۱: قربونت برم آقا جون؛بابام رو می گم.همین طوری که هی سر تکون می داد می گفت:«این تیلر،تیلور،اسمش چیه مرتضی؟»گفتم: تیلور آقاجون.گفت حسن می برتش! گفتم: ایشالا.دوباره گفت:«اگه نبره چی؟»گفت توکل برخدا.کمی چشماش خیس شده بود.احساس کردم دلش شکست.نزدیک اذان بود و همیشه عادت داره قبل از اذان سجاده پهن می کنه،نماز می خونه،دعا می