به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، فرازهای این دعا عبارت است از: ۱- «پاکی» و «پاکیزگی» ۲- مراتب چهارگانه «طهارت» ۳- شکیبایی و مقاومت و تقوا ۴- مصاحبت و دوستی با «ابرار»
أَللّـهُمَّ طَهِّرْنی فیهِ مِنَ الدَّنَسِ وَ الاَْقْذارِ وَ صَبـِّرْنی فیهِ عَلی کآئِناتِ الاَْقْـدارِ
وَ وَفِّقْنی فیهِ لِلتُّقی وَ صُحْبَهِ الاَْبْرارِ بِعَـوْنِکَ یا قُرَّهَ عَیْنِ الْمَساکینَ.
«پاکی» و «پاکیزگی»
«این ماه را، «رمضان» از آن گفتند که خداوند در این ماه، دلهای عارفان را از غیر خود بشوید، پس به مهر خود بسوزد، گاه در آتش دارد، گاه در آب، گاه تشنه، گاه غرقاب، نه غرقه را سیراب، و نه تشنه را خواب، و زبان حال ایشان گوید:
در عشق تو بی سریم، سرگشته شده
وز دست امید ما، سر رشته شده
مانند یکی شمع، به هنگام صبوح
بگداخته و سوخته و کشته شده»[۱]
چهره را با آب می شویند و دل را با «توبه»!
شستشوی با آب، «پاکیزه» می کند، اما تقوا و دین، «پاک» می سازد.
باید بر طهارت درون و برون، از آلودگیهای ظاهری و باطنی تأکید کنیم. حتی پاکیزگی ظاهر را رمزی از طهارت قلبی و درونی قرار دهیم.
به قول بعضی از عارفان، صاحبان بصیرت بدانند که ایمان، با آباد کردن دلها و درون ها ست و سخن پیامبر که فرموده: «طهور، نصف ایمان است»، آنست که: آباد ساختن ظاهر با شستشو و تمیز کردن با ریختن آب، نصف ایمان است، و نصف دیگر، عمارت و آبادی درون است با اعمال شایسته و اخلاق نیکو.
مراتب چهارگانه «طهارت»:
«مرتبه اوّل»: پاک ساختن ظاهر از آلودگی ها و کثافت ها.
«مرتبه دوّم»: پاک ساختن اعضاء و جوارح و اندام از جرم ها و گناهان و معاصی.
«مرتبه سوّم»: پاک ساختن قلب از رذایل اخلاقی و خصلت های زشت.
«مرتبه چهارم»: پاک ساختن درون و راز قلبی، از هرچه که جز خدای متعال باشد. و این، طهارت انبیاء و صدّیقین است.
و دست یافتن به هر یک از این مراحل، بسته به این است که انسان از مرحله قبلی گذشته باشد. طهارت دل از غیر خدا، برای کسی میسّر است که قلبش از اخلاق ناپسند و دست و یا اندامش از گناه، و ظاهرش از آلودگیها پاک شده باشد.
شکیبایی و مقاومت و تقوا
حوادث، انسان های غیر مقاوم را می شکند و غیر صابرین را خورد می کند. قَدَرها و قضاها و رویدادها تحمّل و شکیبایی لازم دارد.
دلی به وسعت دریا، تحمّلی به قدرت کوهها، ظرفیّتی عظیم و اراده ای نستوه لازم است، تا انسان بر «کائنات اقدار» شکیبا باشد.
خدا باید قدرت تحمّلی و توان شکیبائی و صبری عنایت کند. و او باید توفیق تقوا دهد، توفیق خویشتن داری، مالک نفس بودن، «اراده» را در «اختیار» داشتن، سپری از «خداترسی» در مقابل معصیت داشتن، خود را ضدّ گناه ساختن، ضربه ناپذیر نمودن. و این است تقوا.
تقوا مرحله ای برین، از خودسازی است، لباس زیبا بر جان انسان است، جامه جان و لباس روح است. تقوا، مصونیّت در برابر گناه ایجاد می کند، «تقوا»، به فرموده امام علی علیه السلامدر نهج البلاغه، مَرکبی است راهوار، که سوار خود را آرام وارد بهشت می کند و خطا و معصیت، اسبی سرکش و مرکبی چموش است که سوار را با مغز بر زمین می کوبد و با فشار، به جهنّم پرتاب می کند.[۲]
مصاحبت و دوستی با «ابرار»
داشتن دوست، نعمتی است بزرگ،
و دوستی با ابرار، نیکان و صالحان، موهبتی است بزرگتر.
به فرموده امام علی علیه السلام:
«عاجزترین مردم، کسی است که از دوست یابی عاجز باشد، و ناتوان تر از او، کسی است که دوستانِ بدست آورده را از دست بدهد»[۳]
دوستی با «نیکان»، انسان را به «نیکی» می کشد و معاشرت با «صالحان» انسان را به «عمل صالح» وامی دارد. همنشینی با «متّقین»، روح «تقوا» و خداترسی را در انسان می دمد.
رفت و آمد با خوبان، آدمی را «خوب» می کند.
رفاقت با بندگان مطیع خدا، انسان را به یاد خدا می اندازد و چه نعمتی از این بالاتر؟! این خیر و موهبت بزرگ الهی است که به تو دوستی صالح و همنشینی مؤمن عنایت کند که لحظه لحظه حیاتش، درس باشد و نگاهش، عبرت بیاموزد و از سخنش، حکمت ببارد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است:
«خداوند به هر کس که بخواهد خیری دهد، به او دوستی صالح و شایسته روزی می کند، که اگر از یاد خدا غافل شود، خدا را به یادش می آورد. و اگر در یاد خدا باشد، در این مسیر، یاریش می نماید».[۴]
پس، برای گریز از جاذبه دوستی های دنیایی، رهایی از دام رفاقت های مادّی، نجات از همنشین های بد، که وقت را تباه می کنند و عمر را برباد می دهند و سرمایه را به تاراج می برند، باید از خداوند توفیق خواست.
باید دوستی برای مصاحبت و همنشینی برگزید که زندگیش، برای انسان آموزنده باشد، سخنش، سراسر پند باشد، نگاهش، عبرت آموزد، نگاه به او، انسان را به یاد خدا بیندازد، همنشینی با او، کمال انسان را بیفزاید،
همنشین تو، از تو، به باید
تا تو را «عقل» و «دین» بیفزاید.
از نیکان وخوبان باشد و بتوانی به او بگویی: «خوب».
این را، ای خدای متعال، از تو می خواهیم و از یاری تو، مدد می جوییم.
تو که نور چشم مسکینانی و فریادرس مظلومان.
امید دلهای امیدواری و فروغ چشمهای بیدار.
و مگر می توان خدا را شناخت و دوست نداشت؟ و آیا «محبّت» بی «معرفت» چه اندازه سودمند است؟
جوینده تو، همچو تو فردی باید
آزاده زهر علّت و دردی باید
منابع:
[۱] ـ تفسیر کشف الاسرار، ص ۷۴.
[۲] ـ نهج البلاغه، خطبه ۱۶ اَلا و انّ التّقوی….
[۳] ـ أعجَزُ النّاسِ مَن عَجَزَ عَن اکتِسابِ الإخوان، وَ اَعجَزُ مِنهُ مَن ضَیَّعَ مَنْ ظَفَرَ بِهِ مِنهُم نهج البلاغه، حکمت ۱۲.
[۴] ـ بحارالأنوار، ج ۷۴ ص ۱۶۴.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰