسی صهیونیسم در دهههای ۵۰ و ۶۰ میلادی پس از جنگ دوم جهانی تصمیم به مهاجرت به فلسطین و تشکیل حکومت در آنجا گرفت؛ سپس با همکاری سازمان ملل متحد، دولت فعلی صهیونیسم رسمیت یافت. هرچند این جریان سیاسی از آرمانهای یهود سوءاستفاده کرد؛ اما هیچگاه نباید آن را با یهودیت یکی دانست.
از نظر دولتمردان غربی، این منطقه از جهان همواره باید ناآرام و درگیر جنگ باشد تا آنها بتوانند با پرداخت بهایی ناچیز به منابع این سرزمین دست یابند؛ پس هیچگاه نمیتوان نگاهی دینی به جریان سیاسی صهیونیسم داشت و نباید حکومت آنها را نمایی از حکومت یهودیان دانست؛ حتی دولت فعلی آنها نیز دولتی دینی نیست، بلکه رسماً دولتی سکولار و غیردینی است.
آیا وقایع و اتفاقات اخیر خاورمیانه ارتباطی با رخدادهای آخرالزمانی دارد؟
احادیث متعددی از حضرات معصومین(ع) با این مضمون روایت شده است که با نزدیک شدن به دوران آخرالزمان، میزان ایمان و اعتقاد دینی افراد کاهش مییابد تا آنگاه که موعود ظهور کند و مجدداً احیای دین الهی صورت گیرد.
اعتقاد به ظهور منجی و موعود در تمام ادیان الهی به چشم میخورد و لذا برای تعیین زمان ظهور، ادیان معیارهای گوناگونی مطرح کردهاند که این معیارها همگی بیانگر استقرار ظلم و آشوب در جهان است. این ظلم چنان گسترده میشود که بشریت به هیچ وجه توان برطرف کردن آن را ندارد و حتماً برای رفع آن، به ورود و دخالتی الهی نیاز است؛ پس میتوان فزونی ظلمهای صورتگرفته در جهان کنونی را علائمی برای وقوع رخداد وعده دادهشده در ادیان دانست.
اما از سویی دیگر، در دین مبین اسلام احادیثی با این مضمون از معصومین(ع) نیز روایت شده است که وقتی از ایشان راجع به تعیین وقت ظهور منجی سؤال شد، سه مرتبه فرمودند: «کسی که وقت معین کند، دروغ گفته است.» در قرآن نیز به پیامبر(ص) چنین نازل شده که به مردم بگو که حتی من نیز از زمان وقوع رخدادی که از آن به «الساعه» تعبیر شده است، خبر ندارم: «یَسْأَلُونَکَ عَنِ السَّاعَهِ أَیَّانَ مُرْسَاهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ رَبِّی لَا یُجَلِّیهَا لِوَقْتِهَا إِلَّا هُوَ» (اعراف، 187)
اکنون که بشریت دنیازده صرفاً با معیارهای سرمایهداری و رفاهی، نگاه اومانیستی و انسانمحور، بدون مدنظر قرار دادن آموزههای ادیان و معیارهای عادلانه و اخلاقی و با تمسک به قدرت فراوانی که از راه بهکارگیری علوم تجربی مدرن کسب کرده، جریان ظلمهای گستردهای را در جهان به راه انداخته است، دیگر قادر به گذاشتن نقطه پایانی بر این بیعدالتیها نیست. ما معتقدیم این وقایع، زمینهسازی برای رخداد عظیم آخرالزمان تلقی میشود، بدون اینکه بخواهیم زمانی برای آن مشخص و یا جزئیات دیگری از این واقعه را پیشگویی کنیم.
منبع: ایکنا
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰