به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، در دههی نخست سلطنت ناصرالدینشاه حدود سالهای ۱۲۳۷ و ۱۲۳۸ خورشیدی دولت پروس و آلمان هیأتی را به ایران اعزام کرد تا ضمن ایجاد سفارتخانه روابط و مناسبات اقتصادی و سیاسی میان ایران و آلمان برقرار کند. دکتر هنریش بروگش یکی از بزرگترین شرقشناسان آن برهه، از اعضای این هیات بود که سفارت پروس در ایران را عهدهدار شد. او بعدا حاصل سفرش به ایران را در کتابی با عنوان «سفری به دربار سلطان صاحبقران» به رشتهی تحریر درآورد که حاوی نکات جالبی ازجمله آداب و رسوم مردم در مناسبتهای مختلف در آن مقطع است.
بروگش نوروز عصر ناصری را از چهارشنبهسوری تا روز دوم فروردین اینطور توصیف کرده است (نقل از خواندنیها، ۲۹ اسفند ۱۳۳۲):
… مراسم عید نوروز از شب چهارشنبهسوری شروع میشود. در این موقع که شب چهارشنبهی آخر سال است، در کوچه و خیابانهای تهران هیاهو و جنجال زیادی برپا است. پس از اینکه تمام افراد خانوادههای تهران در عصر آن روز با تشریفات خاصی از روی بوتههایی که در صحن حیاط خود آتش میزنند، پریدند، مردها از خانه خارج شده و به دنبال تفریح و گردش میروند و زنها، دختران رسیده و دمِ بخت خود را که موقع شوهر کردنشان شده و هنوز خواستگاری برای آنها نیامده است آراسته و با چادر و چاقچور و روبنده و کفشهای مخصوص ساغری از خانه بیرون میآورند و به طرف سردر نقارهخانه راه میافتند. [در میدان امام خمینی کنونی، اول خیابان بابهمایون قرار داشته است] زنها عقیده دارند اگر موقعی که نخستین چوب نقارهچیها به طبل میخورد، از زیر سردر عبور کرده و یک مرتبه این طرف و یک مرتبه آن طرف بروند، بخت دخترانشان باز خواهد شد و فورا برای آنها خواستگاری خواهد آمد ولی به شرط آنکه درست در همان آنی که نخستین چوب به طبل بخورد در زیر سردر باشند.
بدین ترتیب نزدیک غروب آفتاب و پیش از شروع نقاره، عدهی بسیار زیادی زن و دختر در این طرف و آن طرف سردر نقارهخانه ایستاده و منتظر شروع نقاره و باز شدن بخت خود میشوند.
«جوجه مشدیها»ی محل و پسرحاجیهای جوان نیز که به سن بلوغ رسیده و وارد عوالم تازهای شدهاند، با سرداری و جبههای بلند، پاشنهی گیوهها و ملکیهای خود را ورکشیده و برای تماشای ازدحام زنان و در ضمن دیدن روی زیبای دختران از پس روبندههای سفید، در میدان توپخانه جمع میشوند.
نقارهچیها به زحمت زیاد و با کمک چند فراش ترکهبهدست صف زنان را از داخل ارک شکسته و هر طوری هست از پلههای مارپیچ و باریک، خود را بالای سردر نقارهخانه میرسانند.
در این هنگام دیگر ازدحام و هیاهوی جمعیت زنان به حد اعلای خود میرسد و از هر طرف فشار میآورند که به سردر نزدیک شده و در ضمن خوردن نخستین چوب به طبل، زیر سردر بروند.
زنهایی هم که قبلا در نزدیکی سردر جای گرفتهاند و جلوی همه هستند در مقابل این فشار مقاومت کرده و سعی میکنند قبل از خوردن چوب به طبل، به زیر سردر رانده نشوند. در این گیر و دار، یکمرتبه صدای نقاره بلند میشود و هجوم زنها از دو طرف به زیر سردر شروع میگردد.
عدهای از دخترها و زنها زمین میخورند، و چادرشان پاره میشود، روبندهشان کنار میرود و چشم مردان نامحرم به آنها میافتد! ولی هیچیک از آنها اهمیت به این وضع نمیدهند و فقط سعیشان در این است که پس از رسیدن به زیر سردر نقارهخانه، یک مرتبه به این طرف و یک مرتبه به آن طرف بروند و بختشان باز شود.
اتفاقا خیلی از جوانها و پسرحاجیها در همین اوقات عاشق دخترانی شده و با تعقیب آنها منزلشان را یاد گرفته و خواستگار برایشان میفرستند.
در حقیقت بخت عدهی زیادی از دختران از همین راه باز میشود و به خانهی شوهر میروند.
در ضمن این نکته ناگفته نماند که جیببرها و دزدان موقع را مغتنم شمرده و زنهای حقهباز در زیر سردر نقارهخانه مجال پیدا کرده و گردنبند و زینتآلات زنان دیگر را میربایند، حتی به طوری که نوکران ایرانی ما نقل میکنند گاهی مردان حقهباز و شیاد نیز لباس زنانه پوشیده و چادر و چاقچور میکنند و خود را در میان زنها میاندازند و در شلوغی زیر سردر نقارهخانه با مهارت زیورآلات طلا و جواهر آنها رامیدزدند…
پس از آنکه زنها از مراسم زیر سردر نقارهخانه فارغ میشوند به خانه بازمیگردند و قاشقزنی شروع میشود. زنهای بیوه و دخترانی که زیر سردر نقارهخانه رفتهاند و شوهر میخواهند و همچنین سایر زنانی که حاجتی دارند، یکی یک بادیه و قاشق در دست گرفته و درِ خانههای همسایه میروند و با زدن قاشق چیزی از آنها طلب میکنند.
یکی از تشریفات لازمی را که میبایستی در این مورد حتما رعایت شود، این است که زنها و دختران نباید در حال قاشقزنی صحبت کنند و باید کاملا سکوت اختیار نموده و زبان خود را ببندند و اگر زبانشان به سخن باز شد تمام زحماتشان به هدر خواهد رفت و شوهر گیرشان نخواهد آمد.
قاشقزنی شب چهارشنبهسوری به قدری رایج است که در اندرون ناصرالدینشاه نیز زنها دست از آن برنمیداشتند و خانمهایی که حاجتی دارند یا کلفتها و کنیزهایی که شوهر میخواهند قاشق و بادیه را دست گرفته و درِ یکی یکی از خانههای ارک و حرم ناصرالدینشاه میروند. شاه قاشقزنی را برای زنان خود ممنوع کرده، ولی کلفتها و کنیزکان آزادند و خواجهها از آنها جلوگیری نمینمایند.
بر سر دیگهای وسمه
از چند روز قبل از عید، در خانههای تهران مشغول فراهم کردن وسایل و مقدمات وسمهکشان میشوند… در حرم ناصرالدینشاه تمام زنهای قبلهی عالم و کلفتها و کنیزکان در حیاط بزرگ مخصوص «امین اقدس» سوگلی شاه جمع میشوند و آغاباشی تمام غلامبچهها و مردها و فراشهای متفرقه را از اطراف حیات امین اقدس دور کرده و به وسیلهی خواجهها آن را محاصره مینماید.
در وسط حیاط کلفتها دیگ وسمه را بار گذاشته و خانمها دور آن مینشینند و در حالی که کلفتها دایرههای مختلف در دست گرفته میزنند و میخوانند، مشغول کشیدن وسمه به ابروهای خود میشوند و ابروهای خود را پهن و کمانی میکنند.
پس از وسمهکشیِ خانمها، نوبت به وسمهکشی کلفتها و کنیزکان حرم میرسد. بعد از اینکه آنها هم به این ترتیب ابروی خود را آراستند، شیرینی و شربت و چای میآورند و رقص با دایره شروع میشود. به این ترتیب که رقاصههای حرم و مخصوص ناصرالدینشاه به آهنگ دایرهی کلفتها و رِنگ آنها شروع به رقصهای مختلف مینمایند.
در اغلب مراسم وسمهگذاران، ناصرالدینشاه شخصا شرکت کرده و رقص رقاصهها و دایره زدن کلفتها را تماشا مینماید.
نظیر این مراسم البته به طور سادهتر و مختصرتر در تمام خانوادههای ایرانی به عمل میآید. پس از وسمهکشان، زنها از کودکان خود به وسیلهی شاخهای مخصوص خون گرفته و به اصطلاح آنها را حجامت میکنند.
سفرهی هفتسین ناصرالدینشاه
پادشاه ایران شخصا علاقهی زیادی به سفرهی هفتسین دارد و در موقع تحویل سال چه شب باشد و چه روز حتما باید سفرهی هفتسین برای او بیندازند. سفرهی قبلهی عالم از ترمهی زربفت بوده و تمام غذاهای سیندار از قبیل سمنو، سبزی، سیر، سرکه… را در بشقابهای طلایی مخصوص قرار میدهند. در سر سفرهی شاه، سوگلی حرم وی یعنی امین اقدس حتما حضور دارد و علاوه بر او هفت تن از نان دیگر حرم نیز که شاه علاقهی زیادی به آنها دارد حاضر میشوند. فاطمه خانم انیسالدوله از جملهی این زنهاست.
هنگام تحویل سال قبلهی عالم مشتی اشرفی در یک دست و کاسهی آبی در دست دیگر خود گرفته و نخست به روی سوگلی حرم و بعد به کاسهی آب نگاه میکند و پس از خوردن چند لقمه از سفرهی هفتسین اگر شب باشد به خوابگاه مخصوص و اگر روز باشد به عمارت کلاهفرنگی وسط گلستان تشریف میبرد.
در روز اول عید، قبلهی عالم شاهزادگان خاصی را به حضور میپذیرد و روز بعد سلام عام مینشیند در بعدازظهر روز دوم عید، معمولا اگر احوال قبلهی عالم سر جا باشد، کریم شیرهای را احضار میکنند و او با لباس آتشافروزی با کلاه بلند شیطانی و منگولهدار به حضور قبلهی عالم رسیده و رقص آتشافروزی را شروع مینماید.
۲۵۹۵۷
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰