این روزها که به دلیل تجربه یک سال گذشته و سیاسیتر شدن جامعه مفاهیم چپ و راست هم بار دیگر مرور و بازخوانی شده اند، نمایش «چه» نیز از نامش پیدا بود که گریزی می زند به این جدال چندین دهه ای در جهان.
بروشور که به دستم میرسد و جمله ژان پل سارتر را میبینم «چهگوارا کامل ترین انسان قرن بیستم است.» مطمئنتر میشوم، اما قبل از اینکه ذهنم بخواهد موضعش را مشخص کند، صدای ساز و سپس نوای اپرای علیرضا عبدالکریمی حواسم را میبرد سمت خودش؛ چه صدایی و افسوس که رفت و آمد تماشاگرانی که دیر به سالن رسیدهاند اجازه تمرکز اولیه را مخدوش کرده است. قبلترها سالن تئاتر حرمت بیشتری داشت و اگر دقیقهای دیر میرسیدی باید قید آن کار را میزدی ولی تازگی ها همه چیز جور دیگر شده است.
علیرضا عبدالکریمی گرچه نامش به عنوان آهنگساز و خواننده «چه» منظور شده است ولی در قامت یک بازیگر نیز ظاهر میشود و هم نقشش هم شیوه اجرای آن تا پایان کار، توانایی او را به رخ میکشد.
مهدی یگانه و مهران رنجبر به فاصلهای کوتاه از هم روی رینگ بوکس ظاهر میشوند و جدال راست و چپ شکل میگیرد؛ در برزخی موعود! یکی لری کینگ است و دیگری چه.
آن چیزی که از همان نخستِ ماجرا جلب توجه میکند تحرک و صدای بازیگران است. همانطور که جدال لفظیِ دو نماینده راست و چپ بالا میگیرد، بدنهایشان نیز درگیر میشود و نقطه قوت «چه» به زعم نگارنده همینجاست. در کنار دو بازیگری که روی رینگ با هم دیگر درگیر هستند و گاه با ضربهای یا به پرشی از سوی رینگ به سوی دیگرش میروند، خواننده کار نیز صدایش به گوش میرسد و سازهایش نیز هم نوایی میکنند.
هرچه جلوتر میرویم «بدن بازیگر» عنصر مهمتری میشود و در کنشگری بسیار آن، چکههای عرق بر تن مهدی یگانه مینشیند و چهره و دستان مهران رنجبر خود را به نمایش میگذارند.
از قدیم گفتهاند بازیگر باید بر بدن و صدایش مسلط باشد و همه آنها را در خدمت نقش درآورد؛ این سالها از بین تعداد بالای نمایشهای روی صحنه رفته و بازیگران متعدد آن، خیلی پیش نمیآید نقشهایی باشند که فیزیک بازیگر را به چالش بکشند و کم دیده نشده است که حتی بازیگران سرشناس نیز در سالنهایی با مساحت متوسط از هاش اف استفاده میکنند که گویی فراموش شده است تمرینهای صدا و بدن.
«چه» فارغ از متن و کارگردانی آن که خود بحث جدایی است و میطلبید در طول اجرا درباره آن نوشت، یکی از نقاط قوت بارزش بازی دو بازیگر روی صحنه و خواننده اپرای آن است که نه فقط خواننده است بلکه نقشی را بازی میکند که در جهان متن هم تعریف خود را دارد و همچنین با طراحی لباس و گریم و اکتهایش میتوان او را هم بازیگر «چه» دانست.
در پایان لازم به تاکید است که هنر تئاتر به عنوان بخش زاینده و زیرساختی هنر که به صنعت تصویر نیز وام میدهد، نیازمند بازیگرانی است که برای رسیدن به نقشهایشان راه سخت را بروند، تمرینهای پیاپی را پشت سر بگذارند و تلاش کنند به استانداردهای بازیگری نزدیک شوند. بازیگرانی که به هر نقش جانِ مخصوص آن را میدهند نه اینکه هر نقشی را یکسان ایفا میکنند، بازیگرانی که هر کاراکتر را در همه اجزایش از جهان فکریاش، صدای خاص او، میمیک چهرهاش، حرکتهای خاص بدنش و… فهم کرده و به آن جان میبخشند، لازمه صحنههای تئاتر امروز ما هستند.
245245
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰