دانش در ابتدای این نشست با اشاره به حرکت آرام و روان فیلم در نیمه اول گفت: نیمه اول فیلم با آنکه یک سری نشانهها مبنی بر «آتش زیر خاکستر بودن» موقعیتها دارد، اما در عین حال فیلم، آرام و روان حرکت میکند. ما شخصیتهای جذابی را میبینیم که باعث همراهیمان با فیلم میشوند و به تدریج با تکتک آدمهای خانواده آشنا میشویم. مثلا فیلم صحنهای دارد که این خانواده شام میخورند و اتفاقا یک صحنه پر تنش است. این صحنه مربوط به میانه فیلم میشود اما رفته رفته همه چیز عیان میشود؛ به شکلی که انگار «آگوست اوسیج کانتی» به دو پرده تبدیل شده است. گویا به تدریج همه ظرفیتهای شخصیتی فیلم که در نیمه اول فیلم ترسیم شده در نیمه دوم تخریب و کم کم نابسامانیها عیان میشود. از آنجا بحث واگرایی آغاز میشود، یعنی اگر در ابتدای فیلم همگرایی خانواده را داریم، در نیمه دوم همه چیز معکوس میشود.
این منتقد بیان کرد: شما میبینید که حتی در فضای بصری فیلم هم این نکتهها وجود دارد و یک جور فروپاشی خانواده را میبینیم. «آگوست اوسیج کانتی» یک جور بحث ارزشهای از دست رفته خانواده آمریکایی را بیان میکند که البته این موضوع را در بسیاری از فیلمهای آمریکایی میبینیم. جالب است که بدانید جان ولز امسال یک سریال با نام «خدمتکار» را کارگردانی کرده که روایتگر داستان دختری است که از همسرش جدا میشود؛ میخواهم بگویم عمدتا تمرکز جان ولز روی همین مسائل است گرچه او فیلمهای زیادی نساخته اما معمولا روی این موضوعات تمرکز دارد. این فیلم هم سعی میکند موقعیتهای مختلف را نشان بدهد، بدون اینکه یکی بر آن دیگری تحمیل شود مثلا یک جاهایی دراماتیک و یک جاهایی به تراژدی ختم میشود، انگار همه خطاهای دیگران روی سر افراد بیگناه خراب میشود و آنها را از سرنوشتی که ترسیم کردند، دور میکند.
دانش در ادامه درباره خستهکننده بودن فیلم گفت: من خستهکنندگی را در این فیلم مشاهده نکردم، جان ولز سریالی با عنوان «شیملس» در مقام تهیهکننده دارد که گرچه روایتگر یک خانواده فروپاشیده است اما موقعیتهای کمیک دارد پس وجه مشترک هر دو اثر فروپاشی خانوادههاست. اینکه میگویم «آگوست اوسیج کانتی» خستهکننده نیست به این خاطر است که فیلم بر مبنای اتفاقات غافلگیر کننده شکل گرفته است مثلا شخصیتها رازهایی داشتهاند که به یکباره عیان میشود و ما غافلگیر میشویم. غافلگیریهای پی در پی دارد مثلا «درباره الی» خودمان هم به همین شکل است در «آگوست اوسیج کانتی» هم همان الگو به کار رفته است و این غافلگیریها باعث میشود فیلم یکنواخت نشود.
این منتقد درباره اقتباسی بودن فیلمنامه این اثر بیان کرد: این اقتباسی از یک نمایشنامه سه ساعته است که نمیشود همه آن را در فیلم آورد، اما تلاشی که کارگردان و فیلمنامهنویس برای حفظ اثر کردهاند، قابل توجه است. با این حال برخی موضوعات مطرح شده در فیلم، اصلا در نمایشنامه نیست؛ البته پیشزمینههایی داریم برای اینکه بتوانیم با فیلم ارتباط برقرار کنیم.
دانش با اشاره به بازی مریل استریپ و سایر بازیگران «آگوست اوسیج کانتی» اظهار کرد: در ابتدای فیلم، مریل استریپ فضای مسلطی دارد حتی میزانسنها هم این تسلط را نشان میدهد؛ یعنی محوریت با مریل استریپ است. در واقع کمتر نمایی هست که ما چهره یا اجزای او را نبینیم، انگار در همه نماها خودش یا بخشی از وجودش حضور دارد تا زمانی که جولیا رابرت به او حمله میکند و بعد میبینیم که جولیا رابرت محوریت فیلم میشود. انگار او میخواهد تعیینکننده ماجرا باشد. این موضوع در نمایشنامه صرفا با اکت بازیگر شکل گرفته است اما در اینجا دوربین هم همراهی میکند.
وی در بخش دیگر از صحبتهای خود گفت: شاید برایتان مبهم باشد که چرا در این فیلم شخصیت سرخپوست نسبت به کاراکتر بچه حساس است اما در نمایشنامه این موضوع باز شده و مشخص است بین این دو ارتباط صمیمانه شکل گرفته اما در فیلم برای حفظ اختصار این جزئیات حذف شده و به نظرم کمی به فیلم لطمه زده اما به نظرم فیلم در بقیه اجزا به خوبی عمل کرده و آن فشردگی برای اقتباس سینمایی را رعایت کرده است.
دانش درباره اینکه نقش بازیگر در موفقیت فیلم چقدر بوده است، گفت: این فیلم اساسا یک فیلم بازیگرمحور است؛ به طوری که ما خیلی تنوع و تعدد لوکیشن نداریم یا درام بیرون از متن و بطن بازیگر نیست پس میتوانم بگویم این فیلم یک کلاس بازیگری است که بازیگران بنا به موقعیتهای مختلف بازیهای مختلف از خود نشان میدهند. درامها عمدتا بر عهده بازیگران است و اگر بازیگران کمترین نقصانی داشتند، فیلم نابود میشد.
این منتقد درباره میزان نقش زنان در نمایشنامه و فیلم گفت: تا جایی که یادم است در نمایشنامه هم نقش زنان پررنگ بود، اتفاقا در فیلم برخی از فضاهای زنانه حذف شده تا ریتم آن حفظ شود. در عین حال «آگوست اوسیج کانتی» دغدغههای زنانه را بیشتر مطرح میکند، بازیهای پینگپنگی بین سه زن بیشتر جریان دارد و انگار مردها کنشپذیر هستند.
وی درباره پررنگ بودن اقتباس در سینمای آمریکا گفت: بحث اقتباس در سینمای آمریکا یک بحث مهم و پررنگ است؛ بهطوری که میتوانیم بگوییم چهل درصد فیلمهای آنها اقتباسی است و ارزش، قوام و دوام فیلمهای آنها بسته به همین اقتباس است.
دانش درباره منفی بودن همه شخصیتهای فیلم گفت: در «آگوست اوسیج کانتی» به جز آن دو شخصیت بیگناه که اتفاقا قربانی کارهای دیگران میشوند، انگار اصراری مبنی بر این وجود داشته است که همه شخصیتهای داستان نکته منفی داشته باشند حتی پزشک فیلم هم همینگونه است، انگار این موضوع در راستای جهان اصلی اثر بوده، فیلم میخواسته است بگوید این دنیا، دنیای عوضیهاست و اتفاقا بیگناهان آسیب میبینند.
دانش درباره پررنگ بودن نقد خانواده و اجتماع در فیلمهای آمریکایی اظهار کرد: در ایران هرچند وقت یکبار وقتی فیلمی در نقد اجتماع، نقد خانواده و … ساخته میشود به سرعت از سوی مسئولان و منتقدان به آن انگ سیاهنمایی زده میشود، اما پیشنهادم این است که دوستان فیلمهای انتقادی آمریکا را ببرند و به مسئولان ما نشان بدهند بلکه متوجه ماجرا شوند چون یکی از موفقیتهای آن جوامع همین خودانتقادی است که باعث پوستاندازی میشود.
۵۷۵۷
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰