نرگس کیانی: حسین علیشاپور که از جمله فعالیتهای گستردهاش در سهماهه نخست سال جاری میتوان به خوانندگی در آلبومهای «سرو و تَذَرو»، «چلهنشین» و «هَزاران» اشاره کرد مانند دیگر اهالی موسیقی معتقد است بسیاری از نهادها و شخصیتهای رسمی و غیررسمی مرتبط با جریان هنر، موسیقی را فعلی حرام میشمارند.
او همچنین با اشاره به این که اگر مبدا را تاریخ صدور نخستین اطلاعیه روابطعمومی وزارت فرهنگ مبنی بر لزوم تعطیلی کلیه فعالیتهای فرهنگیوهنری در پی شیوع کرونا در نظر بگیریم، ۱۶ ماه است که شاهد تعطیلی کنسرتهای موسیقی هستیم و این در حالی است که سالنهای سینما و تئاتر از ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۰ و به واسطه انتقال از گروه شغلی ۳ به ۲ با استفاده از ۵۰ درصد ظرفیت سالن میزبان مخاطبانشان هستند، از این برخوردهای دوگانه گفت.
علیشاپور، پاشنه آشیل کنسرتهای آنلاین را هم ضعف تبلیغات بخش دولتی دانست و با اشاره به عدم امکان استفاده از تبلیغات شهری به عنوان مهمترین ابزار آگاهیرسانی عمومی از ضعف تبلیغات مجازی نیز گفت.
در کنار خواندن نظر حسین علیشاپور، اطلاع از نظر وحید تاج در گفتوگویی دیگر، (بهترتیب حروف الفبا) حمیدرضا عاطفی، علی مغازهای و علیرضا میرعلینقی در یک گزارش- گفتوگو و (بهترتیب حروف الفبا) خشایار اعتمادی، محسن شریفیان، احسان عبدیپور و عبدالحسین مختاباد در مطلبی دیگر که هر سه در خبرآنلاین منتشر شد، خالی از فایده نیست.
ما در انتهای صف هستیم
خواننده شخصیت عبید زاکانی در اپرای عروسکی «حافظِ» بهروز غریبپور، در خصوص چرایی عدم برخوردی یکسان با سینما، تئاتر و موسیقی از سوی مسئولان و متولیان فرهنگی، میگوید: «(به شوخی) خدا را شکر که موسیقی در مملکت ما، در هر حال فعل حرام است. وقتی پدیدهای در شرایط کلی در مُحاق است، هنگام اجرای یک قاعده در سطح عمومی، در انتهای صف خواهد ماند و این مشابه وضعیتی است که موسیقی به آن گرفتار آمده است. اگر امکان بازگشایی سالنهای سینما و تئاتر با رعایت شیوهنامههای بهداشتی، استفاده از ماسک در طول مدت حضور در سالن و استفاده از ۵۰ درصد ظرفیت مُجاز وجود دارد، پس قطعا در مورد سالنهای اجرای کنسرت نیز میتوان چنین کرد.»
علیشاپور با بیان این که «به هر حال موسیقی هم میتواند مانند سینما و تئاتر با رعایت پارهای از تمهیدات میزبان مخاطبان شود» از جمله این تمهیدات به کاهش تعداد تماشاگران در هر اجرا اشاره میکند و توضیح میدهد: «وقتی هنرمندان موسیقی تشنه اجرا و علاقهمندان به موسیقی تشنه شنیدن هستند آنچه باید ضمیمه این کاهش تعداد تماشاگر شود، همراهی و همکاری صاحبان سالنها در گذر از بخشی از اجاره سالن و در نتیجه چشمپوشی از بخشی از میزان درآمدی است که پیش از این داشتهاند.»
همه چیز را سر هنرمندان میشکنند
او در برابر این سوال که آیا میتوان گفت اهالی موسیقی خود مایل به روی صحنه رفتن نیستند چون از خسارات مادی و معنوی اجرا در سالنی خالی از تماشاگر میهراسند و به همین دلیل است که شاهد تعطیلی کنسرتها هستیم، میگوید: «اگر تمهیداتی سراسری در نظر گرفته شود شاهد این عدم استقبال نخواهیم بود. وقتی از ما خواسته میشود، با استفاده از ۵۰ درصد ظرفیت سالن روی سن برویم طبیعی است که ما هم از سالندار بخواهیم تنها ۵۰ درصد اجاره هر شب را به پایمان بنویسد. در مورد تالارهای دولتی مانند وحدت، رودکی و… نیز عجیب نیست اگر از آنها بخواهیم با تاکید بر استفاده از ۵۰ درصد ظرفیت مجاز سالن، برای دعوت از اهالی موسیقی جدی فراخوانی منتشر کنند و به عنوان مثال یک چهارم یا یک پنجم مبلغ اجاره پیشین برای هر شب اجرا را بگیرند.»
وقتی هنرمندان موسیقی تشنه اجرا و علاقهمندان به موسیقی تشنه شنیدن هستند، نیازمند همراهی صاحبان سالنها برای گذشتن از بخشی از اجاره سالن هستیم
خواننده گروه همنوازان کلهر که سال ۱۳۹۰ همراه با کیهان کلهر در کشورهای انگلیس (فستیوال جاز لندن)، فرانسه، مجارستان و بلژیک به اجرای برنامه پرداخت، ادامه میدهد: «مسئله این است که همه چیز بر سر هنرمندانی میشکند که دیوارشان از همه کوتاهتر است. هنرمند کارش خواندن و نواختن است و این شمایید که باید زمینه کار را برای او فراهم کنید بی آن که ناچار باشد متحمل ضرری جدی شود. به عقیده من بخش دولتی در این زمینه نمیبایست تنها به انجام کارهای روزانهاش اکتفا کند و موظف است علیحده عمل کند. کار بخش دولتی این نیست که به موسیقیای بپردازد که خود از مناسبات و معادلات تجاری مفید برخوردار است چون دستاندرکاران آن نوع موسیقی خودشان میدانند چه کنند که نه تنها متضرر نشوند که به سودآوری هم برسند. کار تالار وحدت و تالار رودکی به عنوان دو تالار الیت (Elite) این کشور، اجرا و برگزاری موسیقیای در هر ژانری است که موسیقی الیت باشد. به گونهای که حتی اگر قرار است کنسرت موسیقی پاپ برگزار کند، کسی در حد و اندازه زندهیادان واروژان (واروژ هاخباندیان) یا بابک بیات یا ناصر چشمآذر روی صحنه برود. بهانه این است که هنرمندان جلو نمیآیند؟ شما همین فردا، تالار رودکی را به صورت رایگان در اختیار اهالی موسیقی قرار دهید تا ببینید چند گروه نه تنها متقاضی اجرا هستند که کار تبلیغات و اطلاعرسانی را هم خود بر عهده میگیرند و خود با رعایت شیوهنامههای بهداشتی، سالن را از تماشاگر پر میکنند و نیمی از مبلغ بهدست آمده را هم به تالار میپردازند تا مسئولان آن بتوانند بخشی از مشکلات مالی خود را هم حل کنند. این کار چندان سخت نیست اما گرفتاری ما این است که انجام چنین عملی به نظرمان چنان سخت و دشوار و پیچیده میآید که هیچگاه، سمتش هم نمیرویم.»
چرا کنسرتهای آنلاین مورد استقبال قرار نمیگیرند؟
حسین علیشاپور که سال ۱۳۹۷ با ارکستر ملی ایران به رهبری فریدون شهبازیان و همراه با علیاصغر شاهزیدی در شب یادمان استاد علی تجویدی روی صحنه رفت، در پاسخ به این سوال که در غیاب امکان برگزاری کنسرت در سالنهای موسیقی، ایراد کنسرتهای آنلاین را در چه میبیند که آن چنان که باید و شاید نه مورد استقبال اهالی موسیقی و نه مورد استقبال مخاطبان قرار نمیگیرند، میگوید: «آمریکاییها ضربالمثلی بسیار خوب دارند، آنها میگویند اگر ۱۰۰ دلار پول داری و میخواهی کاری راه بیندازی، ۷۰ دلار آن را صرف تبلیغات کن. بزرگترین چالش موجود در رابطه با موسیقی و اکنون کنسرت آنلاین، تبلیغات و به خصوص تبلیغات شهری است. همین فضای مترو و بدنه و دستگیره قطارها، تابلوهای بنری ایستگاهها، لایتباکسهای کنار پلهبرقیها و… را در نظر بگیرید تا ببینید چهقدر میتوان از آن برای تبلیغ همین کنسرتهای آنلاین بهره برد.»
تالار رودکی را به صورت رایگان در اختیار اهالی موسیقی بگذارند تا ببینند چند گروه نه تنها متقاضی اجرا هستند که با رعایت شیوهنامههای بهداشتی، سالن را هم پر میکنند
او میپرسد: «آیا مدیران فرهنگی مرتبط با موسیقی نباید با مدیران شهری جلساتی داشته باشند تا بتوانند امکانات شهری را در جهت منافع هنری به کار گیرند؟ آیا نمیبایست در رایزنی با شهرداری توانمند باشند و بتوانند امکان تبلیغ در چنین مکانهایی را به صورت رایگان یا با هزینهای کمتر از تعرفه آن به دست آورند؟ کدام جلسهای، نشستی، دیداری بوده است که طی آن توافقنامهای میان فلان مدیر فرهنگی و شهردار امضا شود و طبق آن توافقنامه شهرداری موظف به ایجاد چنین امکاناتی برای بخش فرهنگی باشد؟ این درخواستی عجیب نیست اگر بدانیم که به عنوان مثال ارکستر سمفونیک برلین در آلمان تحت قیمومیت شهرداری برلین است و هزینهاش از این طریق تامین میشود اما شهرداری تهران برای موسیقی چه میکند؟! در شرایط فعلی هیچکدام از فضاهای شهری، اعم از عرشه پل و استرابورد و… در اختیار تبلیغ موسیقی نیست و به این ترتیب یکی از مهمترین امکانات تبلیغ را در اختیار نداریم. در غیاب این امکان، بخش دولتی تصمیم میگیرد از فضای مجازی و صفحاتش در اینستاگرام به تبلیغ بپردازد اما وقتی برای گرفتن تبلیغ در صفحاتی با تعداد فالوور بالا حاضر به پرداخت هزینه نیستیم و تنها به صفحات خودمان بسنده میکنیم مگر کسی آنچه را انجام میدهیم فیسبیلالله بازنشر دهد، چه انتظاری میتوان داشت؟ بحث پیچیدهتر از این حرفاهاست اما در گام اول عدم تبلیغات است که زمینمان میزند.»
اگر موسیقی برای مسئولان امری پذیرفته شده بود، چه باید میکردند؟
حسین علیشاپور در پایان می گوید: «در ایران در حال حاضر چند خواننده موسیقی ردیف- دستگاهی وجود دارد؟ و آیا نمیشود این افراد که تعدادشان از دو برابرِ انگشتان دو دست بیشتر نیست به استخدام وزارت فرهنگ درآیند؟ و آیا این وزارتخانه نمیتواند ارکسترهایی ایجاد کند و به اعضایش حقوق ماهانه بدهد و هر خواننده موظف باشد در بازههای زمانی مشخص در تمرین ارکستر حاضر شود و رپرتواری را تمرین کند؟ و آیا نمیدانیم در این صورت تعدادی ارکستر آماده اجرا با رپرتواری مشخص و خوانندهای از پیش معینشده خواهیم داشت که میتوانند در هر مناسبتی، حتی مناسبتهای غیرمرتبط و مثلا کنگره سازمان نظام پزشکی به اجرا بپردازند؟ و آیا متوجه نیستیم در این صورت است که اجرای موسیقی، به امری رایج و پذیرفتهشده تبدیل خواهد شد؟ حال آن که در شرایط کنونی نخستین جملهای که برخی شخصیتهای رسمی در مورد شغل ما به زبان میآورند این است که فعلی حرام انجام میدهیم!»
این مطالب را هم بخوانید:
◾️ حمیدرضا عاطفی: برگزاری کنسرت ممنوع نیست، تقاضایی وجود ندارد
◾️ علی مغازهای: عید عدهای، روزی است که سازها را اعدام کنند
◾️ میرعلینقی: توقع حمایت دولتی از موسیقی، مانند توقع باریدن تگرگ در کویر است
۵۷۲۵۹
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰