من به اندازه تجربه متواضعانه خود در حوزه دیپلماسی در چند یادداشت و به مناسبت های مختلف اشاراتی به ناعادلانه بودن نظام بین الملل داشته ام. اکنون تجربه غزه نیز پیش روی ما است. در قرن بیست و یکم در حالیکه مدعیان دفاع از حقوق بشر خود را در موضع برتر اخلاق گرایی و قانونمندی جهان قرار داده اند، به انحای مختلف شدیدترین جنایات قرون وسطایی علیه مردم بی دفاع و بیگناه غزه را توجیه و حمایت می کنند.
جامعه بین المللی نیز در مقابل زور و زر تبدیل به موجودیتی شرم آور و بی خاصیت و یک نظاره گر ترسو تبدیل می شود. چرا که نظم بین المللی پس از جنگ جهانی دوم بر اساس نابرابری و قدرت شکل گرفت. همه نهادهای بین المللی از جمله سازمان ملل متحد نیز در راستای تقویت و حفظ این نظم نابرابر تلاش می کنند. افرادی که به بهانه های مختلف انتظار دارند نهادهای بین المللی اقدامی خارج از نظم و پارادایم موجود انجام دهند ممکن است شناخت کافی از فضای بین المللی نداشته باشند.
از دیدگاه دیپلماتیک و سیاست عملی، رسیدن به اهداف و یا تامین منافع چرخه ای از ابزار- فشار و دیپلماسی است. به نظر من محور مقاومت بصورت اعم و اکنون حماس و سایر گروههای درگیر با رژیم اسرائیل نیاز دارند که حلقه آخر این چرخه را تکمیل نمایند. ولی نباید گرفتار قالبهای موجود نظام بین الملل گردند. قالب های کلاسیک اهداف نظام سلطه را بیشتر تامین می کند. لازم است «دیپلماسی مقاومت» آنگونه که شایسته مقاومت است طراحی شده و نقش خود را ایفا کند تا بتواند محصول مقاومت و ایستادگی را حاصل نماید.
در غیر این صورت ممکن است تلاش ها و از خودگذشتگی ها در سایه جنگ های نابرابر ابتر مانده و مقاومت در این فضای بین المللی ظالمانه دچار خسران گردد. دیپلماسی و مذاکره در ذات خود به معنی تسلیم یا سازش کاری نیست. روش دیپلماسی و طراحی که برای رسیدن به نتایج در آن صورت می گیرد ماهیت آن را ایجاد می کند.
دیپلماسی کلاسیک روابط بین اعضای جامعه بین المللی بخصوص دولتها را تنظیم می کند. در بسیاری از موارد نمایندگان دولتها در پیشانی دیپلماسی قرار می گیرند. ولی امروزه بازیگران غیر دولتی از جمله گروههای مقاومت، سازمانهای مردمی غیر دولتی و شرکتهای بزرگ در حال اضافه شدن به اعضای جامعه بین المللی هستند و در مواردی حتی نقشی فراتر از دولتها بازی می کنند. بی دلیل نیست که سران برخی کشورها در حاشیه اجتماعات بین المللی با روسای شرکتهای بین المللی مانند ایلان ماسک ملاقات می کنند.
مشکل فقدان دیپلماسی در رابطه با گروههای مقاومت فلسطینی وقتی مضاعف می شود که محور مقاومت با ایثار و از خودگذشتگی بسیار ابزار را ایجاد می کند، ولی هنگام حصول نتیجه دیپلماسی در دستان سیاستمدارانی قرار می گیرد که اکثر آنها نه تنها به دنبال تحقق اهداف مقاومت نیستند، بلکه خواهان نابودی مقاومت و تأمین منافع دشمنان آن می گردند. چنانچه دبیرکل اتحادیه عرب در جلسات رسمی حماس را یک گروه تروریستی می داند که باید از بین برود.
سپردن مذاکرات و دیپلماسی مرتبط با مقاومت به سیاستمداران سازشکاری که موضوع فلسطین را صرفا یک مسئله عربی می دانند، دارای یک تناقض درونی لاینحل است که هیچگاه قادر به تامین منافع آن نخواهد شد.
در اجلاس اخیر کشورهای عضو سازمان همکاریهای اسلامی نیز، به جز ایران که پیشنهادات صادقانه ای برای اقدامات اجرایی به نفع مقاومت و مردم بیدفاع غزه داشت، اقدام معنی داری از سوی اکثریت اعضای این سازمان مطرح نشد و نهایتا موضوع به شورای امنیت که خود برای تامین منافع دشمنان مقاومت ایجاد شده، ارجاع شد.
محور مقاومت در دیپلماسی نیازمند نمایندگان صادق و جدی تری است. محور مقاومت نیازمند طراحی یک دیپلماسی پیشرو و فراتر از قالبهای موجود است. از دیدگاه شخصی من ایران به عنوان کشوری که همواره حمایتهای بی دریغ معنوی و انسانی به محور مقاومت مبذول داشته است باید بتواند در شکل گیری دیپلماسی مقاومت نیز نقش محوری را به عهده بگیرد. هیچ کشوری به اندازه ایران نمی تواند منافع حداکثری مقاومت را در میدان دیپلماسی تأمین کند. نه ایران و نه گروههای مقاومت نباید نقش خود را صرفا به زمان بحران و تحمل فشارهای بین المللی محدود کنند و اعتبار دیپلماتیک آن را به سایرین واگذار نمایند.
نمی توان منکر نقش برخی از کشورها و سازمان های منطقه ای شد. همکاری با سایر کشورها امری ضروری و حتمی است. ولی به نظر می رسد لازم است که ملزومات اجرای دیپلماسی مقاومت به نحوی فراهم گردد که تصمیم مشترک ایران و مقاومت در انعقاد تفاهمات و در میدان عمل تأثیر و نفوذ بسیار اساسی و واقعی داشته باشد. برای رسیدن به این هدف ایران نیز باید برخی محدودیتهای دیپلماتیک خود را برای کمک به مقاومت بازتعریف کند.
*منتشر شده در پایگاه جماران
311311
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰