از زمانی که ایران پاسخ پیشنویس غربیها را درباره توافق هستهای داد، برخی رسانههای جهان و منطقه با عملکردی حرفهای، یکی از مهمترین محورهای تبلیغی خود را موضوع هستهای ایران قرار دادند و خود را مرجع اول این خبرها معرفی کردند.
این رسانهها بر اساس نوع سیاست تعریفشده و شناخت و تحلیل کافی از مخاطبان، با کمک شبکهای از خبرنگاران در ایران و کشورهای اروپایی و آمریکا و با تماسها و گفتگوهای پیدرپی با مسئولان امر، عملکرد درخوری از خود نشان دادند و از این فرصت برای پیشبرد اهداف رسانهای خود بهخوبی بهرهبرداری و خود را مرجع خبرهای مربوط به منطقه و ایران بازنمایی کردند.
رسانههای برونمرزی ایران و رسانههای منطقهای محور مقاومت اما، با عملکردی منفعلانه عرصه را به برخی رسانههای شناختهشده منطقه واگذار کردند و با وجود دسترسی به منابع خبرهای مربوط به مذاکرات هستهای، نتوانستند پیوست رسانهای شایانی برای مذاکرات فراهم کنند و بار دیگر تحولات مربوط به مذاکرات بدون پیوست تبلیغی مناسب پیش رفت.
بهطور کلی درباره اینکه تصمیمها و اقدامات مهم ایران از سیاسی گرفته تا امنیتی و نظامی معطوف به پیوست رسانهای منسجم و برنامهریزیشده نیست، عوامل متعددی وجود دارد که در ذیل به برخی از آنها اشاره میشود. عامل نخست، فقدان مرکزی تصمیمگیر و اتاق فکری جامع رسانهای در سطح کلان کشور است که بتواند پیوست رسانهای و تبلیغی مناسب و بههنگامی برای تحولات سیاسی داخلی، منطقهای و جهانی تدوین و نقشه راه روشن و تاثیرگذاری ترسیم کند تا رسانهها بیهیچ سردرگمی، همگام با این تحولات حرکت کرده و پوشش تبلیغی درخوری برای آن شکل دهند.
عامل دوم به نوع نگاه مسئولان کشور باز میگردد. در این نوع نگاه، بسیاری از مسئولان بین اظهارنظرهای مرتبط با جایگاه حقوقی خود با اظهارنظرهای شخصی و حقیقیشان تمایز قائل نیستند. اظهارنظر مسئولان در ارتباط با حوزه مسئولیت و جایگاه حقوقی آنها در واقع مرتبط با منافع ملی و متعلق به آن است و باید در رسانههای مرتبط و همسو با منافع ملی منعکس شود، حال آنکه بسیاری از مسئولان ایران این جنس از اظهارات حقوقی خود را در اختیار بسترهای تبلیغی بیگانه، اعم از شبکههای تلویزیونی یا شبکههای اجتماعی بیگانه قرار میدهند و ارزش و اعتبار افزودهای را برای این شبکهها رقم میزنند و خواسته یا ناخواسته، از رسانههای همسو با منافع ملی اعتبارزدایی میکنند. این در حالی است که معمولا مسئولان غربی که شبکههای تلویزیونی و شبکههای اجتماعی بخشی از کنشگری ملی آنها بهشمار میرود، از افشای اطلاعات حائز اهمیت به دیگر رسانهها پرهیز و تنها به بیان اظهارات حقیقی و شخصی خود در رسانههای دیگر اقدام میکنند.
عامل سوم به نوع نگاه رسانههای ایران باز میگردد. بهطور کلی نگاه رسانهها در ایران نگاه استخفافی به منابع خبری از مسئولان گرفته تا کارشناسان است. بر اساس این نوع نگاه، رسانهها با این پیشفرض عمل میکنند که انعکاس دیدگاه افراد از مسئولان گرفته تا کارشناسان و تحلیلگران حوزههای مختلف، میدان دادن بر آنهاست. در واقع، این نوع نگاه مبتنی بر سیاست تنگنظرانه است که ناظر بر عملکرد حرفهای رسانهای نیست.
عامل چهارم به نوع رهیافت و سیاستهای تبلیغی و حرفهای رسانههای متعلق به ایران یا همسو با آن در سطح منطقه بر می گردد. این نوع سیاست برآمده از ضعف در برنامهریزی و موقعیتشناسی، و نداشتن نبضسنجی و مخاطبشناسی آنهاست. در حالی که تحولات جهانی با شتاب فزاینده و لحظهای پیش میرود این رسانهها از همگامی با تحولات عقب میمانند که این ناهمگامی نیز دو علت دارد: نخست برخوردار نبودن از شبکه بههمپیوسته خبرنگاران که سبب ناتوانی در پوشش مناسب حوادث جهانی، منطقهای و حتی داخلی میشود و در نتیجه، میدان را به دیگر رسانههای رقیب واگذار میکنند. این موضوع در جنگ اوکراین، تحولات اخیر عراق، مذاکرات هستهای و مراسم اربعین امسال کاملاً مشهود بود، زیرا در حالی که برخی رسانههای منطقهای با ایجاد شبکهای از خبرنگاران کارآمد در مناطق مختلف جهان، لحظهبهلحظه مخاطبان خود را از آخرین تحولات و رخدادها مطلع میکردند و مانع از رجوع آنها به دیگر رسانهها میشدند، این رسانهها بدون توجه به عنصر «همگامی با حوادث» به صورت منفعلانه و ملالآور به پخش برنامههای روتین سرگرم بودند حال آنکه مخاطب با کنجکاوی و اشتیاق فزاینده بهدنبال کسب اطلاعات از آخرین وقایع و حوادث لحظهای جهان بود.
علت دوم به ضعف این رسانهها در محاسبات نادرست از روحیات و نیازهای مخاطبان بر میگردد. چنین ضعفی سبب شده است که این رسانهها شناخت درستی از مخاطبان نداشته باشند و جامعه هدف خود را بیش از آنکه مخاطب عام فرض کنند، اقشار خاص فرض میکنند و در نتیجه به پخش برنامههای تخصصی اعم از برنامههای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی یا دینی روی میآورند، حال آنکه جهان امروز جهان سرعت و شتاب است که مردم آن برای اطلاع از آخرین رخدادهای جهانی به شبکههای اجتماعی روی آورده است که نخستین مشخصه آن سرعت است، مردمی که حتی برای خوردن غذا زمان کافی ندارند و به «فست فود» روی آورده است. در چنین شرایطی، پخش برنامه های ملالآور تحلیلی و میزگردهای سیاسی و فرهنگی و دینی در اوج تحولات و حوادث لحظهای، چیزی جز سوق دادن مخاطب به رسانههای دیگر و شبکههای اجتماعی نیست. در واقع، این رسانهها متناسب با نیاز مخاطب امروزی که بیشتر بهدنبال عناصر «کیستی»، «چیستی» و «چگونگی» رخدادها و رویدادهاست عمل نمیکنند بلکه با تمرکز بر عنصر «چرایی» بر تحلیل و واکاوی سرگرماند که برای مخاطب امروزی، در اولویت بعدی قرار دارد.
در چنین شرایطی، برخی رسانههای عربزبان منطقهای اما برای پوشش حوادث جهانی مانند جنگ اوکراین و مذاکرات هستهای، شبکهای از خبرنگاران حاذق در شهرهای مختلف اوکراین و روسیه یا تهران و شهرهای اروپایی و آمریکا ایجاد کردهاند و لحظهبهلحظه مخاطبان خود را در جریان از آخرین تحولات قرار میدهند.
*کارشناس سیاسی و رسانهای منطقه غرب آسیا
311311
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰