به گزارش هوشمند نیوز، اندیشکده کارنگی نوشت: دهه ۱۹۹۰، انقلابی را در زمینه نظامی در چین به وجود آورد. برنامهریزان ارتش آزادیبخش خلق (PLA) شروع به صحبت در مورد یکپارچهسازی فناوریهای دیجیتال و بحث در مورد استراتژی، تاکتیکها و عملیاتها به شیوههایی کردند؛ تجربه ها و درسهایی که از جنگ خلیجفارس گرفته شده بود. یادگیری، بحث، جذب و انطباق ارتش آزادیبخش خلق در طول دهههای بعدی – تا تهاجم روسیه به اوکراین- ادامه داشته است.
در گفتگویی که ایوان فایگنبام، معاون رئیس بنیاد کارنگی با چارلز هوپر ژنرال بازنشسته ارتش آمریکا و محقق غیر مقیم آسیا داشته است به بررسی نگاه چین به جنگ اوکراین پرداخته است که مشروح آن را در ادامه می خوانید:
ایوان فایگنبام: کمی در مورد اینکه چگونه باید در مورد نقش یادگیری در نیروهای مسلح چین فکر کنیم، با ما صحبت کنید. تعاملات نظامی خارجی، دکترین ها، درگیری ها برای آنها چقدر مهم است؟
چارلز هوپر: ارتش آزادیبخش خلق چین دانشجویان دقیق جنگ مدرن، بهویژه شیوه جنگ ایالات متحده هستند. آنها مصرف کنندگان سیری ناپذیر اطلاعات در دسترس عموم هستند. همچنین تمام اطلاعاتی هستند که تلاش های اطلاعاتی بسیار تهاجمی، آن را در اختیارشان می گذارد. زمانی که در فرماندهی اقیانوس آرام بودم، میگفتم: «اگر آنلاین است، آنها آن را خواندهاند». و به یاد دارم در جلساتی بودم که در آن آنها هر دکترینی را که ما به صورت آنلاین پست کرده بودیم، کلمه به کلمه نقل می کردند. یا حتی تجدید نظر در دکترین ما، و همچنین قابلیت های عملکرد سیستم های تسلیحاتی ایالات متحده.
اما علیرغم تلاشهای اخیر در راستای اصلاحات سازمانی، ارتش آزادیبخش خلق چین اساساً یک نهاد سیاسی با مأموریت جنگی باقی مانده است. این یک ارتش حزبی است، نه یک ارتش ملی و رویکرد آن به یادگیری و رهبری به شدت تحت تأثیر سازمان خود و همچنین فرهنگ و آموزش سنتی چینی وابسته است. برای مثال، یکی از عناصر اصلی شکستهای اولیه نظامی روسیه در اوکراین، عملکرد فرماندهی و کنترل، توسعه ضعیف رهبری، فساد داخلی، آموزش ناکافی و انگیزههای ضعیف نیروها بود. در سیستم ارتش آزادیبخش خلق چین، توسعه این قابلیتهای کلیدی مسئولیت حزب کمونیست – نه صرفاً نظامی – است. و خود شی جین پینگ رئیس جمهور چین نیز این را تصدیق کرده است. بنابراین، این سؤال پیش میآید، و این یک مسئله تاریخی در مورد ارتش آزادیبخش خلق چین است، که این حزب چگونه این کاستیهای نظامی را برطرف خواهد کرد؟
ایوان فایگنبام: چین یک سیستم لنینیستی است. تصمیم گیری متمرکز است، اما بحث در سیستم وجود دارد. و از نظر تاریخی در ارتش آزادیبخش خلق، بحثهایی وجود دارد که در آن برخی دیدگاهها غالب میشوند، و برخی از دیدگاهها در نهایت تحت الشعاع قرار میگیرند، گاهی به دلایل سیاسی، گاهی به دلایل عملیاتی… آیا دیدگاه هایی در ارتش چین وجود دارد که اساساً در پنج تا ده سال گذشته به دلیل مواردی که در موقعیت های نظامی خارجی مشاهده کرده اند منسوخ شده باشد؟
چارلز هوپر: دو چیز وجود دارد که در طول چهل سال گذشته دچار تغییرات اساسی شده است. اولین مورد این مفهوم در میان رهبری ارتش آزادیبخش خلق است که آنها از مزیت دفاع در عمق برخوردار بودند و در نتیجه لزوماً نیازی به توسعه توان نفوذ نداشتند. یادم میآید سالها پیش ژنرالهای ارتش چین به من گفتند: «خب، اگر به تیانجین حمله کنی، به پکن برمیگردیم. و اگر به پکن حمله کنید، به چنگدو برمی گردیم.» در آن لحظه پیش خود فکر کردم که چرا باید در این دنیا اینگونه عمل کنیم؟ همه چیز اساساً تغییر کرده است. ما میبینیم که مدرنسازی دفاعی آنها بر این تمرکز دارد که به آنها توانایی محدودی برای نفوذ قدرت بدهد.
دومین تغییر بنیادی این مفهوم است که آنها از نظر تعداد برتری قاطع دارند. بنابراین این تصور که ارتش دارای این مزیت قاطع در تعداد است که برای بازدارندگی دشمن از حمله کافی است، کنار گذاشته شده است، و تاکید بیشتر بر کاهش اندازه نیروهای زمینی ارتش و افزایش کیفیت موشک های استراتژیک است و نیروهای پشتیبانی در نیروی دریایی معطوف شده است. در تلاش برای اطمینان از اینکه کیفیت آنها با مزیت کیفی که ایالات متحده همیشه از آن برخوردار بوده است، مطابقت داشته باشد.
بیشتر بخوانید:
هشدار کیسینجر نسبت به تقابل بیپایان آمریکا و چین
خطای بایدن در نبرد علیه چین
چین، قدرت شماره یک اما نه پرجمعیتترین
ایوان فایگنباوم: ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه در ۲۴ فوریه به اوکراین حمله کرد. همانطور که همه می دانیم، چین چند دهه را صرف فکر کردن در مورد راه هایی برای اجبار تایوان کرده است. از ۲۴ ام چه اتفاقی افتاده است که ممکن است مربوط به تایوان باشد؟
چارلز هوپر: من فکر میکنم در سطح بسیار استراتژیک نظامی، یکی از اساسیترین اصول مدرنسازی ارتش باشد. اما این متناقض نیز هست. ماهیت جنگ هرگز تغییر نمی کند – کاربردها و خشونت برای رسیدن به یک هدف سیاسی – اما ماهیت جنگ دائما در حال تغییر است. و این چیزی است که ما اکنون می بینیم: تکامل کاراکتر جنگ به سمت دفاع، در مقابل حمله. دفاع یا ملت مدافع در اینجا یک مزیت دارد. روسیه آشکارا در مقایسه با اوکراین از مزیت فوقالعادهای در قدرت رزمی برخوردار است. اما با وجود این، اوکراین توانسته است این مزیت را با استفاده ماهرانه از قابلیتهای نظامی نامتقارن که توسط متحدان و شرکای آن ارائه شده است، جبران کند. اکنون آنچه ما باید بدانیم این است که ارتش چین همیشه خود را مدافع و ایالات متحده را متجاوز دانسته است. ما تمایل داریم از طریق عنصر تایوان به آن نگاه کنیم – به عنوان چین متجاوز و ما مدافع – اما آنها به این مساله بدین شکل نگاه نمی کنند.
در واقع، تمام تأکید آنها بر نوسازی دفاعی است. به طور خاص بر روی انکار توانایی ایالات متحده برای گسترش قدرت به غرب اقیانوس آرام و جلوگیری از ایجاد «کوه های آهنین» متمرکز شده است. قبل از اینکه به جنگ در هر جای دنیا برویم، کوهی از آهن میسازیم – در کویت، عراق و جاهای دیگر و سپس این کوه آهنی را آزاد می کنیم به روی هر دشمنی که از سواحل ما دور باشد.
تناقض در اینجا این است که در حالی که ایالات متحده به وضوح متجاوز و مهاجم است، در این پارادایم، تایوان به وضوح مدافع است و درگیری اوکراین نشان داده است که یک مدافع مجهز و با انگیزه می تواند به طور مؤثر یک حریف مطلقا برتر را مختل کند یا حتی آن را شکست دهد. اگر هیچ چیز دیگری نباشد، این مدافع می تواند به طور قابل توجهی هزینه و طول و مدت درگیری نظامی را به ضرر مهاجم افزایش دهد. بنابراین، وقتی به درس کلی اینجا نگاه می کنید، این واقعیت است که این موضوع بسیار پیچیده تر از آن چیزی است که آنها تصور می کردند.
ایوان فایگنبام: آیا ارتش چین کاری انجام داده است که در نتیجه اتفاقی که برای روسها در اوکراین افتاده است، احساس بهتری داشته باشند؟
چارلز هوپر: اجازه دهید ابتدا در مورد درجه داران نظامی – مسئله تکامل فرهنگی یک نیروی نظامی صحبت کنم. زیرا آنچه بسیاری از مردم در مورد رهبری، فرماندهی نبرد و سپاه افسران نمی دانند این است که ماهیت قدرت این قابلیت ها فرهنگی است نه فنی. این تمایل افسر ارشد برای تفویض اختیار و پذیرش مشاوره زیردستان در امر قضاوت خود است.
مثلا من به عنوان ژنرال یک گروهبان داشتم. اگر پیشنهاد انجام کاری را بدهم و او بگوید: ” این احمقانه ترین چیزی است که تا به حال شنیده ام”، من دو انتخاب دارم. میتوانم از این بابت عصبانی شوم یا احساس کنم وجهه خود را تخریب کرده ام، یا میتوانم برنامههایم را بر اساس توصیههای عاقلانهای که او داده است تغییر دهم. در سیستم ایالات متحده، من با انجام این کار با نیروهایم قد و قواره پیدا می کنم. در برخی فرهنگهای دیگر، این امر باعث از دست دادن چهره و چالشی برای اقتدار میشود که قابل قبول نیست. به همین دلیل است که میتوانید گروهی از افسران تشکیل دهید، اما ممکن است در زمینه فرهنگی، روسیه یا چین به اندازه ایالات متحده مؤثر نباشد.
دومین چیزی که من مطرح می کنم موضوع فرماندهی نبرد است. افسران روسی مدام کشته می شوند زیرا به زیردستان خود اعتماد ندارند تا تصویر دقیقی از میدان نبرد به آنها ارائه دهند. آنها توسط مسکو تحت تعقیب قرار می گیرند تا آنچه را که در جریان است به اشتراک بگذارند و در این بین فقط به قضاوت خود اعتماد دارند. موفقیت [تجزیه تشکیلات بزرگتر به تشکیلات کوچکتر] به رهبران رزمی فعال و سازگاری بستگی دارد که مایل به استفاده از ابتکار عمل خود در طول تکامل سریع عملیات رزمی هستند.
افسران ایالات متحده یاد می گیرند که در یک موقعیت جنگی که به سرعت در حال تحول است از قضاوت خود استفاده کرده و به آن اعتماد کنند و بعداً اقدامات خود را توضیح دهند. آنها پیش بینی می کنند که رهبری آنها از اقدامات آنها حمایت کند، به ویژه اگر نتیجه مطلوبی وجود داشته باشد. و این نوع اصول فرهنگی لزوماً در فرهنگ نظامی روسیه و فرهنگ چین مشترک نیستند. این نوع قابلیتها برای موفقیت در محیطهای مبتنی بر جنگ اطلاعات و جنگ ترکیبی کاملاً ضروری هستند. و همانطور که در ارتش روسیه می بینیم، آنها به سادگی وجود ندارند.
ایوان فایگنباوم: دو سوال از مخاطبان وجود دارد که در این سوال نتیجه گیری های نادرست و قیاس های نادرست مطرح می شود: مقایسه بیش از حد اوکراین با تایوان چه خطراتی دارد؟ با توجه به اینکه حزب کمونیست چین و ارتش آن دیدگاههای خاص خود را دارند. درسهای اشتباه یا نادرستی که ممکن است از درگیری اوکراین بگیرند چیست؟
چارلز هوپر: دو نکته سریع. شماره یک: من فکر می کنم یکی از قیاس های ناقص اینجا این است که اگر همه کارهایی را انجام دهیم که روس ها انجام نداده اند، موفق خواهیم بود.
دوم چیزی است که من ندیدهام افراد زیادی درباره آن صحبت کنند: شکست کامل سیگنالهای بازدارنده استراتژیک و خواندن سیگنال بازدارندگی از سوی روسیه و ایالات متحده به عنوان مقدمهای برای درگیری اوکراین. در حال بازخوانی “کتاب طلوع خورشید جان تولند” درباره طلوع و سقوط امپراتوری ژاپن بودم و از شکست سیگنال بازدارندگی استراتژیک بین ایالات متحده و ژاپن قبل از “پرل هاربر” متاثر شدم.
ما شاهد شکست مشابهی در سیگنال دهی بازدارنده استراتژیک بین ایالات متحده و روسیه و بین ناتو و روسیه بودیم. قبل از درگیری اوکراین، به نظر می رسید هر دو طرف سیگنال ها را اشتباه خوانده بودند. و من فکر می کنم که باید در مورد سیگنال های راهبردی که می تواند قبل از عملیات نظامی چین علیه تایوان یا علیه ایالات متحده انجام شود، مطالعه ای انجام شود تا ما درک بسیار واضح تری از آنچه آنها می گویند داشته باشیم، که ممکن است هم مقدم بر درگیری باشد و هم به جلوگیری از درگیری کمک کند.
ایوان فایگنبام: شما از آنچه که از فوریه تا کنون مشاهده کردهاید، چه برداشتهایی دارید؟
چارلز هوپر: هیچ درگیری منطقه ای در قرن بیست و یکم که قدرت های بزرگ را درگیر کند وجود ندارد. درگیری اوکراین و روسیه باعث کمبود مواد غذایی در تونس و کمبود روغن نباتی در اندونزی و افزایش قیمت نفت شده است. اگر فکر می کنیم پیامدهای جهانی درگیری روسیه و اوکراین قابل توجه است، صبر کنید تا پیامدهای جهانی ناشی از درگیری چین و ایالات متحده را ببینید.
*منبع: کارنگی / ترجمه ابوالفضل خدائی
311311
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰