پس از مشورت های متعدد و گزینش و استقرار اعضای شورای بررسی آثار به عنوان کارگروهی علمی برای نظارت و تایید محتوایی آثاری که بناست منتشر شود، درهمان ماه اول مسئولیت و قبل از اتمام سال 1373، انجام شد.
گرچه نه اساسنامه و نه تشکیلات و…در آن موقع برای موسسه وجود نداشت، وطبعا انتخاب کتاب و برنامه ها و…تا آن موقع، دراختیار مدیر انتشارات بود، به نظرم رسید به دودلیل نیاز به این شورا هست؛ اولا کمک علمی برای انتخاب بهترین اثاری که به مجموعه می رسید، ثانیا عملا پشتوانه علمی-حمایتی ای باشد، در برابر فشارهای احتمالی عدم پذیرش برخی از آثاری که نصاب لازم برای نشررا ندارد. این مساله بسیار مهم بود گرچه درظاهر محدودیتی نسبت به اختیار مدیر بود، اما این منفعت به مراتب بیشتر بود، تا بتوانم از تک تک کتاب هایی که منتشر می شود و ضرورت و نیاز جامعه مخاطب به آن، دفاع کنم. کاری که بدون چنین پشتوانه ای عملا ممکن بود، درمواردی تاب آوری در برابر فشارهای پذیرش آثار مشکل می شد…. البته درادامه کار این مجموعه(شورای بررسی آثار) را دراساسنامه ای که تدوین شد آمد و همه مراحل قانونی لازم چه تصویب در مراجع بالا دستی در دفترتبلیغات و چه مراکز رسمی ودولتی انجام گرفت.
از مسایلی که سال ها ذهنم درگیر آن بود، چرایی عدم انتشار نامناسب آثار عقلی در مجموعه انتشارات ناشران حوزوی بود. بسیاری از این آثار محصول حوزه بود ولی اغلب در خارج حوزه منتشر می شد. درگام اول، در همان هفته های پایانی سال73، با کمک وهمراهی جناب استاد رضا مختاری، خدمت مرحوم ایت الله حسن زاده رسیدیم و اعلام این طرح و آمادگی برای انتشار آثار متعدد ایشان، که تاقبل از آن به صورت پراکنده توسط ناشرانی منتشر می شد، که با استقبال فراوان ایشان روبرو شد. درایام نوروز 1374 که به مشهد مشرف شدم، نیز خدمت مرحوم استاد سیدجلال الدین آشتیانی رسیدم و همین گونه مورد استقبال ان مرحوم قرار گرفت. البته هر دو این بزرگوار چون درایامی که مرحوم والد(آیت الله سیدحسین شمس ره)، در سال های 1329 تا 1332 برای تحصیل علوم عقلی از حوزه مشهد که در آن سال ها شرایط مناسبی نداشت، به حوزه تهران هجرت می کنند، باهم به درس مرحوم اقایان رفیعی، یا الهی قمشه ای و میرزا مهدی آشتیانی و…رحمت الله علیهم می رفتند و سابقه آشنایی داشتند، طبعا این مساله به این اعتماد کمک کرد. تک تک کتابها قرارداد منعقد شد و دراغلب موارد مرحوم اشتیانی در قراداد اضافه می کردند که به فلانی(نام اینجانب) واگذار می کنند. اثار ایت الله جوادی در موسسه ای که داشتند انجام می گرفت. لذا آنچه بیشتر ذهنم را درگیر کرده بود، آثار مرحوم علامه طباطبایی ره که انتشار مناسبی نداشت وبسیار پراکنده توسط ناشران مختلف به صورت نامناسب منتشر می شد و از طرفی استاد این دو بزرگوار بودند و مرحوم اشتیانی و حسن زاده افتخار شاگردی علامه را داشتند، طبعا انتشار اثار علامه اولویت بیشتری داشت.
به صورت جدی درصدد بودم که بتوانم آثار علامه طباطبایی به صورت یک جا و به عنوان مجموعه آثارعلامه، منتشر شود. دایم مترصد بودم تا بتوانم ارتباطی با خانواده ایشان برقرار کنم تا این آثار را با رعایت موازین شرعی و قانونی جزو مجموعه اثار قرار بدهم. با افراد متعدد هم ارتباط گرفتم و با هرکسی که به نظرم می رسید، طرح می کردم.
ضمن اینکه قبلا در همان انتشارات بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات) که با سابقه وامکانات و…، قبلی که از دارالتبلیغ اسلامی، فعالیت می کرد، و انتشار برخی از آثاری که قبلا در انتشارات دار التبلیغ منتشر می شد، را همچنان منتشر می کرد، برخی از آثار علامه طباطبایی نیز در انتشارات دارالتبلیغ منتشر می شد و بعد همچنان دربوستان کتاب(انتشارات دفترتبلیغات) هم تا قبل از 1373منتشر شده بود؛ اما یکی از کارهایی که لازم بود و باید هم انجام می شد این بود که برای رعایت حق مولف و…،برای بازنشرهرکتابی که قبل از من منتشر شده بود، به پرونده کتاب مراجعه می کردم تا از وجود قرارداد معتبر با مولف آن اطمینان پیدا کنم، یعنی اولین بازنشر را بعد از انعقاد قراداد با مولفی که تازه خدمتشان می رسیدم، منتشر می شد، کل آثار قبلی -که قبل از دوره مسئولیت من، در آنجا حدود 300 اثر منتشر شده بود، یعنی در 12 سالی که قبل از من، آن انتشارات فعالیت داشت، حدود سیصد اثر منتشر شده بود- به پرونده همه این اثار درصورت نیاز به بازچاپ، مراجعه می کردم، تا اگر قرارداد مشخصی نمی داشت به مولف دسترسی پیدا کنم و بعد از انعقاد قرارداد منتشر کنم، واگر امکانی برای دسترسی به مولف نبود، آن اثر بازچاپ نمی شد. ازجمله این آثار، چند اثر از آثار علامه طباطبایی بود، از جمله نهایه الحکمه و هم بدایه الحکمه ، و شاید یکی دو تا دیگر از آثار ایشان، شیعه دراسلام و…هم از قبل آنجا منتشر می شد، اما چون در بین قراردادها، چیزی پیدا نکردم که با ایشان یا خانواده ایشان قراردادی داشته باشد، لذا به هر شکلی که در امکانم بود و توانستم ارتباط بگیرم، آن موقع تقریبا 13 ـ 14 سال از رحلت علامه طباطبایی می گذشت، به این امید تلاش کردم که ازحضرات آیات جوادی و حسن زاده، کمک بگیرم، این دو بزرگوار که جزو بهترین شاگردان ایشان بودند و حدس این را داشتم که اگر احیاناً اینها بتوانند در این کار کمک و مداخله ای بکنند، احیاناً بتوانم دسترسی پیدا کنم به ورثه ایشان تا به گونه ای بتوانم اجازه انتشار این آثار را بگیریم و آثار علامه، با اجازه و به صورت قانونی و رعایت حقوق مولف، بتوانیم منتشر کنیم. نامه ای هم به صورت رسمی خدمتشان نوشتم خدمت هر دو بزرگوار، ولی جوابی نیامد. آیت الله جوادی را در یک سفره عمره ای در اواخر سال 1376 که به عنوان جایزهی ناشر برگزیده داده بودند، مشرف شده بودم، اتفاقا آنجا در مکه در جلو هتلی نزدیک مسجدالحرام خدمت ایشان رسیدم و از خروجی هتل که می آمدیم تا به بیت الله الحرام مشرف شویم، آنجا خدمتشان یادآوری آن نامه را کردم و ایشان فقط به دعا بسنده کردند وکه خدا انشاءالله توفیق بدهد و به برکت خود صاحب بیت و خدمتی که علامه طباطبایی برای قرآن کردند در این کار موفق شوی و بتوانی این کار را انجام دهی….
هرازچندگاهی برای آثار تازه و…، خدمت آیت الله حسن زاده می رسیدم، و مجدد طرح شفاهی مسئله اثار علامه شد، ایشان یک مقداری اشاره کردند به بعضی از اختلافاتی که در خانواده و ورثه مرحوم علامه طباطبایی بود، یعنی ایشان از دو دختر و دو پسری که داشتند، بعضی هایشان با هم اختلاف داشتند وطبعا اینها صاحبان حق بودند، ورثه بودند، آن موقع همه چهار فرزند در قید حیات بودند و طبیعتاً باید راضی می شدند.
حتی یک نوبت با آقای محمدحسین قدوسی، فرزند شهید قدوسی، ارتباط گرفتم تا بتوانم از طریق ایشان کار را پیگیری کنم، با جوابی که ایشان دادند تقریباً احساس شد که زمینه وفاقی نمی تواند صورت بگیرد و اینکه امکان داشته باشد بتوانیم ارتباط برقرار کنیم و همه راضی باشند و به یک شکلی رضایت بدهند و یک جا همه با هم متحداً به یک تصمیمی برسند، تقریباً ایشان جوابی که دادند مأیوسانه بود.
این را با این طول و تفصیل بیان کردم تا آن اتفاقی که افتاد و کاری که ـ خدا رحمت کند ـ مرحوم استاد سیدهادی خسروشاهی در این مسیر انجام دادند، و گرهی را که باز کردند، بیان کنم:
من در آن سال ها ساکن مدینه العلم مرحوم آیت الله خویی بودم، و در ضمن اینکه آنجا ساکن بودم، عصرها قرار شده بود که به کتابخانه ای که در مدینه العلم بود برای طلبه ها و کسانی که اطراف آنجا ساکن بودند، استفاده می کردند، بنا بود آنجا هم یک نظارتی داشته باشم، در ضمن اینکه روزی یکی دو ساعتی نزدیک غروب به کتابخانه مراجعه داشتم و کتاب ها را مرور می کردم و…، برخورد کردم به دو کتاب “بررسی های اسلامی” از آثار علامه طباطبایی که با همین عنوان تازه منتشر شده بود، گرچه این دو اثر جزء آثار ایشان، قبلا منتشر شده بود، اما من دیدم این کار جدیدی است و تازه منتشر شده، ظاهراً اگر اشتباه نکنم آن موقع، تازه آقای خسروشاهی از مصر برگشته بودند….، دیدم کتاب ها نشر تازه هست که ایشان منتشر کردند. همین برایم نقطه بسیار امیدوارکننده شد که این کتاب های تازه منتشر شده و با توجه به اینکه ایشان قبلا آثاری از ایشان را هم منتشر کرده بودند، تلاش کردم که با ایشان ارتباط بگیرم، گرچه الان دقیق یادم نیست چگونه توانستم این ارتباط را برقرار کنم، نهایتاً این ارتباط برقرار شد. وقتی ایشان لطف کردند تشریف آوردند موسسه بوستان کتاب، و وقتی که من موضوع را طرح کردم و اشتیاق من و کارهایی که در این زمینه صورت گرفته بود…، گویا دو نفر گمشده ای که به هم رسیده باشند، این حالت بود… و ایشان فرمودند من با اجازه ای که دارم این امکان فراهم است… به دلیل ارتباط و شاگردی ای که داشتند و موارد متعددی را هم ایشان درهمان جلسه بیان می کردند از ارتباطات وعلایق فراتر از استاد شاگردی که داشتند، که متقابلا باعلامه استفاده می کردند، چون منزلشان هم تقریبا نزدیک به هم بوده در دو طرف خیابان صفاییه قم، غلامه در غرب صفاییه بودند و مرحوم آقای خسروشاهی هم در شرق صفاییه ساکن بودند، در دو کوچه روبروی هم، ایشان می گفتند مثلا علامه تماس می گرفتند که من کتابی را یا دنبال مطلبی می گشتند اگر داری این را..، بلافاصله ایشان می گفتند من همان شبانه و آخر شب حرکت می کردم و می رفتم خدمتشان، که چون مرحوم علامه اهل رعایت آداب بودند، ایشان می گفتند مثل حالت خجالت زده، که چرا آخر شب امدی و…، می گفتم شما فرمودید، من گشتم، پیدا کردم و ممکن بود فردا یادم برود، همین شبانه این را خدمت ایشان می بردم…. طبیعتاً از ارتباطاتی که داشتند حدس قوی من ـ اطلاعی هم ندارم ـ اما حدس قوی من این است که آن ارتباطی که با مرحوم کربن فراهم شده بود واسطه ایشان باید آقای خسروشاهی می بودند، البته اطلاع دقیقی ندارم. حدس قوی من هست به دلیل ارتباطاتی که ایشان با چهره های اسلامی و شخصیت های جهان اسلام که فعالیت می کردند در جهان اسلام داشتند، و ارتباط خوبی که با علامه داشتند، حدس قوی من این است که باید این ارتباط توسط ایشان انجام شده باشد. ضمن اینکه مجموعه مقالات علامه در چند جلد کتاب باعنوان بررسی های اسلامی هم به همت مرحوم خسروشاهی گرداوری شده بود، که از علائق اقای خسروشاهی بوده که در تلاش بودند که بتوانند اینها را جمع آوری کنند،به غیر از تألیفاتی که خود علامه به صورت کتاب داشتند….
با این دیدارزمینه ای برای این قرارداد فراهم شد و ما قراردادی را با مرحوم آقای خسروشاهی منعقد کردیم به عنوان نماینده بیت علامه طباطبایی رحمت الله علیهم. ضمن اینکه ایشان زحمت کشیده بودند کارها را قبلا آماده کرده بودند، یک مقداری کار تنظیم شده بود، همه کتاب ها تازه حروف چینی شده و آماده شده تا به صورت تازه ارائه شود، البته ما در بوستان شیوه نامه ای برای ویرایش داشتیم، گرچه برای برخی از اثار بزرگان، مخصوصاً آنهایی که مرحوم شده بودند، در نوشته ها دست نمی بردیم، ولی در حد ویرایش صوری، ویرایش می شد، اصلاح پاراگراف بندی و…، بعضی از مصادیقش در پاورقی ها بیاید در همین حدها انجام می شد. خوشبختانه این کار شروع شد و به شکل واحد و به صورت مجموعه آثار یعنی فروست آثار علامه طباطبایی که این مجموعه ها و آثاری که قبلا مرحوم آقای حسن زاده، مرحوم آقای آشتیانی، مرحوم ابراهیم امینی، مرحوم سیدرضاصدر، اقای احمدبهشتی، مرحوم رسولی محلاتی، مرحوم سیدحسین شمس، ایت الله جعفرسبحانی، مرحوم هاشمی رفسنجانی، مرحوم سیدعزالدین زنجانی، مرحوم نجمومی و بقیه بزرگان دیگری که شاید این مجموعه ها بیش از سی مجموعه در مدتی که من آنجا بودم، منتشر شد، به صورت مجموعه آثار علامه طباطبایی یکی پس از دیگری و با سرعت خیلی خوبی الحمدالله از 86تا89 منتشر شد.
طبیعتاً چون این کار به گونه ای زحمتی بود که مرحوم آقای خسروشاهی انجام داده بودند، ضمن آن، فروست آثار مرحوم خسروشاهی هم روی جلد ان مجموعه هم می آمد، البته غیر از آثار علامه، تعدادی از آثار خود ایشان، علاوه تعدادی آثار دیگر را هم زحمت کشیدند، یعنی به این مناسبت یک یادنامه علامه امینی را که قبلا این کار انجام شده بود، با مسئولیت مرحوم آقای محمدرضا حکیمی، ایشان این را هم آوردند، گرچه آقای حکیمی باز برای ویرایش ان خیلی آمادگی نداشتند که تغییری در اثری که مربوط به ایشان هست بشود، و با مقاومتی که کردیم زحمتی بود برای مرحوم آقای خسروشاهی با این رفت و آمدی که داشتند هم بخواهند رضایت موسسه بوستان را جلب کنند هم رضایت مرحوم حکیمی را، و نهایتاً آقای حکیمی هم پذیرفتند، یک اثری هم از مرحوم ابویشان مرحوم آیت الله سید مرتضی خسروشاهی باز در همین مدت منتشر شد، و بعضی از آثاری که مجموعه آثار ایشان فکر می کنم علاوه بر این، امام علی(ع) صدای عدالت انسانی نوشته جرج جرداق باترجمه ایشان یا اسلام وهیئت هبه الدین شهرستانی باتحقیق ایشان در آنجا منتشر شد، فکر می کنم، تا اواخر سال 89 که من دربوستان کتاب بودم، شاید نزدیک به سی اثر در مجموع با این آثار از آثاری که در آنها بود از بوستان منتشر شد. البته حدود 24اثر این مجموعه اثار مرحوم خسروشاهی، ازآثار علامه طباطبایی بود، گرچه بیش از 20اثر دیگر از شروح و…اثار علامه توسط دیگران وجمعا بیش از 40اثر از علامه دربوستان منتشر شد.
خداوند همه درگذشتگان از این جمع را مهمان اهل بیت علیهم السلام گرداند، و استمرار توفیق خدمت به فرهنگ اهل بیت علیهم السلام را نصیب مان گرداند.بمنه وکرمه.
* مدیر اسبق موسسه بوستان کتاب ( 1373 تا 1389)
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰