خواجه عبدالله انصاری، از مشاهیر عرفان و ادب فارسی و از پیشگامان نثر مسجع در تاریخ ادبیات است. عالمی بزرگ و عارفی برجسته که افکار صوفیانه و اندیشههای حکیمانهاش، همواره مورد توجه قرار گرفته و در این روزگار نیز، همچنان مناجاتهای شاعرانه و شورانگیزش، آرام دلهای علاقهمند به حقیقت وجودی عالم است.
هریک از تالیفهای متعددی که امروزه از پیر هرات در دسترس ما قرار دارد، از جمله آثار مهم و ارزشمند در ادب و عرفان و تصوف محسوب میشود. خواجه با نثری شاعرانه و شعری منثور، تحول شگرفی در ادبیات فارسی ایجاد کرد و با آمیزش نثر و شعر، مبدع گونهای جدید از نثر موزون و آهنگین شد. در این نوشتار با زندگی و آثار شیخالاسلام عبدالله انصاری بیشتر آشنا میشوید.
آنچه از خواجه عبدالله انصاری در این نوشتار خواهید خواند:
خواجه عبدالله انصاری کیست؟
منبع تصویر: ایمنا
شیخالاسلام ابواسماعیل عبدالله بن ابی منصور محمد مشهور و ملقب به پیر هرات، پیر انصار، انصاری هروی و خواجه عبدالله انصاری؛ ادیب، شاعر، عالم، عارف، محدث، مفسر قرآن، سخنور، استاد اخلاق و از مشایخ صوفی مسلک ایرانی در اواخر قرن چهارم و پنجم هجری قمری بود. زندگینامه نویسان عرب او را «عبدالله الهروی» مینامند و در نوشتههای فارسی از وی با عنوان خواجه عبدالله یاد میشود. عنوان «خواجه» در واقع لقبی افتخاری است برای اخلاف پیامبر اسلام که در سرزمینهای فارسی زبان، ساکن هستند. خواجه عبدالله نیز از نوادگان یکی از اصحاب پیامبر بود و طبق رسوم دیرین، با این عنوان بهمعنای «سرور» خطاب میشود.
در تفسیرهای صوفیانه او را «پیر طریقت» و «اهل حقیقت» میخواندند و بعدها در متون فارسی به خواجه لقب «پیر هرات» دادند. وجه تسمیه «شیخالاسلام» نیز از آنجا میآید که او را از ائمه اهل علم میدانستند که در مسائل مذهب و شریعت، تعصب فراوان از خود نشان میداد. این لقب، نخستین بار در سال ۴۷۴ هجری قمری و توسط «المقتدى» خلیفه عباسی به خواجه عبدالله اعطا شد و پس از آن رسمیت پیدا کرد.
بزرگترین اتفاق زندگی خواجه، دیدار با ابوالحسن خرقانی بود که دریچه تازهای از عرفان را پیش چشمش گشود
خواجه عبدالله انصاری را بهعنوان دانشمندی شاخص، سخنوری توانا و از جمله نوابغ ادبی خراسان قدیم معرفی میکنند. مردی که از کودکی، با هوش و حافظه خارقالعاده خود، اطرافیان را شگفتزده کرد و در نوجوانی به آن درجه از کمال رسیده بود که مجلس وعظ داشت. در جوانی به زیارت خانه خدا رفت و در بازگشت سراغی از صوفی نامدار «شیخ ابوالحسن خرقانی» گرفت و در سایهسار معرفت او، دریچه دیگری از حیات و عرفان پیش چشمش گشوده شد. خواجه عبدالله خود از بزرگترین واقعه زندگیاش چنین میگوید:
عبدالله مردی بود بیابانی میرفت بطلب آب زندگانی ناگاه رسید به ابوالحسن خرقانی، چندان کشید آب زندگانی که نه عبدالله ماند نه خرقانی…
معرفتی که خواجه پس از دیدار خرقانی به آن نائل آمد و عرفان مبتنی بر شریعت او، رنج و محدودیت بسیاری را از سوی علمای اشعری و معتزله بر وی تحمیل کرد. نتیجه فشارهای فراوانی که در زمان حاکمیت غزنویان و سلجوقیان بر پیر هرات وارد آمد به چندین بار حبس و تبعید منجر شد؛ ول او همچنان با عزمی راسخ و باوری قلبی، به آموزش و تعلیم و تربیت شاگردان ادامه میداد و از عقاید خود دفاع میکرد.
خواجه عبدالله سبک تازهای در ادبیات فارسی وارد کرد که در مسیری میان نثری شاعرانه و شعری حکیمانه در حرکت است
خواجه عبدالله را از شهیرترین عارفان و اندیشمندان جهان اسلام میدانند که با همان شیوه وعظ و خطابه، در ادبیات نیز رد پای مهمی از خود بهجای گذاشت. توانایی که او از اوان کودکی در سرودن اشعار فارسی و عربی از خود نشان میداد در تلفیق با نوشتههایی که با نثر مرسل و مصنوع آمیخته بود، به خلق آثاری موزون و دلنشین ختم شد. خواجه عبدالله با این شیوه، سبک تازهای در ادبیات فارسی وارد کرد که در مسیری میان نثری شاعرانه و شعری حکیمانه در حرکت است. چنانچه استاد «شفیعی کدکنی» زیباترین نمونه شعر منثور فارسی در قرن پنجم را متعلق به خواجه عبدالله میداند و اعتقاد دارد خواجه یک نوع ژانر ادبی بر انواع ادبی فارسی اضافه کرد.
تمبر مشترک ایران، افغانستان و تاجیکستان؛ منبع عکس: ایران تمبر
پیر هرات را همچنین، یکی از قطبهای تصوف در قرن پنجم هجری معرفی میکنند که ادبیات عرفانیاش در «مناجاتنامه» بیش از دیگر آثار مورد توجه عموم مردم قرار گرفته است؛ اثری که از لحاظ سادگی گفتار و شیرینی بیان، کمنظیر توصیف میشود. در تقویم رسمی ایران، روز ۱۴ اردیبهشت ماه مصادف با زادروز پیر هرات، روز بزرگداشت خواجه عبداله انصاری نام گرفته و این روز در افغانستان و بر سر مزار خواجه نیز گرامی داشته میشود.
زندگینامه خواجه عبدالله انصاری
منبع تصویر: صبح امروز
خواجه عبدالله انصاری هروی ملقب به «شیخالاسلام» و مشهور به «پیر هرات» در دوم ماه شعبان سال ۳۹۶ هجری قمری (۳۸۵ هجری شمسی) در منطقه تاریخی کهندژ یا قهندز در ولایت هرات چشم به جهان گشود. این منطقه کهن باستانی، بخشی از خراسان بزرگ آن روزگار بود و امروزه در غرب افغانستان واقع شده است.
زمان زندگی خواجه با سلطنت آلب ارسلان سلجوقی و وزارت خواجه نظامالملک، وزیر دانشمند و دانشپرور و هنرشناس او مقارن بود. پدرش «محمد ابومنصور انصاری» نام داشت و مادرش را از اهالی بلخ معرفی میکنند. در طبقاتالصوفیه آمده که پدر خواجه عبدالله در ایام جوانی، طالب دانش و معارف دینی و اهل عرفان و تصوف بوده و در این راه، از مکتب اشخاصی چون «ابوالمظفر ترمذی» و «شریف حمزه عقیلی هروی» کسب فیض کرد؛ ولی پس از تشکیل خانواده، از عرفان که دنیای موردعلاقهاش بود، دور افتاد و به دکانداری روی آورد.
نام خانوادگی خواجه عبدالله از «انصار» مشتق شده که یاران پیامبر اسلام در مدینه بودند و نسب او به یکی از صحابی پیامبر میرسد
نام خانوادگی خواجه عبدالله از «انصار» مشتق شده که یاران پیامبر اسلام در مدینه بودند و تبار او به «ابو ایوب خالد بن زید انصاری» صحابه پیامبر از قبیله خزرج میرسد. از وی بهعنوان میزبان پیامبر اسلام یاد میشود و میگویند زمانی که پیامبر از مکه به مدینه هجرت کرد، شب را در خانه ابو ایوب انصاری اقامت کرد.
پدر را نخستین راهنما و آموزگار خواجه عبدالله انصاری معرفی میکنند و در جوار سعی و مراقبتهای او، عبدالله در همان کودکی، علم حدیث و تفسیر را از اساتید فن روزگار خود آموخت. عبدالله فرزند محبوب ابومنصور انصاری بود و به گواهی، او خوابی درباره فرزند خویش دیده بود که تعبیر تازهای در هر روز از آن مییافت. به سبب آن خواب و هوش و حافظه فراوانی که در عبدالله میدید، در تعلیم و تربیت این کودک با استعداد، با وسواس، دلگرمی و شور و اشتیاق بسیاری قدم بر میداشت. خواجه خود دراینباره میگوید:
من هفتاد و اند سال علم آموختم و نوشتم و رنج بردم. در اعتقاد، اول از پدر خود آموختم که صادق بود و متقی و با ورع، که کسی آنچنان نتوانستی بود.
عبدالله در چهار سالگی خواندن و نوشتن آموخت و ۶ ساله بود که قرائت قرآن را در مدرسه یاد گرفت و در ۹ سالگی، تحت تعلیم پدر و یکی از آموزگارانش، املای حدیث را آغاز کرد. در این زمان شعر هم میگفت و نبوغ و تواناییاش در شعر و نظم فارسی و عربی و ترجمه متون، حیرت بسیاری از اساتید و اطرافیان را در بر داشت. در تاریخ آمده که لحظهای از عمر این عارف دانشمند، جز به کسب علم و معرفت نمیگذشت؛ چنانچه از او نقل است:
همه روز بنوشتمی و روزگار خود بخش کرده بودم. چنانکه مرا هیچ فراغت نبودی. بامداد پگاه به مقری شدمی به قرآن خواندن؛ چون باز آمدمی، به درس مشغول شدمی، به شب در چراغ، حدیث می نوشتمی و فراغت نان خوردن نبودی. مادر من نان پاره لقمه کرده بودی و در دهان من مینهادی در میان نوشتن. حق سبحانه و تعالی مرا حفظی داده بود که هرچه زیر قلم من گذشتی، مرا حفظ شدی.
در همین ایام، ابومنصور انصاری، به ناگاه عزم یاران صوفی پیشین خود در بلخ کرده و شهر هرات، خانواده و دکان را رها و عازم بلخ میشود. تاریخ روشنی از زمان عزیمت او در دست نیست جز آنکه خواجه خود گفته:
من خرد بودم هنوز، که پدر من دست از دنیا بداشت و دنیا همه بپاشید و ما را در رنج افکند و ابتدای درویشی و محنت ما از آن وقت بود. من به زمستان جبه نداشتم و سرمای عظیم بود و در همه خانه من بوریا یکی بود، چندان که بر وی بخفتمی و نمد پارهای که بر خود پوشیدم. اگر پای را بپوشیدمی سر برهنه شدی. و اگر سر را بپوشیدمی پای برهنه شدی؛ و خشتی که زیر سر نهادمی و میخی که جامه لباس بر آن کردمی و بیاویختمی
دوران نوجوانی خواجه عبدالله در پی کوچ پدر، با مشقت، فقر و تنگدستی سپری شد. سرپرستی او را در این برحه از زندگی، صوفی نامداری ملقب به «شیخ عمو» بر عهده گرفت و نزد اساتید دیگری چون «شیخ یحیی ابن عمار سجستانی» معروف به «خواجه غلتان ولی» و «ابوعبدالله محمد طاقی سجستانی هروی» به یادگیری قرآن و حدیث ادامه داد. بر اساس گفتههایی که از او باقی مانده، در حدود ۷۰ هزار بیت شعر فارسی و ۱۰۰ هزار بیت شعر عربی از معاصران و متقدمان خود از حفظ بود. در مقدمه کتاب «طبقات الصوفیه انصاری» در باب نبوغ و هوش سرشار خواجه عبدالله میخوانیم:
عبدالله در چهارده سالگی بدان پایه رسید که بر منبر آمد و مجلس گفت. قدرت حافظه او بدان حد بود که بیش از هفتاد هزار و به روایتی صد هزار بیت تازی از شعرای متقدم و متاخر عرب از برداشت.
تندیس خواجه عبدالله انصاری؛ منبع عکس: خبرگزاری ایرنا
خواجه عبدالله تا ۱۹ سالگی و در محضر اساتیدی که در هرات میزیستند، به تحصیل علوم دینی و مدارج مختلف مسلک صوفیانه پرداخت و در جوانی، بهعنوان یکی از بزرگترین محدثان و مفسران روزگار خویش معرفی شد. یک سال بعد و پس از مرگ مرشد خود، بهمنظور تعلیمات بیشتر و دیدار با مشایخ سرشناس صوفی، عزم دیار نیشابور کرد. در خانقاه ابن باکو نیشابور با «شیخ ابو سعید ابوالخیر» ملاقات کرده و شاعر و عارف بزرگ او را با شخصیت شگفتانگیزی با نام «شیخ ابوالحسن خرقانی» آشنا میکند.
نقل است که شیخ ابوسعید و شیخالرئیس بو علی سینا، در گفتگو با ابوالحسن خرقانی، مقام معنویاش را ستایش میکردند و سلطان محمود غزنوی طالب نصایح این شخص بود. خواجه عبدالله دو بار عزم سفر حج کرد و در بازگشت به دیدار شیخ خرقان شتافت و این دیدار زندگی عبدالله را دگرگون ساخت. خرقانی صوفی بیسواد و شیخی سالخورده بود که رموز حقیقت میدانست و اسرار دل خواجه را میخواند و پرسشهای وی را پاسخ میداد. ارادت خواجه به خرقانی تا جایی بود که دربارهاش میگفت:
اگر من خرقانی را ندیدمی، حقیقت ندانستمی و همواره این با آن در می آمیختمی، یعنی نفس با حقیقت.
در بازگشت به هرات و پس از وفات استاد حدیث خود، خواجه به تدریس روی آورد و تصوف همراه با اعتدال و هشیاری را پیشه کرد. لیکن در سال ۴۳۰ هجری قمری و سالهای پس از آن، تعلیماتش مورد اتهام قرار گرفت و علمای دین او را ممنوع التدریس کرده و دو سال به تبعید فرستادند. در ۳۸ سالگی به هرات بازمیگردد و بار دیگر تدریس تفسیر قرآن را از سر میگیرد و با شکایت جمعی دیگر از علما، پنج ماه به زندان و تبعید میرود. هیچکدام از رنجها و مشقاتی که بر عبدالله روا شد، خللی در اهداف و اعتقادات او ایجاد نکرد و پس از آزادی، جلسات تفسیر قرآن در هرات را از سر گرفت. در مقدمه طبقات الصوفیه این روزگار خواجه را اینگونه شرح دادهاند:
کار او هر روز در هرات بالا میگرفت؛ به املای حدیث میپرداخت، در خانقاه شیخ عمو تذکیر میکرد و در جایگاه استاد خویش امام یحیی عمار مجلس میگفت، مریدان و حاضران را موعظه و ارشاد میکرد، مخالفان و مبتدعان را بیباکانه مورد حمله قرار میداد. و با سختگیری هایش عرصه را بر آنان تنگ میکرد. کمکم مخالفت نهانی و بدگویی از شیخ الاسلام جای خویش را به توطئه و اتهامات ناروا و اراده کشتن او داد. نتیجه این توطئه ها و قصدها گاهی به تبعید و زمانی به نفی بلد و وقتی به منع او از مجلس گفتن میانجامید.
با این حال، خواجه در سراسر نواحی امپراتوری عباسی و سلجوقی به شهرت روز افزون دست یافت. دشمنان خواجه تلاش کردند تا در حضور آلپ ارسلان و وزیر او نظامالملک، مجلس بحث و جدلی با او برپا کنند و بار دیگر موفق به طرد و تبعید او شدند. در نهایت وزیر با تجدید نظر در سیاست خود، حمایت از محدثان را در پیش گرفت. خواجه همچنان به وعظ و تدریس در هرات و ارشاد سالکان مبتدی در خانقاه میپرداخت و با وجود سعی معاندان بر ارزش و اعتبار خود میافزود. تاجاییکه در سال ۴۶۱ هجری قمری، به پیشنهاد نظامالملک و از جانب خلیفه القائم، خلعتی از بغداد برای خواجه عبدالله فرستادند.
مزار پیر هرات در افغانستان؛ منبع عکس: خبرگزاری تسنیم
سالهای پایانی زندگی پیر هرات در اوج شهرت و رنج بیماری گذشت. در ۶۶ سالگی به مرض سختی گرفتار شد و بیناییاش بهتدریج کاهش پیدا کرد؛ با این حال مجالس تدریس تصوف و قرآن و حدیث را ترک نگفت. حتی پس از ۷۴ سالگی که بهطور کامل بینایی خود را از دست داد نیز، به تفسیر قرآن و تعالیم صوفیانه خود ادامه میداد و شاگردان به کتابت تقریرات او میپرداختند.
در طول همین سالها بود که کتاب «منازل السائرین» که مبحث درسی معروفی در تصوف و به زبان عربی است، برای شاگردان املا کرد و به رسم احترام، لقب شیخالاسلام و خلعتی از جانب «خلیفه المقتدی» دریافت کرد. سرانجام در روز جمعه ۲۲ ذیالحجه سال ۴۸۱ هجری قمری و در سن ۸۲ سالگی، در گازرگاه هرات دار فانی را وداع گفت و در مجاورت خانقاه شیخ عمو به خاک سپرده شد. مزار خواجه عبدالله انصاری در سال ۸۲۹ هجری قمری و توسط «شاهرخ میرزای تیموری» آباد و از ابتدا تا به امروز، به زیارتگاهی برای علاقهمندان عرفان و ارادتمندان پیر هرات تبدیل شده است.
آثار خواجه عبدالله انصاری
نسخه خطی اثری از خواجه متعلق به ۱۲۳۳ هجری قمری؛ منبع عکس: skinnerinc.com
خواجه عبدالله انصاری در بین فارسی زبانان بیشتر به شعر و نظم و نثرهای آهنگیناش شهرت دارد؛ اما نقل است که وی هیچگاه خود چیزی ننوشت. در واقع پیر هرات بیشتر معلمی سخنور و خطیبی توانا معرفی میشود تا مولفی که دست بر قلم داشته باشد. آثاری که امروزه با نام خواجه در دسترس ما قرار دارد، یادداشتهایی است که شاگردان او از مجالس درس جمعآوری کردهاند. حتی کتبی چون «منازل السائرین» یا «کشفالاسرار» و «طبقات الصوفیه» را خواجه بعد از املا آنها، مورد بازبینی قرار نداد.
با این حال، در حدود ۳۶ اثر به دو زبان فارسی دری و عربی از وی باقیمانده که عمده آنها به نثر مسجع نگارش شدهاند. در این میان چند اثر از خواجه شامل رسالهها و کتب منثور وی، شهرت بیشتری دارد و بیش از سایر آثار مورد توجه قرار گرفته است. «مناجات نامه یا الهی نامه»، «طبقات الصوفیه»، «زادالعارفین»، «رساله دل و جان»، «الکشف عن منازل السائرین»، «تفسیر قرآن به فارسی یا کشف الاسرار و عده الابرار»، «رساله واردات»، «رساله مقولات»، «کنزالسالکین»، «رساله قلندرنامه»، «گنجنامه»، «نصایح»، «رساله هفت حصار» و «محبتنامه» بخشی از مهمترین و معروفترین آثار پیر هرات به شمار میآید.
ملکالشعرای بهار، معتقد بود که خواجه نخستین سجع ساز فارسی است و بسیاری او را پیشاهنگ نثر شاعرانه میدانند
آثاری حکیمانه و شاعرانه و آهنگین، که راوی افکار و اندیشههای ناب و خردورزانه خواجه و حاصل سلوک عارفانه او است. «ملکالشعرای بهار» اعتقاد داشت که خواجه نخستین سجع ساز فارسی است و بر این اساس بسیاری او را پیشاهنگ نثر شاعرانه در تاریخ ادبیات فارسی معرفی میکنند.
مرحوم «دکتر ذبیح الله صفا»، پدر تاریخ ادبیات ایران نیز درباره آثار خواجه عبدالله انصاری چنین میگوید:
شهرت وی از بابت اشعار قلیلی نیست که از وی مانده بلکه از باب رسالات و کتب مشهوری است که پدید آورده است و از او در دست داریم. از میان این آثار یکی ترجمه و تحریر طبقات الصوفیه سلمی است به لهجه هروی که ماخذ کار جامی در تالیفات نفحات الانس شد. و دیگر تفسیری که بر قرآن نوشته بود و همان است که اساس کار ابوالفضل میبدی در تالیف تفسیر معروفش بنام کشف الاسرار و عده الابرار قرار گرفت و دیگری رسالات او که از همه آثار دیگرش مشهورتر و عبارت است از رسائلی که به نیز موزون نوشته است مانند مناجات نامه، نصایح. زادالعارفین، کنز الساکنین، قلندر نامه، محبّت نامه، هفت حصار، رساله دل و جان، رساله واردات و الهی نامه.
نسخه خطی دوره صفویه نصایح خواجه عبدالله انصاری در کاخ گلستان؛ منبع تصویر: سایت کاخ گلستان
در میان آثار خواجه عبدالله انصاری، تعدادی مهمتر و مشهورتر معرفی میشوند که کتابهای زیر نمونهای از آنها هستند:
- مناجات نامه (الهینامه): این کتاب را مشهورترین اثر خواجه در میان فارسی زبانان میدانند. اثری که با مضمون مناجات و نیایشهای عارفانه و به نثر مسجع تحریر شده و در میان نثر، گاهی ابیاتی به نظم نیز آورده است.
- منازل السائرین: این اثر خواجه عبدالله، از مهمترین آثار عرفان عملی به شمار میآید که به زبان عربی و در اواخر عمر پیر هرات به رشته تحریر درآمده است. خواجه در این اثر به بیان منازل چندگانه در مقامات عارف میپردازد.
- طبقات الصوفیه: اصل این کتاب که یکی از متون کهن فارسی محسوب میشود، به زبان عربی و تالیف محدث و عارف نامدار خراسانی «ابوعبدالرحمن سلمى» است. کتاب حاضر حاصل املای سخنان خواجه در مجالس درس بوده که به سعی یکی از شاگردان وی تالیف شد.
- صد میدان: یکی از کتب فارسی زبان پیر هرات در عرفان اسلامی است که خواجه در آن، به هزار مقام میان انسان و خدا پرداخته که سالک راه حق و حقیقت برای نیل به مقصود، باید طی کند. عدهای اعتقاد دارند که خواجه نخستین فردی است که مقامات عرفانی را بهصورت منظم و طبقهبندی شده، در کتابی تحت عنوان صد میدان، گردآوری کرد.
مناجات خواجه عبدالله انصاری
منبع تصویر: خبرگزاری ایرنا
شهرت و محبوبیت خواجه عبدالله انصاری در میان فارسی زبانان، بیشتر به سبب مناجات او است. مناجاتی که با نثری زیبا و مسجع و اهنگی خوش، به زبان فارسی دری به رشته تحریر درآمد و در رسالهای عرفانی و ادبی با عنوان مناجات نامه یا الهینامه گردآوری شد. قدیمیترین متونی که مناجات خواجه عبدالله را در خود جای دادهاند، «تفسیر کشفالاسرار میبدی» و «طبقات الصوفیه انصاری» معرفی میکنند. مناجاتهایی که به احتمال قوی به لهجه هروی و زبان دری نوشته شد و در گذر زمان و تلفیق با مناجاتهای دیگر، زبان و لهجه آن تغییر کرد.
مناجاتنامه از قدیمیترین و مهمترین متون عرفانی فارسی و معروفترین اثر پیر هرات است
در میان نثر دلنشین مناجاتنامه، خواجه گاه ابیاتی را نیز چاشنی زبان خود کرده که از این نظر، او را اولین شخصی میدانند که شعر را در میان نثر آورد و معانی بلند عرفانی را در قالب نثر مسجع بیان کرد. سبک ساده و زبان شیوایی که خواجه در مناجاتنامه به کار برده نیز تا آن زمان در زبان فارسی بیسابقه بود. این رساله ارزشمند که از قدیمیترین و مهمترین متون عرفانی فارسی محسوب میشود، معروفترین اثر خواجه عبدالله نیز به شمار میآید. اثری که به «الهینامه» نیز مشهور است چراکه بیشتر مناجاتهای خواجه با واژه «الهی» آغاز میشود.
نسخه قدیمی از مناجاتنامه خواجه عبدالله؛ منبع عکس: بنیاد توس
بخشی از مناجات خواجه عبدالله انصاری را در ادامه بخوانید:
الهی! در جلال رحمانی، در کمال سبحانی، نه محتاج زمانی و نه آرزومند مکانی؛ نه کس به تو ماند و نه تو به کس مانی، پیدا است که در میان جانی، بل جان زنده به چیزی است که تو آنی.
الهی! یکتای بی همتایی، قیوم توانایی، بر همه چیز بینایی، در همه حال دانایی، از عیب مصفّایی، از شریک مبرّایی، اصل هر دوایی، داروی دلهایی، شاهنشاه فرمانفرمایی، معزز به تاج کبریایی، مسندنشین استغنایی، خطبه الوهیت را سزایی، به تو زیبد ملک خدایی.
الهی! نام تو، ما را جواز، مهر تو ما را جهاز، شناخت تو ما را امان، لطف تو ما را عیان.
الهی! ضعیفان را پناهی، قاصدان را بر سر راهی، مؤمنان را گواهی، چه عزیز است آن کس که تو خواهی.
الهی! از نزدیک نشانت میدهند و برتر از آنی. و دورت پندارند و نزدیکتر از جانی. تو آنی که خود گفتی و چنان که خود گفتی، آنی: موجود نفسهای جوانمردانی، حاضر دلهای ذاکرانی.
الهی! جز از شناخت تو، شادی نیست و جز از یافت تو، زندگانی نه. زنده بی تو، چون مرده زندانی است و زنده به تو، زنده جاویدانی است.
الهی! بیزارم از آن طاعتی که مرا به عُجب آرد و بنده آن معصیتم که مرا به عذر آورد.
الهی! گر زارم در تو زاریدن خوش است ور نازم به تو نازیدن خوش است.
الهی! شاد بدانم که بر درگاه تو میزارم بر آن امید که روزی در میدان فضل به تو نازم تو! من بپذیری و من با تو پردازم، یک نظر در من نگری و دو گیتی به آب اندازم.
الهی! دانایی ده که از راه نیفتم و بینایی ده که در چاه نیفتم.
الهی! هر که را عقل دادی، چه ندادی؟ و هر که را عقل ندادی، چه دادی؟!
الهی! فضل تو را کران نیست و شکر تو را زبان نیست.
من بی تو دمی قرار نتوانم کرد
احسان تو را شمار نتوانم کرد
گر بر تن من زبان شود هر مویی
یک شکر تو از هزار نتوانم کرد…
رباعیات خواجه عبدالله انصاری
منبع تصویر: خبرگزاری صدا و سیما
خواجه عبدالله انصاری، علاوه بر عالم و عارفی بزرگ در تاریخ تصوف، یکی از درخشانترین چهرههای ادب فارسی نیز به شمار میآید. وی را مبدع و پیشاهنگ تحول در نثر فارسی میدانند که شعر و نثر را در هم آمیخته و راهی نو پیش روی آیندگان قرار داده است. «محمد آصف فکرت هروی» از نویسندگان و شاعران برجسته افغان، نظم و نثر خواجه را تحسین میکند و در کتاب خود میگوید:
بیتردید شیخ از ادبا و علمای بزرگ قرن پنجم است، در نظم و نثر هر دو قریحه سرشار و استعداد ذاتی دارد، نظم او شیرین و نثرش دلنشین و هر مصرع برجستهاش به تلقین آدمیت مشابه الهام است.
چنانچه پیشتر ذکر شد، شعر از کودکی با خواجه همراه بود و چه در حفظ اشعار فارسی و عربی و چه در سرایش آن، خواجه قریحه سرشار و استعداد شگفتانگیزی از خود نشان میداد. با این حال، تعداد اشعاری که از پیر هرات باقیمانده یا به وی منسوب شده، صرفا به ابیاتی محدود میشود که در میان آثار خواجه عبدالله گنجانده شده است. غزلیات و رباعیاتی که به خواجه عبدالله انصاری آن را نسبت میدهند، چون سایر آثار او، نشانی از عرفان و کمال معرفت و حقیقت وجود پروردگار دارد. تعدادی از مشهورترین رباعیات منسوب به پیر هرات را در پایان بخوانید.
بازآ بازآ هــرآنچه هستی بازآ
گرکافر و گبر و بت پرستی بازآ
این درگه ما درگه نومیدی نیست
صد بار اگر توبه شکستی بازآ
ای در دل من اصل تمنا همه تو
وی در سرمن مایه سودا همه تو
هـرچند بروزگار در مینگرم
امروز همه تویی و فردا همه تو
یارب مکن از لطف پریشان ما را
هرچند که هست جرم و عصیان ما را
ذات تو غنـی و ما همه محتاجیم
محتــاج بغیـر خــود مگــردان ما را
در کعبه اگر دل سوی غیر است ترا
طاعت گهنست و کعبه دیر است ترا
گر دل بحق است و ساکن بتکدهای
خوش باش که عاقبت به خیر است ترا
عیب است بزرگ برکشیدن خود را
وز جمله خلق برگزیدن خود را
از مردمک دیده بباید آموخت
دیدن همه کس را و ندیدن خود را
ای دل تو ز خلق هیچ یاری مطلب
وز شاخ برهنه سایهداری مطلب
عزت ز قناعت است و خواری ز طمع
با عزت خود بساز و خواری مطلب
هرکس که ترا شناخت جان را چه کند
فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی، هر دو جهانش بخشی
دیوانه تو هردو جهان را چه کند
در راه خدا دو کعبه آمد حاصل
یک کعبه صورت است و یک کعبه دل
تا بتوانی زیارت دلها کن
کافزون ز هزار کعبه باشد یک دل
پرسشهای متداول
خواجه عبدالله انصاری کیست؟
خواجه عبدالله انصاری، ادیب، شاعر، عالم، عارف، محدث، مفسر قرآن، سخنور، استاد اخلاق و از مشایخ صوفی مسلک ایرانی در اواخر قرن چهارم و پنجم هجری قمری بود.
خواجه عبدالله انصاری در کجا متولد شد؟
خواجه عبدالله انصاری هروی در دوم ماه شعبان سال ۳۹۶ هجری قمری (۳۸۵ هجری شمسی) در منطقه تاریخی کهندژ یا قهندز در ولایت هرات چشم به جهان گشود. این منطقه کهن باستانی، بخشی از خراسان بزرگ آن روزگار بود و امروزه در غرب افغانستان واقع شده است.
آرامگاه خواجه عبدالله انصاری کجاست؟
خواجه عبدالله انصاری در روز جمعه ۲۲ ذیالحجه سال ۴۸۱ هجری قمری و در سن ۸۲ سالگی، در گازرگاه هرات دار فانی را وداع گفت و در مجاورت خانقاه شیخ عمو به خاک سپرده شد. مزار خواجه عبدالله انصاری در سال ۸۲۹ هجری قمری و توسط «شاهرخ میرزای تیموری» بازسازی شد.
آثار خواجه عبدالله انصاری چیست؟
«مناجات نامه یا الهی نامه»، «طبقات الصوفیه»، «زادالعارفین»، «رساله دل و جان»، «الکشف عن منازل السائرین»، «تفسیر قرآن به فارسی یا کشف الاسرار و عده الابرار»، «رساله واردات»، «رساله مقولات»، «کنزالسالکین»، «رساله قلندرنامه»، «گنجنامه»، «نصایح»، «رساله هفت حصار» و «محبتنامه» بخشی از مهمترین و معروفترین آثار پیر هرات به شمار میآید.
منبع تصویر کاور: سایت تبیان
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰