«معبد آناهیتا» از آثار تاریخی منحصربهفرد کرمانشاه است، که سال ۱۳۸۵ به همراه «قصر شیرین» و «تاق بستان» از این استان در فهرست موقت میراث جهانی یونسکو ثبت شد. اکنون مدتی است مطرح شده که این سه اثر به همراه «ایوان مدائن» قرار است در قالب یک پرونده به نام «محور اشکانی ـ ساسانی کرمانشاه» به یونسکو معرفی شوند. طرح این ایده، با توجه به وضعیت نابسامان «معبد آناهیتا»، مرمتهای غیراصولی و گذشت دو دهه از آخرین کاوشهای باستانشناسی در آن، انگیزهای شد تا ایسنا با فرهاد نظری ـ کارشناس مرمت آثار تاریخی، که مدتی هم مدیر پایگاه معبد آناهیتا بود ـ در اینباره گفتوگو کند، که در ادامه مشروح آن را میخوانید:
«معبد آناهیتا» یکی از پرچالشترین و ناشناختهترین آثار ایران
*با توجه به اینکه «حفاظت» و «مرمت»، یکی از مهمترین مسائل معبد آناهیتا است و با درنظر گرفتن این نکته که شما در مقطعی مدیریت این محوطه تاریخی را بر عهده داشتید و هراز گاهی هم از این منطقه بازدید داشتهاید، وضعیت حفاظت و مرمت در معبد آناهیتا را چطور ارزیابی میکنید؟
در مقدمه باید گفت که محوطۀ باستانیِ موسوم به «معبد آناهیتا» یکی از مهمترین آثار تاریخی و در عین حال یکی از مبهمترین، پُرچالشترین و ناشناختهترین آثار گذشته در این سرزمین کهنسال است. از گذشتهها، این محوطه همواره نظر رهگذران را به خود جلب کرده است. در سال ۱۳۱۰ این اثر مهم در فهرست آثار ملی غیرمنقول ثبت شد و در اواخر دهۀ ۴۰ شمسی برنامۀ مطالعات و باستانشناسی در آنجا آغاز شد. از آن زمان تا کنون، این محوطۀ تاریخی، راه پرپیچ و خمی را طی کرده است. مدیریتِ این محوطۀ باستانی، در ۵۰ سال گذشته و مسیر پُرفراز و نشیب آن بوده است. بنابراین «برنامۀ جامع مدیریت» از مسائل مهم و در اولویت این محوطه به شمار میآید.
روزگاری معبد آناهیتا یکی از ۱۰ پروژۀ مهم میراث فرهنگی کشور بود، با این وجود در برهههایی از زمان، حتی سرکشی هم نمیشد و علفهای هرزِ محوطه همچنان به حال خود رها شده بود که بازدید از آنجا و پیدا کردن مسیر را دشوار میکرد. وضعیتِ «حفاظت» و «مرمت» در این محوطۀ تاریخی تابعی از وضعیت مدیریت است. خلاصه اینکه این محوطه طرح جامع حفاظت و مدیریت ندارد که اهداف، سیاستها و روشهای حفاظت، پژوهشهای باستانشناسی، معرفی و گردشگری این محوطه را ترسیم کند. گاهی به نظر میرسد این محوطه مثل بچۀ اضافه بود که چندان میل و رغبتی برای به عهده گرفتنِ مسئولیتش دیده نمیشد.
فعالیتهای باستانشناسی در محوطۀ تاریخی کنگاور از اواخر دهۀ ۴۰ خورشیدی (۶۰ میلادی) تاکنون به طور یکدست و مستمر انجام نشده است. از ابتدای کاوشها تا حدود ۱۳۵۵ شمسی (۱۹۷۷ میلادی) کارهای علمی به طور منسجم و با برنامهریزی پیش میرفت و از آن تاریخ به بعد، فعالیتهای علمی دچار وقفههای متعدد و گاهی طولانی شد. تغییر مدیریت هم مزید بر علت شد، تا این محوطه در سایۀ بیبرنامگی به شکل یک محوطۀ رهاشده و نسبتاً مضطرب درآید. محوطۀ باستانی کنگاور در سال ۲۰۰۷ در فهرست موقت ثبت جهانی قرار گرفت، اما رها شد و در پژوهش و کاوشهای باستانشناسی و حفاظت مستمر تعلل پدید آمد. بیتوجهی به محوطۀ باستانی کنگاور بر سرنوشتِ آثار همجوار مانند «گودینتپه» و «سهگابی» و آثار تاریخی دورۀ اسلامی در آن منطقه هم بیتأثیر نبود.
اوایل دهۀ ۵۰ را میشود اوج فعالیتهای علمی محوطۀ کنگاور دانست. در آن سالها همزمان با کاوشهای باستانشناسی، کارهای حفاظتی و مرمتی نیز انجام میشد. اگرچه مرمتهای انجامشده با در نظر گرفتن مبانی و روشهای حفاظت در آن زمان، قابل ارزیابی است. بعد از آن، مرمتهای مقطعی و بدون طرح و برنامه مانند بازسازی کامل گوشۀ شمال غربی و پلکان دوطرفۀ ضلع جنوبی و دیوار گوشۀ جنوب غربی صورت گرفت که از نظر مبانی و روشهای علمی، قابل انتقاد است. در حالی که بنا بر گفتۀ افراد محلی آگاه، بسیاری از قطعات سنگی زیر آسفالت خیابان مدفون هستند. از طرفی هنوز کار کاوش به پایان نرسیده و شاید نزدیک به ۳۰ تا ۴۰ درصدِ محوطه زیر خاک است. با این اوصاف، مرمت و بازسازی دیوارها بسیار محتاطانه باید صورت بگیرد و بهتر است به حفظ وضع موجود اکتفا شود تا تکلیف آثاری که در زیر خاک است، روشن شود.
وقتی خبر دقیقی از میزان و وضعیت اجزاء این محوطه مانند ستون، پایهستون، سرستون، و سنگهای نمای دیوارها نداریم و در بازسازی از قطعات نو و جایگزین استفاده میکنیم، بیم آن میرود که اگر اجزاء اصلی پیدا شود، آن اجزاء در جای اصلی به کار نخواهد رفت و به اجزائی بیمصرف تبدیل خواهد شد.
به طور مثال در بیش از یک دهۀ قبل، قسمتی از دیوار کنج جنوب غربی مرمت شد. به نظر میرسد در بازسازی و دوبارهچینی سنگهای حجاریِ نما، به صورت شلخته و بدون اینکه ترتیب و نظم اصلی رعایت شده باشد، عمل کردهاند. پرسش این است که یک چنین مرمتی ضروری بوده و اگر بوده چه مرجعی این ضرورت را تصویب کرده است؟
محوطۀ باستانی کنگاور، نمونۀ آموزنده و جالبی برای بررسی و ارزیابی برنامههای مدیریت، باستانشناسی و حفاظتیِ آثار تاریخی ایران است و اهمیت مستندسازی در مطالعات و بازشناسی این گونه آثار را گوشزد میکند. همچنین تأکید میکند فقدان طرح جامع حفاظت و مرمت تا چه اندازه میتواند زیانبار باشد.
*اطلاع دارید که آخرین بار این اثر چه سالی مرمت شده است؟ مرمتهایی که انجام شده آیا روند اصولی داشته و در راستای حفاظت و پویایی انجام شدهاند؟
به مرمت گوشۀ جنوب غربی دیوار اصلی معبد اشاره کردم. بد نیست این مطلب را بگویم که دو نظر کلی دربارۀ ماهیتِ این محوطه مطرح شده است: اول، معبد آناهیتا (قدمت اشکانی) و دوم، کاخ ناتمام خسروپرویز (اواخر ساسانیان).
یافتههای باستانشناسی از وجود آثار و لایههای دورۀ هخامنشیان نیز خبر میدهند. دربارۀ شکل و هیأت این بنا نیز ایدههای گوناگونی عرضه شده است. البته این ایدهها و نظرها، نقد و ارزیابی نشدهاند. این ایدهها بر حفاظت و مرمت این محوطه تأثیر گذاشتهاند. دامنۀ ایدههای حفاظت و مرمت این محوطه گسترده است و طیف متنوعی از طرحها و روشها را در بر میگیرد. مثلاً زندهیاد «مهندس محمد مهریار» برای دیوار گوشۀ شمالِ شرقی پیشنهاد میکند که دیوار این قسمت که ۱۸ متر پهنا دارد، به صورت توخالی بازسازی شود و فضای توخالی درون دیوار به موزه تبدیل شود. بیتردید این طرحِ جسورانه با مبانی حفاظت آثار تاریخی سازگار نیست. منظور این است که در عرصۀ چنین بنای مهم و منحصر به فردی، جابهجایی یک قطعه سنگ باید با مطالعه و حساب و کتاب باشد. در دو سه دهۀ گذشته، تعداد زیادی از سنگهای دیوار و اجزاء ستونِ معبد را که پای دیوارها انباشته و در حفاریها آشکار شده بود، شمارهگذاری کرده و از جای خود به محوطۀ باز در جنوب محوطه انتقال دادند. این کار فینفسه با مبانی حفاظت سازگار نیست. وانگهی اگر شمارۀ سنگها که با رنگ نوشته شده است از بین برود، هویت و جای اصلی این سنگها فراموش خواهد شد. خوشبختانه نقشههای ترانشههای باستانشناسی ترسیم شده و در دست است و زمینه برای بازیابی جا و هویت این قطعات فراهم است.
چه مقدار از معبد آناهیتا هنوز زیر خاک است؟
*آخرین کاوش آن مربوط به چه زمانی بوده است؟ چقدر ضرورت دارد که این محوطه کاوش شود؟ آیا اطلاع دارید که از آخرین کاوشهای این منطقه چه یافتههایی به دست آمده است و انتظار میرود در کاوش جدید چه یافتههایی به دست آید؟
چنان که گفتم در دو سه دهۀ گذشته، فعالیتهای علمی در معبد آناهیتا طبق برنامۀ منظمی صورت نگرفته است. به عبارتی، این محوطۀ باستانی به سبب نداشتن برنامۀ جامع مدیریت و حفاظت و تغییر در مدیریت و وقفههای طولانی و کاهش بودجه به شکل محوطهای نیمهخاموش درآمده بود. البته ظرف چند سال اخیر، وضعش بهتر شده است.
اختلاف نظر دربارۀ ماهیت و قدمت آن نیز در ایجاد این وضعیت بیتأثیر نیست. مثلاً رویکرد باستانگرایی باعث شد آثار دورۀ اسلامی که قدمت برخی از آنها دستکم به هزار سال میرسید، به استثناء بقایای حمام سدۀ چهارم، از این محوطه حذف شود و به سادگی ردِپا، اسناد و شواهد هزار سال زندگی معدوم شود. اغلب متون تاریخی و جغرافیایی سدههای نخست پس از اسلام از وجود مسجدِ معتبری در کنگاور سخن گفتهاند که امروز نمیدانیم کجاست و چه کیفیتی داشته است. ممکن است آن مسجد در عرصۀ این محوطه بوده باشد. در نقاشیهای «فلاندن» از کنگاور در سال ۱۸۴۰ میلادی نیز منارۀ بلندی در عرصۀ این محوطۀ باستانی دیده میشود که بیشباهت به منارههای دورۀ سلجوقی نیست. بنابراین در مرحلۀ کاوش، بناها و خانههای واقع در عرصۀ بنای باستانی کنگاور بیآنکه از نظر ارزشهای تاریخی و فرهنگی ارزیابی و یا دستکم مستندسازی شود، ماشینآلات و ابزار مکانیکی برچیده شد تا سریعتر به بقایای معبد آناهیتا دست یابند.
مطالعات ناتمام این محوطه باید به سرانجام برسد. مثلاً دربارۀ منشاء حجم انبوه سنگ و گچ بهکاررفته در ساختمان این بنا پژوهش مستقل و جدی صورت نگرفته است. زندهیاد «سیفالله کامبخش فرد» به کوه شلمران که در غرب کنگاور واقع است اشاره کرده و با توجه به آثار حجاری (سنگهای نما، ستون، سرستون، پایه ستون ناتمام) در آنجا این فرضیه را مطرح کرده است که این کوه، معدنِ اصلی تأمین سنگهای این محوطۀ باستانی است. در سال ۱۳۸۳ با راهنمایی افراد محلی دستکم چهار نقطۀ دیگر را که معدن استخراج سنگ بود، شناسایی و مقالهای دربارۀ آن در مجلۀ «اثر» منتشر کردیم.
کامبخشفرد دربارۀ معدن گچ نیز گفته است که احتمالاً گچِ به کار رفته در دیوارهای این محوطه را از لرستان آوردهاند؛ زیرا در نزدیکی کنگاور، معدن استخراج گچ موجود نیست. توضیح اینکه محلهای به نام «گچکَن» روی بقایای باستانی به وجود آمده بود. وجه تسمیه این محله هم از این قرار است که سالیان طولانی مردم این محله، گچِ دیوارِ باستانی را میکَندند و میفروختند. حتی شهرهای اطراف هم مشتری گچِ این محوطۀ باستانی بودند.
نمیدانیم چه میزانی از تخریب این محوطۀ باستانی ناشی از تخریب و فروش مواد و مصالح بوده است. در ساختمانِ خانههای قدیمی کنگاور، سنگهای تراشیدهشدۀ این محوطۀ باستانی به کار رفته است. نمونههایی از استفادۀ سنگهای این محوطه در محل ورودی این محوطه برای نمایش گذاشته شده است. یک سنگاب در صحن امامزاده بود که آن را از یک ساقۀ ستون ساخته و یا وقفنامهای که در دورۀ قاجار روی یکی از سنگهای پاکتراش کندهاند. متاسفانه این دو مورد را از جای تاریخی خود جابهجا کردهاند و گِرِهای بر گرههای این محوطه افزودهاند. خلاصه اینکه پیکر این محوطۀ باستانی در گذشته، مخزن عظیمی از مواد و مصالح رایگان بوده و بخشی از خرابی این محوطه به همین موضوع مربوط میشود. البته امروزه این محوطه بخشی از هویت و تاریخ مردم کنگاور است و نسبت به حفظ آن احساس وظیفه میکنند و در صورت امکان اقدامات داوطلبانهای برای نظافت و معرفی آن انجام میدهند.
یکی دیگر از مسائل مجهول راجع به کنگاور این است که نمیدانیم چه مقداری از آثار تاریخی این محوطه هنوز زیر خاک بوده و شناسایی نشده است. آنطور که یکی از افراد سالخورده و آگاه محلی نقل میکرد «برای احداث و تسطیح خیابان ناهید (شهداء کنونی) که در سمت غرب محوطه است سنگهای تراشیدهشده و ستون و سرستون و پایه ستونهایی در مسیر خیابان قرار داشت و مزاحم احداث خیابان بود، چون نمیتوانستند این سنگهای حجیم و سنگین را از مسیر خیابان بردارند، گودالهایی میکَندند و سنگها را میغلتاندند تا درون آن گودالها بیفتد.» بنابراین محتمل است در زیر خیابان شهداء مقدار قابل توجهی از آثار این محوطۀ باستانی وجود داشته باشد. در دهۀ ۶۰ شمسی سازمان میراث فرهنگی کشور، دیوارِ گوشۀ شمالغربی این محوطه را با سنگهای جدید بازسازی کرد بدون اینکه تحقیق و جستوجوی دقیقی دربارۀ سنگها و آثار کهن انجام داده باشد.
شغل تعدادی از سکنۀ کنگاور، کَندَن گچ معبد آناهیتا و فروختن آن بود
*در عرصه و حریم معبد آناهیتا شاهد ساختسازهایی بودهایم که گفته میشود بخش زیادی از آن آزادسازی و تملک شده است، طبق آخرین بازدیدی که داشتید وضعیت آزادسازی عرصه و حریم این اثر را چطور ارزیابی میکنید؟
چنانکه گفتم بنا بر مطالعات و اسناد و مدارک تاریخی، از اوایل دورۀ اسلامی از مصالح این بنای عظیم برای ساختوسازهای جدید استفاده شد و شهر یا قصبۀ کنگاور رفتهرفته روی عرصۀ معبد آناهیتا گسترده شد. تا جایی که بر اساس نقشهها و تصاویر دورۀ قاجار میتوان گفت که بخش اعظم شهر کنگاور روی معبد آناهیتا و اطرافش ساخته شده بود. تا چند دهه قبل هنوز خانههایی از گذشته در عرصۀ معبد آناهیتا باقی مانده بود و کوچه و پسکوچههای جانب شمال معبد آناهیتا را «محلۀ گچکن» میگفتند؛ یعنی شغل تعدادی از سکنۀ این محله، کَندَن گچ این معبد و فروختن آن بوده است. معلوم نیست چه مقداری از ساختمان معبد به خاطر همین گچکندن در طول سالیان متوالی از بین رفته باشد. به هر حال تقریباً در تمام دورۀ اسلامی، همواره روی عرصۀ معبد آناهیتا، محلات و خانهها مستقر بوده است.
از اواخر دهۀ ۴۰ شمسی، عمدتاً این خانهها خریداری و برچیده شد. هدف هم رسیدن به لایههای باستانی بود. چه بسا اگر با مبانی و رویکرد امروز، رفتار دیگری با بافت مسکونی روی عرصۀ معبد آناهیتا میشد دستکم مستندسازی دقیقی از بافت و محلات مسکونی روی عرصۀ معبد آناهیتا باید انجام میشد و شاید به بسیاری از خانهها و بناها حق ماندن داده میشد. این مبحث مهمی است که البته به طور مفصل و علمی نقادی و حلاجی نشده است.
مثلاً خانۀ زیبایی در شمال عرصۀ این محوطه قرار داشت و زمانی دفتر هیأت حفاری معبد آناهیتا و دفتر میراث فرهنگی بود که بنای جالب و ارزشمندی به نظر میآمد، اما در ادامۀ پاکسازی و آزادسازی عرصۀ معبد آناهیتا آن خانه هم تخریب شد. در حالی که میشد آن را به طور نمونه نگهداشت؛ زیرا هم دارای ارزشهای تاریخی بود و هم بخشی از تاریخ باستانشناسی معبد آناهیتا و کنگاور را داشت. همین الان هم چند خانۀ قابل توجه در سمت غرب و جنوب غربی عرصه موجود است که قابلیت مرمت و تبدیل به موزه یا دفتر پایگاه یا سایر کاربریهای فرهنگی را دارد.
*مدیر پایگاه آناهیتا اظهار کردند که این معبد قابلیت جذب تا ١۵٠ هزار گردشگر را دارد، نظر شما چیست؟ آیا چنین ظرفیتی وجود دارد؟ درباره قابلیتهای جذب گردشگری این محوطه تاریخی توضیح دهید و چقدر لازم است در اینباره کار شود و ضرورتا چه اقداماتی باید انجام شود؟
این مقوله هم تابعی از برنامۀ مدیریت است. معبد آناهیتا با زنجیرهای از آثار داخل شهر کنگاور و آثار بیرون، ظرفیتهای متعددی دارد، مثلاً گودینتپه با معبد آناهیتا اگر در کانون معرفی قرار بگیرد، اتفاقات بسیار خوشایندی میافتد. فکر نمیکنم الان گردشگرانی که به معبد آناهیتا میروند، به معدن سنگ شلمران و گودین تپه بروند.
*نظر شما درباره ثبت جهانی معبد آناهیتا به همراه محور ساسانی و در قالب یک پرونده چیست؟ این معبد با توجه به شاخصهایی که دارد میتواند به تنهایی ثبت جهانی شود؟
این محوطه با همۀ فراز و فرودهایی که داشته یکی از آثار منحصر به فرد تاریخی در ایران است. شما نظیر این بنا را جای دیگری نمیبینید. از قضا، ابهاماتی که دربارۀ «شکل بنا» و «کاربری» و «قدمت» آن وجود دارد گواهی بر اهمیت و یگانه بودن آن است. به عبارتی این محوطه تاریخی، یک اثر متعارف نیست. به همین خاطر، مسائل و پرسشهایش باقی است، اما این محوطه حتماً قابلیت ثبت جهانی دارد.
ثبت معبد آناهیتا در قالب پروندۀ محور ساسانی، هم ایدۀ جالب و قابل تاملی است و اگر با رویکرد دقیق و درستی این ایده، عملی بشود اتفاق مهم و بسیار خوبی خواهد بود.
*آیا ثبت جهانی تاثیری در تغییر وضعیت مرمت و حفاظت این اثر دارد؟ این سوال از آن جهت مطرح است که دیگر آثاری که تاکنون ثبت جهانی شدهاند، تغییر چندانی در وضعیت مرمت و حفاظت آنها پس از ثبت جهانی ایجاد نشده است.
ثبت جهانی محوطۀ تاریخی کنگاور که امروزه به نام «معبد آناهیتا» شناخته میشود، تأثیر مثبتی بر وضعیت و سرنوشت آن خواهد گذاشت. یکی از خواستهها و آرزوهای اهل کنگاور از دههها قبل تا کنون، ثبت جهانی این محوطه است.
اینجا، جای مهمی است. از گذشته تاکنون مورد توجه بوده و کنجکاوی بینندگان را برانگیخته است. دربارۀ ماهیت، کاربرد و قدمت این بنا اختلاف نظر وجود دارد. صرفِ نظر از اختلافنظرهای پژوهشگران دربارۀ این محوطه، مردم کنگاور به اینجا بسیار علاقهمندند و آن را جزئی از هویتِ تاریخی خود به حساب میآورند. علاقۀ مردم کنگاور به این محوطۀ تاریخی موجب شده است نام کودکان خود و بسیاری از آموزشگاههای هنری، آتلیههای عکاسی و فروشگاهها را «آناهیتا» بگذارند. مردم کنگاور تصور میکنند که حفاظت از این محوطه، موجب شهرت و نهایتاً رونق گردشگری این شهر خواهد شد. مشارکت انجمنها و گروههای مردمی در پاکسازی و نظافت محوطه و راهنمایی گردشگران در ایام پُربازدید، از دلبستگی ژرف اهالی کنگاور به این محوطه حکایت دارد؛ با این حال بهرۀ مورد انتظار از وجود این اثر باستانی نصیبشان نشده است، اما این آمادگی از طرف بیشتر شهروندان وجود دارد که به سهم خود شرایط را برای ثبت جهانی این محوطۀ تاریخی فراهم کنند.
ثبت جهانی این محوطه به هر نحوی، چه به طور مستقل و چه در قالب محور ساسانی، فواید متعددی دارد؛ هم برای این محوطۀ باستانی و هم برای کشور و مخصوصاً برای مردم کنگاور که اینجا را جزئی از وجود خود میدانند. دلبستگی و تعلق خاطر مردم کنگاور به این بنا در کمتر جایی دیده میشود.
اختلاف نظر بر سر ماهیت، کاربری و قدمت «معبد آناهیتا»
* در گفتوگویی به تغییر نام اشتباهی این معبد اشاره کرده بودید، درباره نام قبلی و این تغییر نام توضیح دهید.
یکی از اقدامات عجیب، دستکاریِ میراث مستند (گواهی ثبت) این محوطه است. بدین ترتیب که در اواخر دهه ۷۰ شمسی، یک لوح ثبتی المثنی برای این بنای تاریخی صادر شد و در آن، نام این محوطه را از «کُنکُبار قدیم؛ خرابههای عهد اشکانی» به «معبد آناهیتا» تغییر دادند. در حالیکه لوح ثبتی اصلی مفقود نشده است و وجود دارد. وانگهی هنوز بر سر ماهیت و کاربری و قدمت این بنا، اختلاف نظرهای اساسی وجود دارد و معبد بودن اینجا اثبات نشده است. یکی از عوارض این تغییر نام، جهتگیری سازمان میراث فرهنگی به نفع یک نظریۀ اثباتنشده است و همین امر بر مسیر مطالعات آینده و داوری دربارۀ ماهیت و قدمت این اثر، تأثیرگذار است.
*عکسهای این گفتوگو را فرهادی نظری در اختیار ایسنا قرار داده است.
انتهای پیام
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰