محمدرضا رستمی

حسین قره: یادت هست رضا چقدر ما گپ می زدیم «سبحان الله استاد» می گفتی و دیگر از هر چیزی می شد حرف زد، شعر و سینما و تئاتر و نقاشی و عکاسی و چه و چه. یادم آمد آن پنجشنبه های خیابان سئول را، در خانه تو و الهه، من و مرضیه و رضا

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، پاییز شش سال پیش محمدرضا رستمی روزنامه‌نگار،‌ شاعر و نویسنده جوان در بیمارستان شهدای تجریش چشم از جهان فروبست. کلامش شیرین بود و قلمش قدرتمند. چنان اشتیاق زندگی در چشمانش برق می‌زد که هنوز هم چون روز نخست باور نبودنش دشوار است. در پنجمین سالگرد درگذشت محمدرضا رستمی، نگاهی به برخی

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، پاییز پنج سال پیش محمدرضا رستمی روزنامه‌نگار،‌ شاعر و نویسنده جوان در بیمارستان شهدای تجریش چشم از جهان فروبست. کلامش شیرین بود و قلمش قدرتمند. چنان اشتیاق زندگی در چشمانش برق می‌زد که هنوز هم چون روز نخست باور نبودنش دشوار است. در پنجمین سالگرد درگذشت محمدرضا رستمی، نگاهی به برخی

این روزها دلم بیش از هر وقت دیگری برای دوستان قدیمی‌ام تنگ می‌شود. به ویژه برای آن‌هایی که سن و سالی از آن‌ها گذشته است. دیشب که به یکی از آن عزیزان زنگ زدم و گفت «چرا سراغم را نمی‌گیری؟ نمی‌ترسی همین روزها بذارم و بروم و تا آخر عمر دریغ بخوری که چرا سراغی