احمد شاملو، یکی از بزرگترین شاعران معاصر ایران و از چهرههای برجسته و تاثیرگذار ادبیات فارسی است. شاملو شخصیتی رفیع و متفکر بود که تعهد او به مفاهیم والای انسانی، در تمام عمر وی مثالزدنی است. وی ادیبی بلندآوازه بود که با اشعاری بهرنگ سپید، روشنی را در عرصههای اجتماعی، سیاسی و اخلاقی، اندر اعماق ذهن مخاطبانش تداعی میکند. شاملو را «شاعر آزادی» مینامند. مردی که پایبندی خود را به ارزشهایش، تا واپسین دقایق عمر یا در سختترین روزهای زندگانی، از دست نمیدهد. او روزنامهنگاری چیرهدست، مترجمی توانمند، پژوهشگری متفکر، نویسندهای متبحر و زبانشناسی عالیقدر بود که در طول زندگی پر فرازونشیب خود، آثاری ارزشمند بهجای گذاشت.
تاثیر شاملو بر جریان شعر فارسی، تاثیری فصیح و غیرقابلانکار است که بهتعبیر اهالی قلم، وی را به آبروی شعر مدرن ایران مبدل میکند. گمان میرود که هنر و ادبیات، فارغ از زندگی شخصی خالق آنان باشد؛ اما شاید بتوان سیر زندگی شاملو را بخشی تفکیکناپذیر از آثار او دانست که با شاعرانگی بیبدیل، همچون آمیزهای از «چینه و پیچک»، تا اوج بالا میروند. با ما همراه باشید تا از احمد شاملو، تلالوی رنگ سپید بر ادبیات ایران، بیشتر بدانیم.
هرآنچه باید درباره شاملو بدانید:
شاملو کیست؟
شاملو در تمامی عمر پایبند به مفهوم «هنر متعهد» بود
احمد شاملو، شاعری بلند آوازه و نویسندهای توانمند بود. «الف. بامداد» و «الف. صبح»، تخلص مردی است که عمده شهرت وی بهخاطر پایهگذاری جریانی نو در شعر معاصر فارسی بهوجود آمده است. احمد شاملو، زبانشناس، مترجم، فرهنگنویس، روزنامهنگار، فیلمنامهنویس و پژوهشگری شناختهشده بود که زندگی پربار او، با پستیوبلندیهای بسیار همراه بوده است. شاملو بهواسطه ارج نهاندن به مفهوم «هنر متعهد»، طرفداران و مخالفان بسیار دارد؛ اما بیگمان، کمتر کسی یارای انکار این موضوع را دارد که وی، از شاخصهها و پیشگامان ادبیات غنی پارسی است.
بینش عمیق، کلام صریح و هنر دغدغهمند، الف. بامداد را به بازمانده ادیبانی مبدل کرده است که رنگ تعالی را بر چهره سیاه و گاه خودفروخته هنر، باز میتابانند. همدورانی شاملو با وقایع تاریخی و ظهور جریانات فکری متعدد، از وی شاعری ساخت که آثار اجتماعی و سیاسی را در کنار اشعار خالص و ناب عاشقانه به یادگار گذاشته است و سبب شد تا امروزه، او را با لقب «شاعر آزادی» بشناسیم. حال آنکه به تعبیر خودش:
تمامیِ الفاظِ جهان را در اختیار داشتیم و
آن نگفتیم
که به کار آید
چراکه تنها یک سخن
یک سخن در میانه نبود:
ــ آزادی!
زندگی نامه شاملو
تولد
احمد شاملو، ۲۱ آذرماه ۱۳۰۴ در خیابان «صفیعلیشاه» تهران زاده شد. پدر وی، «حیدر شاملو» فردی نظامی بود و آنچنان که در مجموعه «مدایح بیصله» از احمد شاملو آمده است، «نسب وی با یک حلقه به آوارگان کابل بازمیگردد». مادرش «کوکب عراقی»، از اهالی قفقاز بهشمار میرفت که پس از سرنگونی تزارها، همراه با خانواده به ایران کوچ کرده بود. بهواسطه خدمت پدر در مناطق مختلف کشور، خانواده شاملو دائما در حال جابهجایی بودند؛ تا آنجا که نخستین سالهای زندگی وی در شهرهای رشت، سمیرم، اصفهان، آباده و شیراز گذشت. علت آنکه محل تولد شاملو در برخی اسناد شهر رشت یاد شده نیز صدور شناسنامه او در این شهر است.
تحصیلات
تحصیلات ابتدایی احمد شاملو در شهرهای خاش، زاهدان و مشهد سپری شد. تجربه زندگی میان اقوام و گویشهای مختلف، احمد را به تفاوتهای آنها علاقهمند کرد و نخستین جرقههای جمعآوری دادهها برای نگارش فرهنگ عامه، در همین سالها زده شد. پس از بازگشت بهتهران، سال اول دبیرستان را با شوق تحصیل دستور زبان آلمانی، در دبیرستان صنعتی تهران ثبتنام کرد؛ اما طولی نکشید که بهواسطه ماموریت پدر در ترکمن صحرا، مجبور به گذران ادامه دبیرستان در گرگان شد.
دستگیری
پس از مهاجرت به گرگان، تحصیلات اولویت و اعتبار خود را نزد شاملو از دست داد. تا آنجا که که او در گفتوگویی اشاره میکند:
فهمیدم از مدرسه چیزی عایدمان نمیشود. سیستم آموزشی ما سیستمی استعماری است؛ مردم تعلیم دیده نیستند. آنها چیزی از این سیستم یاد نمیگیرند. عطش خواندن و آموختن و تجربه کردن شرایط را داشتم؛ به همین خاطر هم پیش از موعد مدرسه را ول کردم. هرچه مییافتم، میخواندم؛ درگیر سیاست شدم و بعضی وقتها مخفیانه کتابچههای خطرناک پیدا میکردم و آنها را هم میخواندم.
آشنایی و علاقهمندی شاملو به سیاست، مصادف با دهه ۲۰ خورشیدی و اوج بحرانهای سیاسی در شمال کشور بود. احمد نیز فعالیت سیاسی خود را در این ایام آغاز کرد و در همین خلال دستگیر و در سال ۱۳۲۲ به زندان شوروی رشت منتقل شد. البته باید گفت که بعدها شاملو تفکرات سیاسی آن دوران خود را ناشی از هیجانات دوران نوجوانی و بازیچه شدن نزد قدرتها میداند. پس از آزادی، شاملو بههمراه خانواده به ارومیه کوچ کرد و در کلاس چهارم دبیرستان ادامه تحصیل داد؛ اما قدرت گرفتن جبهه دموکرات و فعالیتهای پیشهوری، موجب دستگیری احمد شاملو و پدرش شد و آنان را تا مرز تیرباران نیز پیش برد. آنان پس از آزادی، به تهران برمیگردند و احمد در حالی که مقطع چهارم دبیرستان را تمام نکرده بود، برای همیشه مدرسه را ترک میگوید.
شاملو و نیما
علاقه شاملو به ادبیات و طبع شعر بلندش، او را به این وادی کشاند. انتشار شعر ققنوس در روزنامه، نخستین گام آشنایی شاملو با نیما یوشیج بود. شاملو که از قریحه نیما بهشوق آمده بود، در جستجوی او برخاست، او را یافت و این موضوع، سرآغاز ارتباط آنان بود. نیما یوشیج که در سنین میانسالی قرار داشت و پدر شعر نوی فارسی محسوب میشد نیز تحتتاثیر شاملوی جوان قرار گرفت و رابطهای عمیق بین آنان پدید آمد؛ تا جایی که این رابطه به رفتوآمد خانوادگی منجر شد؛ گرچه شاملو تلاش میکرد همچون شاگردی علاقهمند، از نیما بیاموزد. چنانکه دراینباره میگوید:
جزو خانوادهاش شده بودم و گاهی هم نیما و عالیه خانم به خانه ما میآمدند؛ شامی میخوردیم و حتی شب هم میماندیم.
آغاز زندگی حرفهای
در سالهای نیمایی، شاملو حرفه خود را بهعنوان روزنامهنگار آغاز میکند و در کسوت سردبیر، در هفتهنامههای فردوسی، خوشه و کتاب هفته به فعالیت میپردازد. او در این سالها کاملا تحتتاثیر نیما قرار دارد و به شعر نو گرویده است؛ هرچند پیش از ملاقات با نیما یوشیج و کمی پس از آن، احمد شاملو در قالبهای سنتی شعر فارسی غزل و قصیدههایی میسرود و ترانههایی عامیانه نیز در آثار وی به چشم میخورد. احمد در ۲۲ سالگی با «اشرفالملوک اسلامیه» ازدواج کرد و حاصل این ازدواج چهار فرزند با نامهای سامان، سیروس، سیاوش و ساقی بود. در سال ۱۳۲۶ و در دوران تاهل، اولین مجموعه شعر او که «آهنگهای فراموش شده» نام داشت منتشر شد. او در این حین در نشریات مختلفی از جمله «هفته نو» فعالیت میکرد. در سال ۱۳۲۹، نخستین جرقهها از دومین انقلاب بزرگ شعر مدرن ایران به بار نشست و الف. صبح، در شعری به نام «تا شکوفه سرخ یک پیراهن»، وزن را بدرود گفت. سبکی که شاملو پدید آورد، با نام شعر سپید، شعر منثور یا شعر شاملویی مشهور است.
کودتای ۲۸ مرداد
احمد شاملو تا پیش از دگرگونیهای سیاسی سال ۱۳۳۲، شعر بلند «بیستوسه» و مجموعه «قطعنامه» را منتشر کرد که بهعنوان آثاری پیشرو، مورد استقبال اهالی ادب قرار گرفت. وی در این میان و بهمدت دو سال، عهدهدار سمت مشاور فرهنگی سفارت مجارستان نیز بود.
با اینحال و در مرداد ۱۳۳۲، هنگام آشفتگی و خفقان سیاسی بهوجود آمده ناشی از کودتا علیه دولت مصدق، شاملو بار دیگر به زندان افتاد. ماموران امنیتی با هجوم به چاپخانه و منزل شاملو، چندی از آثار وی از جمله مجموعه آهنها و احساس را بههمراه چندین ترجمه از بین بردند. گرچه شاملو برای مدتی متواری بود، سرانجام در چاپخانه روزنانه اطلاعات بازداشت شد. در مدت یکسال حبس، شاملو علاوه بر شاعری، به بررسی شاهنامه فردوسی و پژوهش در حوزه دستور زبان فارسی میپردازد و تا هنگام آزادی، نگارش داستان بلندی را نیز در پیش میگیرد که البته هرگز به سرانجام نمیرسد.
شاملو همواره در خلال جریانات سیاسی کشور وظیفه خود را بهعنوان هنرمند و فردی صاحب قلم ایفا میکند
هوای تازه
احمد شاملو در سال ۱۳۳۶ برای دومین بار ازدواج میکند. همسر دوم وی، «توسی حائری» از جمله نویسندگان، مترجمان و صداپیشگان شناخته شده آن دوران بود. ازدواج دوم شاملو نیز دیری نپایید و پس از چهار سال، راه آنان از یکدیگر جدا شد. در این سال، شاملو پدر خود را نیز از دست داد.
سال ۱۳۴۰، گرچه با فرازونشیبهایی برای شاملو همراه بود، به انتشار کتاب« هوای تازه» انجامید که نقطه عطف فعالیت ادبی او بهحساب میآید. این کتاب که در برگیرنده برخی از مشهورترین اشعار احمد شاملو از جمله پریا است و اعتبار و شهرت او را در جامعه ادبی وقت، بیش از پیش تثبیت میکند. پس از انتشار این کتاب و جدایی از توسی، شاملو دادههای ارزشمند فرهنگ عامیانه خود و همه اشعار را رها میکند و برای مدتی در سکوت و انزوا فرو میرود.
شاملو و آیدا
۱۴ فروردین سال ۱۳۴۱، روز آشنایی شاملو و آیدا بود. «ریتا آثانت سرکیسیان»، نام کامل آیدایی بود که حلقه گمشده زندگی شاملو تلقی میشد. آیدا معشوقهای بود که فصل تازهای را در زندگی شاملو بهوجود آورد و همچون لیلی، در قامت اشعار خاموش شده بامداد درخشید. بهنظر میرسد که شاملو تا پیش از ملاقات با آیدا، عزم پایان دادن به زندگی خود را داشته باشد. آنچنان که او مینویسد:
آیدا
فسخ عزیمت جاودانه بود.
شاملو و آیدا دو فروردین ۱۳۴۳ ازدواج میکنند و پس اقامتی ۶ ماهه در شمال کشور، به تهران باز میگردند و تا پایان عمر بامداد، در کنار یکدیگر زندگی میکنند.
زینپس ردپایی از آیدا و طنین حضور او، در شعرهای شاملو بهچشم میخورد. «آیدا در آینه»، «لحظهها و همیشه» و مجموعهای بنام «آیدا: درخت، خنجر و خاطره» در همین سالها منتشر میشود. با ترغیب آیدا و بهمدد او، شاملو مجددا برای تحقیق و گردآوری دادههای «فرهنگ کوچه» تلاش میکند و به فعالیتهای سینمایی و تلویزیونی نیز روی میآورد. کتاب مثل خون در رگهای من، شرح نامههای احمد شاملو به آیدا در دهههای ۴۰ و ۵۰ است که وجههای از عشق پاک، فرازمینی و عاری از تملک را بهتصویر میکشد. الف. صبح درباره آیدا میگوید:
هرچه مینویسم به خاطر اوست و به خاطر او…
من با آیدا آن انسانی را که هرگز در زندگی خود پیدا نکرده بودم، پیدا کردم.
شعر سپید
انتشار مجموعه هوای تازه در دهه ۳۰، نقطه اوج جدیدترین قالب شعری ادبیات ایران بود. شعر سپید، شعر منثور یا شعر شاملویی، که گاه بهاشتباه آن را گونهای از شعر نیمایی تلقی میکنند، پالاییدهترین گونه شعر فارسی است که خود را از بند وزن آزاد کرده است. با وجودی که شعر شاملویی عاری از وزن عروضی رایج در زبان فارسی بود، موسیقی در آن جریان داشت. هرچند برخی از اهالی ادب، وجود موسیقی را نیز در این شعر انکار میکنند و این شعر را عاری از هرگونه قید و بند میدانند.
شعر منثور، بهلحاظ فرم با شعر نوی فارسی متفاوت است؛ اما چنان عمقی دارد که مخاطب را تا نهایت هنر بهدنبال خود میکشد. کما اینکه این قالب شعری، امروزه یکی از محبوبترین گونهها نزد اهالی قلم به شمار میرود. شاید این دیدگاه کمی عامیانه بهنظر برسد؛ اما وجه تسمیه شعر سپید، سپیدی بهجای مانده از تقطیعهای آن روی ورقههای کاغذ است؛ چنانکه گویا مخاطب این فضاهای خالی و سفید را نیز میخواند و در خیال خود، به روشنی آنها نقب میزند.
خانهای آرام و
اشتیاقِ پُرصداقتِ تو
تا نخستین خواننده هر سرودِ تازه باشی
چنان چون پدری که چشم به راهِ میلادِ نخستین فرزندِ خویش است؛
چراکه هر ترانه
فرزندیست که از نوازشِ دستهای گرمِ تو
نطفه بسته است…
میزی و چراغی،
کاغذهای سپید و مدادهای تراشیده و از پیش آماده،
و بوسهای
صله هر سروده نو.
آیدا در آینه (۱۳۴۳)
دیدگاه و عقاید شاملو
شاملو تنها در ادبیات خلاصه نمیشود و آنچنان که خود میگوید، تنها زیبایی را کافی نمیداند. او از هنر به مفهوم عمیقتری میرسد که امروز شاید، برای بسیاری غریبه است. بهنظر نمیرسد که جهانبینی شاملو عاری از تاثیر ایدهها و آرمانهای زمانهاش باشد. شاملو در هر مقطعی از تاریخ که حضور داشت، پایبند به آزادی و عدالتطلبی و پایبند به مردمی بود که شاید تا سالیان آینده نیز درک درستی از وی نداشته باشند. بامداد، شاعری مردمگرا بود که بر جریانهای سیاسی و اجتماعی عصر خویش آگاهی داشت. او اقتدارگریزی تنها بود که نه در زمین سلاطین زمانهاش بازی کرد و نه برای فرار از حصر و تحریم ۲۲ ساله، ذرهای از عقاید خویش عقب نشست؛ چراکه «تنها قافیه شعر او، انسان بود». بیم آن میرود که در این مطلب و در این مجال محدود، نتوانیم آنگونه که شایسته است شاملوی حقیقی را بهتصویر بکشیم؛ اما شاید گذری بر دیدگاه وی درباره سهراب سپهری، ناگفتههایی را در خصوص وی نمایان سازد:
زورم میآید آن عرفان نابههنگام را باور کنم. سر آدمهای بی گناه را لب جوب میبرند و من دو قدم پایینتر بایستم و توصیه کنم که «آب را گل نکنید!» تصور میکنم یکیمان از مرحله پرت بودیم، یا من یا او …
دست کم برای من «فقط زیبایی» کافی نیست…
اگر برای لحظهای قریحه و استعداد لایتناهی شاملو را نادیده بگیریم، عزم بیپایان او برای کشف و یافتن خود حقیقی است که نام وی را جاویدان میکند. شاملو با فرار از کلیشه و شعارزدگی، مدام میکوشد تا به تعالی دست یابد؛ او هر بار خود را میشکند، نابود میکند و باز میآفریند. چنانکه حتی در سالهای پایانی عمر، شخصیتی سرشناس با چنین آثار رشکانگیزی، اقرار میکند که شعرهایش او را راضی نمیکنند و کاش میتوانست بهترین شعر جهان را بسراید. یا در پارهای دیگر، شاعرانههای خود را «عقده فروخورده موسیقی» میداند و حسرت آهنگساز بودن را به دل دارد. حال آنکه شاملو یکی از مشرفترین افراد دوران خویش به موسیقی کلاسیک است.
بهراستی، کدام انسان میتواند این چنین خود را انکار کند و اینچنین آزاد و رها از خود، به تعالی بیاندیشد؟ ممکن است شخصیت شاملو، در نظر عدهای متناقض و مبهم بهنظر بیاید؛ اما او با اینکه گاه در غم نان سوخت، از بسیاری چیزها گذشت و حتی برای امرار معاش، اسباب زندگی را فروخت، هرگز بر شرافت خویش چوب حراج نزد و حتی در بند خویش نیز گرفتار نبود. شاید بامداد، پیشتر در پاسخ منتقدانش که زبان او را استبدادزده، تهی یا بیثبات میدانند، گفته باشد:
استادانِ خشمِ من
ای استادانِ دردکشیده خشم!
من از بُرجِ تاریکِ اشعارِ شبانه بیرون میآیم
و در کوچههای پُرنفسِ قیام
فریاد میزنم.
من بوسه رنگهای نهان را از دهانی دیگر
بر لبانِ احساسِ خداوندگارانِ دردِ خویش
جای میدهم.
هوای تازه (۱۳۳۱)
شاملو پس از انقلاب به عضویت هیئت دبیران کانون نویسندگان درآمد و مقالات متعددی در خصوص مسائل روز سیاسی و آسیبشناسیهای اجتماعی از او به چاپ رسید.
دیدگاه شاملو در خصوص فردوسی و حافظ، همواره منتقدان زیادی داشته است. شاملو وجهه تاریخی شاهنامه فردوسی را نکوهیده است و آن را بیاساس میداند. شاهنامه فردوسی در نظر وی تنها مجلدی است که بهلحاظ محتوای ادبی و داستانی، باارزش تلقی میشود.
شاملو در تصحیحی که از دیوان حافظ دارد، روایتی متفاوت از او را نقل میکند که در محافل ادبی جنجال میآفریند. حافظی که در نظر شاملو است، مبارز و مصلحی اجتماعی است که فرهنگ ریا و زهد را نقد میکند. در مقدمه «حافط شیراز به روایت شاملو» که پس از انقلاب هرگز چاپ نشد، آمده است:
به راستی کیست این قلندر یک لاقبای کفرگو که در تاریکترین ادوار سلطه ریاکاران زهد فروش؛ در ناهار بازار زاهد نمایان و در عصری که حتی جلّادان آدمیخوار مغروری چون امیر مبارزالدین محمد و پسرش شاه شجاع نیز بنیان حکومت آنچنانی خویش را بر حد زدن و خُم شکستن و نهی از منکر و غزوات مذهبی نهادهاند؛ یک تنه وعده رستاخیز را انکار میکند، خدا را عاشق و شیطان را عقل میخواند…
سفرهای خارجی شاملو
شاملو هرگز دوری از وطن را برای مدت طولانی تاب نیاورد. پیش از انقلاب، شاملو یکبار برای عمل جراحی آرتروز به پاریس سفر میکند و چندبار دیگر نیز برای شرکت در کنگرههای ادبی، راهی اروپا و آمریکا میشود؛ او مدت سه ماه در آمریکا اقامت دارد و در این خلال، به سخنرانی و شعرخوانی در دانشگاههای مطرح این کشور میپردازد. چند ماه پس از بازگشت به ایران، شاملو در اعتراض به سیاستهای حکومت پهلوی به شهر رم سفر میکند و پس از آن با عزیمت دوباره به آمریکا، در دانشگاههای MIT، برکلی و هاروارد به سخنرانی میپردازد.
در اوایل سال ۵۷ و در بحبوحه تحولات سیاسی ایران، شاملو که خود را در انتشار هفته نامه ناکام میبیند، برای انتشار مجله خود و فعالیت علیه رژیم پهلوی به بریتانیا سفر میکند. انتشار هفتهنامه ایرانشهر به سردبیری وی، پس از ۱۴ شماره بهدلیل سیاستهای دوگانه مدیران لندنی و استعفای شاملو لغو میشود.
شاملو در سالهای ابتدایی پس انقلاب سال ۵۷، خانهنشین و منزوی میشود
دوران پس از انقلاب، آغاز انزوا و گوشهنشینی اجباری شاملو است. او از اواخر سال ۵۸ تا اواسط دهه ۷۰ و باز شدن فضای سیاسی کشور، از هرگونه فعالیت ادبی و هنری محروم میماند. در سال ۱۳۶۷ او برای شرکت در کنگره بینالمللی ادبیات به آلمان غربی سفر میکند. سخنرانی پرشور او با عنوان «من یک درد مشترکم، مرا فریاد کن» بسیار تاثیرگذار واقع میشود و بار دیگر، چهره انسانگرا و اقتدارگریز شاملو را در برابر فقر، خرافهپرستی و نااگاهیهای زمانه به تصویر میکشد. در همین سال و در آلمان غربی، «مجموعه اشعار احمد شاملو» در دو جلد منتشر میشود.
سال ۱۳۶۹، با عزیمت دوباره بامداد به ایالات متحده همراه بود. وی در این میان، دو عمل جراحی دیگر انجام داد، به برگزاری جلسات شب شعر و سخنرانیهای فراوان پرداخت و بهعنوان استاد افتخاری، شعر و ادبیات معاصر فارسی را برای دانشجویان ایرانی دانشگاه برکلی تدریس کرد. مجموعه سخنرانیهای او درباره «حافظ و مفهوم رندی» و «آسیبپذیری حقیقت»، در کتابی به نام «نگرانیهای من» منتشر شد. این کتاب، نقدها و واکنشهای فراوانی را در ایران و عرصه بینالملل بههمراه داشت.
احمد شاملو سرانجام پس از یک سال و نیم دوری از وطن، همراه آیدا که در تمام این مدت همپای او بود، به ایران بازگشت.
آثار شاملو
کتاب های شاملو
احمد شاملو، موجی نوپا را در ادبیات فارسی پایه گذاشت، تثبیت کرد و به کمال رسانید. بیتردید پس از نیما، شاملو بیشترین اثر را بر شعر مدرن پارسی گذاشته است. اشعار او زنده، ملموس و عاری از شعارزدگی است. تا جایی که شمس لنگرودی او را شاعری برای همه نسلها میداند. الف. بامداد با انتشار دفتر «آهنگهای فراموش شده» در سال ۱۳۲۶ پای بر عرصه هنر گذاشت و با انتشار «هوای تازه»، کار خود را به اوج رسانید.
«کاشفان فروتن شوکران»، مجموعهای از اشعار سیاسی شاملو است که از جمله شعرهای آن میتوان به «مرگ نازلی» و «پریا» اشاره کرد. این مجموعه بهصورت نوار صوتی، با صدای خود وی ضبط شد و شاید این موضوع ، نشانه ارج نهادن وی بر شعرهای ایدئولوژیکش باشد. کتاب های شعر تالیف شده شاملو به شرح زیر است:
- آهنگهای فراموششده (۱۳۲۶)
- قطعنامه (۱۳۲۹)
- هوای تازه (۱۳۳۵)
- باغ آینه (۱۳۳۸)
- لحظهها و همیشه (۱۳۴۱)
- آیدا در آینه (۱۳۴۳)
- آیدا، درخت و خنجر و خاطره (۱۳۴۴)
- ققنوس در باران (۱۳۴۵)
- مرثیههای خاک (۱۳۴۸)
- شکفتن در مه (۱۳۴۹)
- ابراهیم در آتش (۱۳۵۲)
- دشنه در دیس(۱۳۵۶)
- ترانههای کوچک غربت (۱۳۵۹)
- مدایح بیصله (۱۳۶۹)
- در آستانه (۱۳۷۶)
- حدیث بیقراری ماهان (۱۳۷۸)
شعری با صدای شاملو – چیدن سپیده دم (برآنم که زندگی کنم)
ترجمه
ترجمههای احمد شاملو نیز همچون اشعار وی، متفاوت است و از همین رو علاقهمندان یا منتقدان فراوان دارد. مهمترین ویژگی ترجمههای وی، عدم وفاداری به متن اصلی بهواسطه استفاده از زبان شکسته است که در ترجمه آثاری چون شازده کوچولو، بهوضوح مشاهده میشود. برخی آثار ترجمه شاملو به این شرح است:
- برزخ از «ژان روورزی» (۱۳۳۴)
- زرنگاراز «هربر لو پوریه» (۱۳۳۵)
- پابرهنهها از «زاخاریا استانکو» (۱۳۳۷)
- قصههای بابام از «ارسکین کالدول» (۱۳۴۶)
- عروسی خون از «فدریکو گارسیا لورکا» (۱۳۴۷)
- درخت سیزدهم از «آندره ژید» (۱۳۴۹)
- دماغ از «ریونوسوکه آکوتاگاوا» (۱۳۵۱)
- سیزیف و مرگ از «روبر مرل» (۱۳۵۲)
- خزه از «هربر لو پوریه» (۱۳۵۵)
- مرگ کسب و کار من است از «روبر مرل» (۱۳۵۵)
- شازده کوچولو از «آنتوان دوسنت اگزوپری» (۱۳۵۸)
روزنامهنگاری
شاملو چه بهعنوان سردبیر و چه بهعنوان نویسنده، در مجلههای بسیاری فعالیت داشته است. هفتهنامه فردوسی، کتاب هفته و مجله خوشه از مهمترین این نشریهها به شمار میروند. «خوشه» یکی از تاثیرگذارترین نشریههای ادبی در دهه ۴۰ به شمار میرفت که در سال ۱۳۴۸ توسط ساواک توقیف شد.
پس از انقلاب و در سال ۱۳۵۸، هفتهنامه «کتاب جمعه» به سردبیری احمد شاملو مجوز انتشار میگیرد که پس از چاپ تنها ۳۶ شماره، توقیف میشود. این اتفاق را میتوان آغاز خانهنشینی شاملو قلمداد کرد.
فیلمسازی
شاملو فعالیت سینمایی خود را به رسمیت نمیشناسد و آن را تنها ابزاری برای امرار معاش متصور میشود. کما اینکه خود میگوید:
کارنامه سینمایی من یکجور نان خوردن ناگزیر از راه قلم بود و در حقیقت بهنحوی قلم به مزدی!
فعالیت او در این عرصه با ساختن یک مستند درباره سیستان و بلوچستان آغاز شد. او همچنین در زمینه گویندگی، دیالوگنویسی و فیلمنامهنویسی با افراد سرشناسی چون ایرج قادری، ساموئل خاکچیان و ناصر ملک مطیعی همکاری داشت.
- قصههای مادربزرگ (۱۳۴۵)
- پاوه (۱۳۴۹)
- شهری از سنگ (۱۳۴۹)
- آناقلیچ داماد میشود (۱۳۴۹)
- نمایشنامه آنتیگون (ناتمام)
- اجرای برنامههای رادیویی برای کودکان و جوانان (۱۳۵۱)
فرهنگنویسی
کتاب کوچه، اثر ارزشمند احمد شاملو است که با همکاری آیدا، به رشته تحریر درآمد. این کتاب که تا مدتها پس از انقلاب مجوز چاپ نیافت، هماکنون مهمترین کتاب مرجع درباب فرهنگ عامیانه مردم ایران به شمار میرود. کتاب کوچه، حاصل سالیان دراز تلاش شاملو است و ۱۴ جلد از این کتاب در زمان حیات وی منتشر شد. سرپرستی و تدوین این کتاب هماکنون در اختیار آیدا سرکیسیان قرار دارد و چاپ مجلدات آن هنوز به پایان نرسیده است. این مجموعه ضربالمثلها، تکیهکلامها، خرافهها و اصطلاحات زبان عامیانه مردم ایران را در بر میگیرد.
معروف ترین شعرهای شاملو
کمتر کسی پیدا میشود که نمونهای از اشعار شاملو را نخوانده باشد، از فصاحت آن به شوق نیامده باشد و سپس، لحظهای در تامل فرو نرفته باشد. جملات قصاری که از اشعار او برگرفته میشود، در میان فرهنگ مردم، فضای مجازی، سینما، نشریات و تمام ابعاد زندگی فارسیزبانان رخنه کرده است. امروزه «ترانههای کوچک غربت» و «آیدا در آینه»، جایگاه ویژهای بین علاقهمندان به شعر مدرن پارسی دارند.
دهانت را میبویند
مبادا که گفته باشی دوستت میدارم
دلت را میبویند
روزگارِ غریبیست، نازنین
و عشق را
کنارِ تیرکِ راهبند
تازیانه میزنند
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
در این بُنبستِ کجوپیچِ سرما
آتش را
به سوختبارِ سرود و شعر
فروزان میدارند
به اندیشیدن خطر مکن
روزگارِ غریبیست، نازنین
آن که بر در میکوبد شباهنگام
به کُشتنِ چراغ آمده است
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
آنک قصاباناند
بر گذرگاهها مستقر
با کُنده و ساتوری خونآلود
روزگارِ غریبیست، نازنین
و تبسم را بر لبها جراحی میکنند
و ترانه را بر دهان
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد
کبابِ قناری
بر آتشِ سوسن و یاس
روزگارِ غریبیست، نازنین
ابلیسِ پیروزْمست
سورِ عزای ما را بر سفره نشسته است
خدای را در پستوی خانه نهان باید کرد
ترانههای کوچک غربت (۱۳۵۹)
جوایز و افتخارات شاملو
آثار شاملو امروزه به زبانهای سوئدی، انگلیسی، ژاپنی، فرانسوی، اسپانیایی، آلمانی، روسی، ارمنی، هلندی، رومانیایی، فنلاندی و ترکی ترجمه شده و آوازه او به گوش جهانیان نیز رسیده است. احمد شاملو کسب جوایز متعددی را نیز در کارنامه دارد:
- جایزه فروغ فرخزاد (۱۳۵۱)
- جایزه Free Expression سازمان حقوق بشر نیویورک (۱۳۶۹)
- جایزهاستیگ داگرمن (۱۳۷۸)
- جایزه واژه آزاد هلند (۱۳۷۹)
موسسه ادبی «الف. بامداد» به مدیریت آیدا سرکیسیان اداره میشود، هر سال در سالروز تولد احمد شاملو جایزهای را با نام این شاعر بزرگ، به بهترین مجموعهشعرهای نو ِ چاپ اول ِمنتشرشده اهدا میکند. این جایزه شامل تندیس، لوح تقدیر و جایزه نقدی است.
مرگ شاملو
جایگاه مرگ نزد شاملو، بسیار حقیر بود. بیشتر میتوان گفت که مرگ، بازیچهای نزد او بود که زندگی و جلوه آن را برجسته میساخت. آنگونه که میسراید:
هرگز از مرگ نهراسیدهام
اگرچه دستانش از ابتذال شکنندهتر بود
هراس من
باری همه از مردن در سرزمینی ست
که مزد گورکن
از بهای آزادی آدمی
افزون باشد..
با این حال، احمد شاملو هرگز جلای وطن نگفت و هرگز از آرمانی که در ذهن و در سینه داشت، پا پس نکشید. او درباره ماندن در ایران میگوید:
راستش بار غربت سنگینتر از توان و تحمل من است…
چراغم در این خانه میسوزد، آبم در این کوزه ایاز میخورد و نانم در این سفره است.
جایگاه شاملو دستکم در دو حوزه شعر و فرهنگنویسی، آنقدر رفیع است که انکار آن، ناممکن تلقی میشود؛ حتی اگر کتابهایش را بسوزانند، در قفس نگاهش دارند یا خانهنشینش کنند.
شاملو سالهای پایانی عمر خود را در بیماری گذراند و این بیماری در دهه هفتاد، اندک اندک او را از بین میبرد. بیماری دیابت، در سال ۷۶، پای راست شاملو را گرفت و سرانجام در دوم مرداد سال ۷۹ و در سن ۷۴ سالگی، یک جفت بال به او هدیه داد. خاموشی بامداد در خانه او، در فردیس کرج و در کنار آیدا اتفاق افتاد. شاید شاملو پیش از گذر از «آستانه»، این بخش از شعرهای خود را در ذهن مرور میکرد و میگفت:
هِی بر خود میزنم که مگر در واپسین مجال سخن
هرآنچه میتوانستم گفته باشم، گفتهام؟
حدیث بیقرار ماهان (۱۳۷۸)
آرامگاه شاملو
مزار شاملو در محوطه امامزاده طاهر کرج و در کنار مزار هوشنگ گلشیری، محمد مختاری و محمدجعفر پوینده قرار دارد. سنگ مزار شاملو چندین بار توسط افراد ناشناس تخریب شده است و از برگزاری هرگونه مراسم بزرگداشت و سالگرد برای وی جلوگیری بهعمل میآید. شاید آن گور سرد، تهی از شاملو باشد؛ چراکه جایگاه حقیقی صبح، حافظه تاریخی نسلی است که هنوز حتی ذرهای، آزادگی را ارج میدهند و از چهره گاه خودفروخته هنر گریزانند.
- آدرس آرامگاه شاملو: استان البرز، اتوبان قزوین – کرج، ضلع شرقی شهرک دریا، آستان امامزاده طاهر (مشاهده روی نقشه)
سخن پایانی
مقاله مرتبط:
شخصیت شاملو، یکی از جالب توجهترین شخصیتهای تاریخ معاصر ایران است که افراد، از جناحهای سیاسی مختلف و با تفکرات گوناگون، گاه او را نقد کردهاند و گاه از او تمجید بهعمل آوردهاند. زندگی مشاهیر، قابل قضاوت است؛ اما گاه قصاوت ما ناشی از پیشانگارههایی است که بهواسطه خواست قدرتها در دورههای تاریخی مختلف پدید میآید.
با این حال باید گفت که بامداد شاعری از جنس آینده بود که دیدگان روشن او، بیتردید بر افقی از جنس آزادی نظر داشت. او مردی بود که افکار بزرگ و آزادش، در قفسی که برایش ساخته بودند، نمیگنجید. احساس خود درباره شاملو یا قطعهای از اشعار او را با ما و سایر کاربران کجارو به اشتراک بگذارید.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰