تاریخ پُر فراز و نشیب روابط سیاسی ایران و ایالات متحده پس از انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ در ایران مملو از لحظات پُر چالش و پُر تنش بوده است که تنها مبتنی بر یک روند پسا انقلابی نبوده بلکه ریشه در رفتار نامطلوب تاریخی ایالات متحده، در برخورد با تمدن ایرانی و ملت های دیگر دارد.
در حالی که ایالات متحده، استاد خراب کردن منافع شهروندان خویش در ارتباط با موضوع ایران است، ایران همواره سعی داشته تا ایالات متحده را متوجه چرایی و چگونگی رسید به منافعی قانونی و پیشبرد آن، نه تنها در سطح خاورمیانه بلکه در سطح جهان کند، اما مع الاسف؛ ساختار قدرت در ایالات متحده خلاف جهت منافع تمدنی مردماش به دلایل زیادی، به شکلی سبکسرانه و ناشیانه، از تن دادن به راهنماییها و منطق درست ایران سر باز زده است.
همچنانکه تحلیل گفتمان امام(ره) و رهبری(حفظهالله) نشانگر این امر است که ایران؛ با ایالات متحده دشمنی کور ندارد و حتی برای مردم این کشور احترام قائل است؛ بلکه یک کشور مقاوم و استکبار ستیز است و این دولت ایالات متحده است که با مواضع غیر منطقی و پسااستعماری که خلاف جایگاه تمدن علمی و تکنیکی مردم این کشور است و به مدد آژیتاسیون های جهانی و نیز استفاده از انواع روش های کینه ورزانه سعی در نوعی کلاهبرداری ژئوپلیتیک منطقهای اشتباه از ایران در چشم انداز ژئواستراتژیک جهانی و بزرگ خود دارد که به نظر می رسد در رقم خوردن این اشتباه محاسباتی دیگر بازیگران نیز شریک هستند و تنها مقصر آن، دولت ایالات متحده در ادوار مختلف نبوده است.
امام خمینی(ره) و رهبری عالیقدر انقلاب بارها از این امر صحبت کرده اند که منطقِ زور و سلطه، بدعهدی، وعدههای توخالی، حمایت از جنایات اشغالگران قدس، ظلم و جنایت علیه مظلومان و مسائلی از این دست است که برای روابط ایران با آمریکا مانع ایجاد می کند وگرنه گفتگو یا مذاکره با دولت ایالات متحده، برای دولتمردان ایرانی تابو و مسئلهای بغرنج نیست.
بنابراین جای تعجب ندارد که در ادامهی گفتگوهای وین ۸، دکتر امیر عبداللهیان روز ۲۴ ژانویه؛ اظهار داشت؛ “اگر در روند مذاکرات به مرحلهای برسیم که رسیدن به یک توافق خوب با تضمین بالا لازمه اش این باشد که سطحی از گفتوگوها را با آمریکاییها داشته باشیم این را هم نادیده نخواهیم گرفت.” که پاسخی به درخواستهای متعدد مذاکره کنندگان آمریکایی در وین و وزارت خارجهی آمریکا مبنی بر مذاکرهی مستقیم با ایران بود و در روز ۲۵ ژانویه؛ دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران در توئیتی تاکید کرد؛ تنها در صورتی به چنین روشی در وین برای مذاکره توجه می شود؛ که توافق خوب در دسترس باشد.
برای بررسی چالش های تعاملی میان و آمریکا کلیات و جزئیاتی وجود دارد که در این بخش به دو حوزهی موانع تعامل و مذاکره در وین به صورت اخص و موانع تعامل در سطوح دیگر به صورت عام پرداخته می شود.
الف. موانع مذاکره با آمریکا در وین ۸؛
الف-۱. تجربهی واقعی و بد دولتهای ایران از عدم پایبندی به تعهدات برجامی از سوی دولتها در ایالات متحده: دولت ایران به خوبی می داند که عدم پایبندی به توافقات در چارچوب سیاست دولت ها در ایالات متحده معنی پیدا نمی کند، بلکه؛ در چارچوب استراتژی تدوین شدهی ساختاری و رسوب نوعی فرهنگ “ببند و نقض کن” در انگارههای سیاسی دولتمردان ایالات متحده قابل بررسی است که هر بار به شکلی توسط دو حزب جمهوریخواه یا دموکرات، رونمایی می شود.
الف-۲. تاکتیکهای نا مطلوب؛ ایالات متحده به دلیل مقاومت ایران برای دست یابی به حقوق سلب شدهی قانونیاش، دیپلماسی را بیش از آنکه بر شالودهی منطق همکاری استوار نماید بر مبنای؛ تهدید، فریب، استفادهی تبلیغاتی و کاذب از عامل زمان، عملیات روانی، توافقات فست فوودی کم اعتبار، دست پیش گرفتن برای تبدیل موضع بدهکار به طلبکار، فشار، کم اهمیت جلوه دادن تلاشهای مسئولانه و جدی ایران در وین و عناصری از این دست، بنا کرده است.
الف-۳. عدم به کارگیری ادبیات متحرمانه و دیپلماتیک؛ متاسفانه یکی از رویههای غلط و اشتباه ایالات متحده بی تجربگی دیپلماتها و مقامات این کشور در دیالوگ با یک تمدن غنی و دیپلماتهای فرهیختهی آن که نمایندگان این تمدناند، می باشد، ایرانیان؛ بسیار مبادی آداب و پُر توجه به کلاماند و کلمات و تشریفات را پنجرهی رمز گشایی از نیات می دانند، اما متاسفانه مقامات آمریکایی آموزش مطلوبی در زمینهی ایرانشناسی ندارند و به دلیل بی تجربگی، تحت تاثیر آموزش نامطلوب و هدف دار دیگر بازیگران قرار می گیرند و از مصرف عبارات دُرشت برای مطامع داخلی و خارجی خود در قبال ایران، هیجان زده می شوند.
الف-۴. مسئولیت ناپذیری؛ هر کشوری که می خواهد، آیندهای خوب داشته باشد، می بایست، مسئولیت پذیر باشد، ایالات متحده با خروج از برجام؛ علاوه بر وضع تحریمهای بیشتر و چند لایه تر کردن آن، میلیاردها دلار به دولت ایران ضرر وارد کرد تا مانع خدمات دولت ایران به مردماش شود و به اقتصاد ایرانیان آسیب وارد کرد، اگر ایالات متحده می خواهد با ایران به توافق برسد؛ بدیهی است که اولا باید تضمینات حقوقی و اقتصادی معتبر برای عدم تکرار این رفتار غیر مسئولانه ارائه دهد، ثانیا می بایست؛ تحریمهای غیر قانونی علیه برنامهی صلح آمیز هسته ای ایران که در برجام ۲۰۱۵ کنار گذاشته شد را لغو کند و همچنین سایر تحریمهای ترامپیستی پس از خروج ایالات متحده از برجام را نیز لغو نماید و ثالثا؛ میلیاردها دلار، ضرر به اقتصاد ایران را نیز جبران نماید و بهتر است متوجه باشد که با بازیگری در “ژانر دلهره” نمی تواند یک عجلهی مصنوعی برای یک توافق بد ایجاد نماید.
الف-۴. تقسیم نقش؛ ایالات متحده در قبال برجام ۲ نوع تقسیم نقش کلی دارد.
یکم. تقسیم نقش داخلی: در این سناریو جمهوریخواهان فیگور ناراضی می گیرند و دموکرات ها؛ فیگوری تحت فشار که این تقسیم نقش چه تعمدی باشد و چه غیر تعمدی، به عنوان یک تکنیک سوخته، می بایست مورد تجدید نظر قرار گیرد.
دوم. تقسیم نقش خارجی: در این سناریو؛ ایالات متحده به عکس سناریوی داخلی، چندان مبتکر نیست و این منافع کشورهای دیگر است که او را در مقابل منافع دولت خود و علیه منافع دولت ایران؛ تشویق و ترغیب می کند.
این دو نوع تقسیم نقش باعث می شود تا سیستم داخلی آمریکا توسط لابیها و قدرت نرم کشورهای دیگر که منافع آنها در “تجارت بحران” است تحت تاثیر قرار گیرد و آمریکا نه به عنوان سکان دار بلکه به عنوان پارو زن در قایق برجام، انجام وظیفه نماید.
این بخشی از واقعیت اشتباهات ایالات متحده در خصومت برجامی با ایران است که علاوه بر عدم شناخت تمدنی، این دیگران هستند که دورنمای منافع آمریکا را ترسیم می کنند نه خود آمریکایی ها که متاسفانه؛ دچار سندروم ظاهر بینی مفرط در احصای منافع خود در خاورمیانه و جهان می شوند و هر گاه، کسی پرده از این واقعیت بر می دارد، فکر می کنند؛ که قصد، فاصله انداختن میان او و شرکاست، در صورتی که این وضعیت به دلیل غرق شدن و محدود شدن دولتمردان ایالات متحده در یک سیستم بازنمایی است. هر چند که ایالات متحده خود نمادی از سلطهگری است اما، تعمیق و غیرعادی کردن این سلطهگری با نوعی اغوای شرکا نیز ترکیب شده است تا حدی که ایالات متحده خود را ملزم می داند که برای قطع نشدن بهره رسانی دیکتاتورها به شخصیتهای آمریکایی یا رژیمهایی که سودشان از محل ایران فوبیا در خاورمیانه تامین می شود، هزینههای هنگفت استراتژیک را از جیب شهروندان خود تقبل کنند.
ب. موانع مذاکره با آمریکا به صورت عام؛
ب-۱. دخالت نامطلوب در ترتیبات امنیتی خاورمیانه:
ایالات متحده می بایست علاوه بر احترام به حق حاکمیت ملت ها بر سرنوشت خویش، متوجه باشد؛ تامین منافع این کشور در خاورمیانه لزوما تابعی از حمایت از دیکتاتورها یا رژیم های غیر قانونی نیست، به عنوان مثال؛ موضع اصولی ایران در برابر رژیم صهیونیستی در دو بعد امنیتی و اجتماعی این است؛
یکم. رژیم صهیونیستی دارندهی سلاحهای کشتار جمعی اتمی است و چون ماهیت بنا و حفظ آن بر تروریسم و کشتار است، محیط خاورمیانه را نا امن می کند.
دوم. ایران خواستار یک انتخابات آزاد با حضور مسلمانان، یهودیان، مسیحیان، آوارگان و پناهجویان و سایر ساکنین سرزمین های اشغالی فلسطین و حمایت از حق تعیین سرنوشت آنان است.
چگونه انتظار می رود که ایران رفتارهای یک رژیم شهرک ساز غیرقانونی، توسعه طلب، اتمی و خطرناک را که حتی علی رغم هزاران کمک مالی، تسلیحاتی و سیاسی ایالات متحده، به خود آمریکا در روابط استراتژیک اش با سایر بازیگران خیانت می کند، تحمل نماید؟
ب.۲. دخالت در امور داخلی کشورها؛
ایالات متحده کارنامهی درخشانی در حمایت از دموکراسیها ندارد، کافی است برای اثبات این مدعا به شرکای ایالات متحده در منطقه نگاه کرد و یا به رویکرد ایالات متحده در قبال سرکوب ملت ها توسط برخی کشورها اندیشید و یا دلیل کشتارهای وسیعی که علیه مردم مظلوم یمن اتفاق می افتد را کالبدشکافی کرد و یا حتی وضعیت افغانستان و نتیجهی خدمات آمریکا به مردم این کشور را بررسی نمود.
ب-۳. زیاده خواهی بی مبنا؛ آمریکایی ها، میلیاردها دلار خریدهای تسلیحاتی شرکای خود در منطقه را از کشورهای شرقی و غربی را نمی بینند اما خواهان محدودیت های دفاعی ایران و عقب نشینی از خطوط قرمزش هستند که واقعا سهمی ناچیز از بودجهی عمومی ایران را دارد به همین شکل، آمریکا، دفاع دولت ایران از ملل و دولتهای منطقه در برابر تروریسم تکفیری را به دروغ خطر و مداخله جا می زند و در دیگر سو؛ قدرت هضم این واقعیت ساده را ندارد که حقوق بشر یک ابزار گزینشی برای کسب سود نیست بلکه یک ارزش الهی در فرهنگ اسلامی و یک ارزش انسانی در سایر فرهنگهاست و نمی توان آن را به عنوان حربه به کار گرفت؛ به این شکل که اگر دولت شریک آمریکا دست به کشتار و شکنجه بزند، حقوق بشر آمریکایی سکوت می کند اما اگر یک مردمسالاری دینی مانند نظام ایران در برابر حمله کنندگان به قانون، حق رای و ارادهی دموکراتیک مردم که با انتخابات پشتیبانی می شود و معمولا؛ توسط دولت های علاقه مند به تجزیه و تضعیف قدرت حاکمیتی و سرزمینی ایران هدایت و پشتیبانی می شوند، به صورت قانونی واکنش داشته باشد، ماشین پروپاگاندای خود را در علیه ایران، روشن می کند.
دولت ایالات متحدهی آمریکا در قبال رویکردهای خود به خاورمیانه و ایران؛ نیاز به تجدید نظر و بازخوانی بنیادین دارد، برجام می تواند ظرف این تجدید نظر ساختاری در ایالات متحده باشد، ایران ضمن اینکه دولتی عملگرا و مسئول دارد به سیاست به مثابهی پروسه نگاه می کند، اگر در یک پروسه و روند؛ ایالات متحده در راستای منافع واقعی ملی خود، اصلاحات لازم را در سیاستهای خود به شکلی قابل راستی آزمایی اعمال کند و از یک دولت آشوب طلب به یک دولت مسئول تبدیل شود، بدیهی است که دولت ایران، برای هر کار خوب قانونی و منطقی، قدم تشویقی و معتبر بر خواهد داشت اما اگر ایالات متحده از به کار گیری عقل و منطق و احترام با تکیه بر مشی سیاه گذشته دوری کند، به دیوارههای امتناع آهنین و مقاومت فعال جمهوری اسلامی و حامیان آزادی خواه جهانی اش، کما فی السابق، برخورد خواهد کرد و با افول قدرت دست و پنجه نرم خواهد کرد.
بر این مبنا؛ رفتارسنجی ساختار قدرت در آمریکا و نه تنها حزب دموکرات در موضوع برجام، سنگ محک خوبی در جهت آینده شناسی رویکرد آمریکا در قبال ایران و پاسخ های احتمالی ایران خواهد بود.
311311
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰