به گزارش مبلغ احد فرامرز قراملکی رئیس بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، شامگاه ۲۸ بهمن ماه در نشست «تجربه زیسته» که از سوی که ازسوی خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد، با بیان برخی از فراز و فرودهای زندگی علمی خود گفت: رفتن سراغ دانشهای مختلف با ضابطه بینرشتهای سبب شد تا در سال ۱۳۹۰ به بعد به کمک دکتر پاکتچی، حلقه میانرشتهای ایران را به صورت غیررسمی ثبت کردیم و در عضویت این حلقه هم تا توانستیم سختگیری کردیم و آخرین نفری که در این حلقه عضو شد آقای نیما قربانی در رشته روانشناسی بود و قبل از آن هم آقای فراستخواه عضو شدند. در فرایند کار متوجه شدم اخلاق بدون زیستشناسی ممکن نیست لذا ارسطو که معلم اول اخلاق است به این دلیل موفق است که او زیستشناس بزرگی است و امروز هم اخلاقیون موفق از زیست شناسی اطلاع زیادی دارند.
مشروح سخنان وی را که ایکنا منتشر کرده است می توانید در ادامه بخوانید:
بنده فارغالتحصیل رشته فلسفه و کلام اسلامی در سال ۱۳۷۳ هستم و تا سال ۱۳۷۶ در پی هیئت علمی شدن بودم و بالاخره هم به آن رسیدم و مانند هر عضو هیئت علمی مشغول کلاس و مشاوره و راهنمایی بودم؛ در سال ۱۳۷۶ رخدادی را خودم در خودم ایجاد کرده و خود را به قاضی سختگیری به نام وجدان سپردم و تصمیم گرفتم اولا به کارهایی بپردازم که جامعه به آن نیاز مبرم دارد؛ ثانیا حوزه و دانشگاه بالفعل پاسخگوی آن نیستند و ثالثا در حوزه علاقهمندی من باشد و از عهده آن هم برآیم ولی به تدریج دیدم که پرداختن به هر ۳ بخش وقت و انرژی زیادی میطلبد لذا یک بخش یعنی اخلاق حرفهای را مدنظر قرار دادم.
وی در پاسخ به این پرسش که چگونه و چرا به کلام و فلسفه و مطالعات قرآنی و انسانی علاقهمند شدید، افزود: بنده در یک خانواده کاملا مذهبی متولد شدم و در دوران مدرسه و دبیرستان در رشته تجربی بودم و تصور خیلیها این بود که دانشجوی پزشکی بشوم ولی وارد دانشگاه در رشته الهیات شدم و در همین دوران متوجه این شدم که دینداری بدون عقلانیت فاجعه بزرگی برای جوامع بشری است بنابراین من به اندازهای که باید دغدغه دینداری داشته باشم باید دغدغه عقلانیت هم داشته باشم. مطالعات نشان میداد که جوامع بشری از جنگ مذهبی و دینی که ناشی از تعصبات و دوری از عقلانیت بوده بسیار صدمه دیده است به همین دلیل به مباحث عقلانی پرداختم از این رو منطق و فلسفه و کلام را خواندم و در این زمینه کتاب و مقاله نوشتم. البته آن روز میان جرئت و جسارت تمایزی قائل نبودم ولی امروز که کتاب «برادران دروغین» را مینویسم این تمایز را درک میکنم و به صراحت میگویم جسارت کردم و کتاب درسی منطق دانشگاه پیام نور را وقتی دانشجوی دکتری بودم در دو جلد نوشتم.
قراملکی با بیان اینکه کشف کردم که رشتهها و دانشها در دپارتمان و گروههای آموزشی دانشگاهها زندانی شدهاند، اظهار کرد: یعنی ما دپارتمان ریاضی، فیزیک و شیمی و علوم قرآنی و فقه و … داریم که مطالعات علمی در اینها محدود شده است، زبان ویژه و گفتوگو میان افراد خاص وجود داشت، لذا علوم از جامعه بریده شده بود لذا دنبال همگانیشدن علم رفتم و این مهمترین فکری بود که به ذهن بنده رسید. البته متوجه این مسئله بودم که همگانی کردن علم با عوامزدگی فرق دارد. ما گرفتار بنبست یا در میانه این دو مسئلهایم یعنی دانشها یا باید در آکادمیها محصور شوند و یا دانشمند باید شان دانشی خود را کنار بگذارد و سلبریتی شود و با رویکردهای پوپولیستی رو به عوامزدگی بگذارد؛ من شکل سوم را برگزیدم یعنی با حفظ شان و روش، آن را به درون جامعه برده و در خدمت جامعه قرار میدهد؛ بعدها متوجه شدم که در غرب در برخی علوم مانند حقوق و سلامت و … اتفاقات بزرگی در این راستا رخ داده است.
رئیس بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی افزود: در دوره لیسانس و فوق لیسانس تلاش کردم تا از رشتههایی که مرتبط با عقلانیت و دینداری است خبردار شوم لذا تقریبا چندسالی در عرصه روانشناسی دین کار کردم و ۸ مقالهام جزء مقالات آی اس آی است و مقالات مشترکی هم در روانشناسی دین با برخی اندیشمندان غربی مانند جاکوب بنزی دارم. البته به این حد اکتفا نکردم و در همین جا براردان دروغینی را کشف کردم و آن اینکه بین چندرشتگی و بینرشتگی فرق است؛ چندرشتگی را سوختن عالم میدانستم، علامههایی که عمق بندانگشتی در علم دارند و محال است کسی همه چیز را در مورد همه چیز بداند ولی بینرشتگی این گونه نیست یعنی کسی باید مسلط در یک رشته باشد و از سایر رشتهها بهره ببرد. سال ۱۳۷۸ شاگرد دکتر مجید جمالی شدم از دانشگاه کالیفرنیا که در دانشگاه امام صادق(ع) تدریس میکرد و از او درخواست کردم که در مورد رشته بازرگانی به من درس بدهد و او گفت یک استاد الهیات چه کاری با بازرگانی دارد و بنده عرض کردم دوست دارم روی اخلاق حرفهای در صنعت و بازرگانی کار کنم و ایشان تشویقم کرد.
تاسیس حلقه میانرشتهای
وی افزود: رفتن سراغ دانشهای مختلف با ضابطه بینرشتهای سبب شد تا در سال ۱۳۹۰ به بعد به کمک دکتر پاکتچی، حلقه میانرشتهای ایران را به صورت غیررسمی ثبت کردیم و در عضویت این حلقه هم تا توانستیم سختگیری کردیم و آخرین نفری که در این حلقه عضو شد آقای نیما قربانی در رشته روانشناسی بود و قبل از آن هم آقای فراستخواه عضو شدند. در فرایند کار متوجه شدم اخلاق بدون زیستشناسی ممکن نیست لذا ارسطو که معلم اول اخلاق است به این دلیل موفق است که او زیستشناس بزرگی است و امروز هم اخلاقیون موفق از زیست شناسی اطلاع زیادی دارند.
فرامرز قرامکلی با اشاره به اینکه امروز در آلمان رویکردهای رواندرمانی سمانتیکی داریم، گفت: مثلا مرگ خودخواسته و یا فکر مرگ خودخواسته از نظر روانشناسانی که رویکرد سمانتیکسی دارند یک دال است که باید مدلولهای آن یافته شوند و ممکن است مدلولش این باشد که فرد از بخشی از شخصیت خود فراری است و خداحافظی میکند لذا قصه بینرشتگی بنده را به حوزههای مختلف کشاند. من معتقدم دانش به خاطر کاربردیبودن است که همگانی میشود؛ ما در حلقه میانرشتگی دوره سخنرانی داریم و موضوع سخنرانی بنده کاربرد منطق در علوم بود. فرضیه من این بود که منطق با اینکه مدعی کاربردی بودن است ولی تقریبا دانشمندان ما منطق را کاربردی نکردهاند و حتی فخررازی که مهمترین کتاب را در منطق دارد ولی در تفسیرش با مفسری مواجه نیستیم که مهارتهای منطقی از خود بروز بدهد. وقتی فخررازی را با ابن عاشور مقایسه کنیم میبینیم این عالم برخلاف فخررازی مهارتهای منطقی خوبی دارد.
وی افزود: نقطه عزیمت من چند مورد است؛ اول دغدغه دینداری توام با عقلانیت و دینداری عقل بنیاد؛ دوم همگانی سازی علم متمایز از عوامزدگی و سوم اهمیت میانرشتگی در فهم و همگانیکردن علم. در کشور ما در مورد میانرشتگی حرف زیاد زده میشود و در مواردی کوشش و تلاش هست ولی انسان احساس میکند سخن باربر در اینجا خیلی نمود دارد که میگفت «خدای ما غربیان رخنهپوش جهل است» یعنی هر جایی که علتی را کشف نکنیم میگوییم خداست. گویی ادعای میانرشتگی نزد خیلی از افراد رختی بر تن جهل افراد است و این آفت بزرگی است به همین دلیل گفته شده است میانرشتگی مبتنی بر پختگی است.
۷ فرمان برای مدیریت انگارهها
رئیس بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، در مورد مدیریت انگارهها و رعایت آن در زندگی فردی و حرفهای، اضافه کرد: بنده باز به صورت غریزی سراغ مفاهیمی رفتهام که در مغرب زمین به آن مفاهیم قدرتمند گفته میشود؛ البته اینکه این مفاهیم چندتا و چه مواردی هستند سؤال خوبی نیست زیرا ما این مفاهیم را قدرتمند میکنیم؛ مثلا یکسری کتبی را مینویسند به نام قدرت عادت؛ عادت که قدرت ندارد ولی فیلسوف آمریکایی معاصر ترس را سلطان و مفهومی بسیار قدرتمند میداند. کتابی توسط دکتر قربانی با عنوان «پادشاهان خیر و شر» نوشته شده و وی قرار است در مورد حسد، طمع، قدردانی و شکرگزاری و … بحث کند، این به معنای قدرتمندی این مفاهیم است؛ قدرتمند تاثیر ژرف و پایدار و همه جانبه دارد.
وی افزود: اولین مفهومی که بنده سراغ آن رفتهام مفهوم پیشبینیپذیری است؛ تصور میکردم بنده این واژه را ساختهام ولی بعدها متوجه شدم دانشگاه هاروارد کتابی در این زمینه دارد و گفته است تمدن غرب به دلیل پیشبینی ناپذیری رو به اضمحلال است و تنها راه آن است که متقاعد شوند پیشبینی پذیر هستند.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه دومین واژه قدرتمند که بنده سراغ آن رفتم انگاره است؛ این واژه از فروید است ولی آن را در مفهومی تعریف کردم که قدرت سازنده داشته باشد، تصریح کرد: من سعی کردم نشان دهم در دینداری و خانواده و …، انگارههای ما فعال هستند و نه عقلانیت و این انگارهها میتوانند عقلانیت ما را تحت تاثیر قرار دهند لذا بنده ۷ فرمانی را برای مدیریت انگارهها پیشنهاد کردم و با این ۷ فرمان میتوان انگارهها را مدیریت کرد. ما به نقاشی ذهنی از خودمان یا دیگران انگاره میگوییم. مثلا بانوان در فرهنگ ما «ضعیفه» خوانده شدهاند لذا مردان هر نوع ارتباط خود را براساس این واژه با زنان تعریف میکنند. ما انگارههای مثبت و منفی زیادی داریم.
وی ادامه داد: مثلا در مباحث دینی اگر انگاره ما از پیامبر(ص)، چوپان باشد آن وقت امت گوسفند و وحی هم چیزی متناسب با این شئون است ولی اگر انگاره ما از پیامبر(ص) «طبیب دوار بطبه» باشد انگارهها عوض خواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰