خیلی طول کشید تا هالیوود متوجه شود چگونه میتوان از اسپایدرمن یک فیلم سینمایی خوب ساخت اما فیلم Spider-Man سال ۲۰۰۲ کمپانی سونی پیکچرز ارزش این صبر را داشت. سم ریمی (Sam Raimi) به عنوان کارگردان اثر کاری کرد که مارول یک بلاکباستر سرگرم کننده و قابل تماشای مجدد را خلق کند که با گذشت حدود ۲۰ سال، هنوز هم به عنوان یکی از بهترین فیلمهای ابرقهرمانی ساخته شده محسوب میشود.
طرفداران میتوانند قدرت ثبات اولین فیلم اسپایدرمن را به نحوه روایت استادانه ریمی از اوریجین پیتر پارکر نسبت دهند. او و دیوید کپ (David Koepp) به عنوان فیلمنامه نویس، زمان قابل توجهی را صرف کردند تا بخشهای جذاب فیلم را به واقعیت نزدیک کنند و با جلوههای ویژه کامپیوتری فوق العاده برای زمان خود، یک پیتر پارکر ساده و قابل همذات پنداری را به تصویر بکشند.
فیلمسازان از همان ابتدا، داستان اوریجین اسپایدرمن را همانند یک درام شخصیتیِ مخفی شده در دل یک فیلم تابستانی چهار ربعه پیش بردند. با این کار، ریمی توانست تمام دیدگاههای قابل توجه و درگیریها را به یک انسان عادی نسبت دهد. به این ترتیب، تمام کشمکشهایی که پیتر تحمل میکند یا هر پیروزی که به دست میآورد مثل تحمل کردنها یا پیروزیهای خود ما است. پیتر و هویت تار تنش نیز کشمکشهای فراوانی را تجربه میکند. شروع آنها از به قتل رسیدن عمو بن که نقش پدری برای پیتر داشت و قربانیِ یک دزدی شد بود؛ مجرمی که پیتر کمی قبل فرصت توقفش را داشت اما کاری انجام نداد. نتیجه بیعملی او، ذهن این ابرقهرمان تازهکار را تسخیر میکند آن هم در حالی که پیتر خودش را درگیر یک مثلث عشقی میبیند که شامل بهترین دوستش (و دشمن آیندهاش) هری آزبورن (Harry Osborne) و دختر مورد علاقه دوران کودکیاش، هری جین واتسون (Mary Jane Watson)، میشود.
بخشی از جذابیت Spider-Man از آن جا سرچشمه میگیرد که مخاطبان میتوانند با زندگی شخصی و درامهای دوران دبیرستان پیتر همذات پنداری کنند. زجرهای همواره در حال رشد یک نوجوان بودن، هنوز هم در دوران بزرگسالی حس میشوند؛ با این که هیچ کدام از مخاطبان قرار نبود با اثرات جانبی نیش یک عنکبوت رادیواکتیوی دست و پنجه نرم کنند اما هنوز هم میتوانستند خودشان را درون این پسر بچه ببینند که در حال یادگیری بهای تبدیل شدن به یکی از برترین ابرقهرمانان است.
زندگی پیتر وقتی سختتر میشود که به محض به دست آوردن تواناییها و قدرتهایش، او خودش را در وضعیتی میبیند که توسط یک دشمن خطرناک که با او ارتباط شخصی دارد مورد هدف واقع شده است؛ پدر هری، نورمن (Norman) آزبورن. تبدیل نورمن به گرین گابلین (Green Goblin) یکی از تسخیر کنندهترین و ترسناکترین آرکهای یک شخصیت در تاریخ این ژانر است که به لطف حس شوخ طبعیِ تلخِ ریمی و ویژگیهای بصری خاصش به طرزی فوق العاده انجام شده است. هر چه قدر که نورمن بیشتر روحش را به هویت شیطانیاش میبازد، پیتر باید سختتر تلاش کند تا چنین اتفاقی برای او نیفتد. هر چه قدر هم که که گرین گابلین با حمله به دوستان و زن عمو می به آسیب زدن به اسپایدرمن نزدیک میشود، برای پیتر سختتر میشود تا از اطرافیانش در برابر تمام آسیبهای احتمالی محافظت کند.
این کشمکش باعث خلق یک تنش همیشگی میشود تا پیتر پارکر و اسپایدرمن برای مخاطبان از طرق کاملاً قابل همذات پندارانه و صمیمانه، دوست داشتنی باشد. ریمی جغرافیای احساسی و فیزیکی آرک داستانی پیتر را از طریق ترکیبی سرگرم کننده از اکشن و طنز پیش میبرد. مهمترین آنها شامل یک یک مونتاژ کمیکی از اولین بازخوردهای ساکنان نیویورک نسبت به مبارزه اسپایدرمن با جرم و جنایت است که با مصاحبههای «مردی در خیابان» و سرتیترهای دوار روزنامهها به تصویر کشیده میشود. ریمی عاشق افراط در چنین ویژگیهای بصریای است؛ به نظر همان قدر که مخاطبان با تماشای این بخشها لذت میبردند، او نیز از انجام آنها لذت برده است.
سپس نوبت به بخش میانه فراموش نشدنی میرسد که در آن اسپایدی و گرین گابلین برای اولین بار با هم میجنگند. در یک گردهمایی عمومی که در مرکز شهر قرار دارد، گرین گابلین با گلایدر خودش وارد صحنه میشود تا آشوب ایجاد کند در حالی که تارتن با کمک بادکنکهای غولآسا حرکت میکند تا سعی کند تا جای ممکن زندگی مردم را نجات دهد. ریمی در این جا با افزایش بار احساسی کاری میکند تا دنبال کردن این سکانس اکشن راحتتر باشد.
بار احساسی داستان وقتی به بالاترین نقطه خود میرسد که اکشن ماجرا یک گردش کمیک بوکی در سکانسی پر تنش به خود میگیرد. گرین گابلین در بخشی نفس گیر، مری جین و یک کابین پر از ساکنان ترسیده نیویورک را از پل کوئینزبورو آویزان میکند و اسپایدرمن را مجبور میکند تا یک انتخاب انجام دهد: از زنی که دوست دارد محافظت کند یا زندگی انسانهای بیگناه را نجات دهد. پیتر نمیتواند هر دوی این کارها را انجام دهد اما سعیش را میکند؛ چون این کاری است که قهرمانان انجامش میدهند. کاری که او انجام میدهد نمونهای مهم از شعار مشهور این شخصیت کمیکها مارول است: «قدرت زیاد مسئولیت زیاد به همراه دارد.» او شروع به تاب خوردن میکند و هم مری جین و هم شهروندان را نجات میدهد اما آنها را در موقعیت خطرناکتری قرار میدهد؛ چرا که گرین گابلین با گلایدر و بمبهایِ کدو تنبلیِ نمادینش آنها را مورد هدف قرار میدهد.
این بخش هیجان انگیز زمینه ساز پایانی تراژیک میشود که در آن اسپایدی در یک مبارزه خشن و استرسزا در یک ساختمان متروک با گرین گابلین درگیر میشود. مخاطبان با له شدن صورت قهرمان و پاره شدن لباسش به اطرافشان چنگ میاندازند؛ با هر ضربه نابودکننده به آنها یادآوری میشود که اسپایدی فقط یک نوجوان است؛ یک بچه که خیلی سریع بزرگ شده. باز هم یک سناریوی بدون برد در برابرش قرار میگیرد که در نهایت باعث میشود گرین گابلین خودش را با تیغه خارج شده از گلایدرش مورد هدف قرار دهد.
پایان زندگی نورمن باعث شروع مسیری برای پیتر میشود که از قبل نیز سختتر است، حالا هریِ مغموم فکر میکند اسپایدی پدرش را کشته و قسم میخورد تا انتقام بگیرد. علاوه بر این، پیتر تصمیم میگیرد که برای محافظت از زنی که دوستش دارد باید قلب او و صد البته قلب خودش را بشکند. چگونه؟ با انتخاب این که فقط دوستش باشد تا بتواند او را از دشمنان آینده نجات دهد. این انتخاب کمک میکند تا این قهرمان بهتر تعریف شود و برای مخاطبان دوستداشتنیتر باشد؛ چرا که او باید تمام انتخابهای سختی را کند که آنها مجبور به انجامشان نیستند.
یک جز کلیدی دیگر در میراث Spider-Man وجود دارد: این فیلم یک قهرمان خلق میکند که نمیتوانیم جلوی خودمان را در علاقهمند شدن به او بگیریم. در حالی که اکثر فیلمهای کمیک بوکی با چنین سطح پردازش شخصیتی کشمکش دارند، Spider-Man به راحتی آن را به انجام میرساند. برای همین است که جذابیت بنیادی این فیلم حتی بعد از تمام این سالها هنوز هم لذت بخش است.
به مطالعه ادامه دهید:
- ویلم دفو احتمالا در اسپایدرمن 3 حضور خواهد داشت
- ۱۰ موجود قدرتمند که اسپایدرمن شکستشان داده است
- حضور دکتر اختاپوس در فیلم Spider-Man: No Way Home تایید شد
- قرارداد تام هالند پس از فیلم Spider-Man: No Way Home به پایان میرسد
- تام هالند دوباره تاکید کرد؛ توبی مگوایر و اندرو گارفیلد در اسپایدرمن 3 حضور نخواهند داشت
https://vgto.ir/9ft
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰