۲)بخشی از این هیاهوها جنگ قدرت است…اما چیزی که این وسط اهمیت دارد رسیدگی و رفاه و حفظ شان چند هزار عضو این نهاد مهم است.
۳)به جرات میگویم برای بخش عظیمی از اعضای صنوف مختلف این خانه، آنچه اهمیت دارد رسیدگی به احوالات آنها است و نه اینکه چه کسی یا کسانی یا طیفی بر مسند قدرت خانه سینما قرار میگیرند.
۴)نه اینبار، که در چند دوره گذشته هم، همواره نامهایی با وزن و اعتبار و سابقه طولانی و ریشه دارد بر مسند قدرت خانه سینما قرار گرفتند… افرادی که بخش مهمی از جریان سینما بودند… اینبار هم در این انتخابات نامهایی با وزن و اعتبار سنگین در انتخابات جنجالی که منجر به یکبار لغو و استعفای مدیرعامل و رییس هیات مدیره قبلی شد، رای آوردند…رسول صدرعاملی، حبیب اسماعیلی، محمد مهدی عسگرپور، علی لقمانی، علی دهکردی و… نامهای کمی نیستند… سینماگرانی مطرح و قدیمی و با تجربه… در دورههای پیش هم نامهای کوچک و کمی وارد این چرخه نشدند… پس علت چیست که آنچه در این خانه و نهاد مهم صنفی باید اتفاق افتد و روی دهد،رخ نمیدهد؟…مشکل از کجاست؟
۵) وارد بحث استفاها و اعتراضات به روند انتخابات فعلی نمیشوم…چون آدرس غلط دادن است… مشکل خانه سینما نامها و وزن آدمها و تجربه آنها نیست… مشکل در جایی دیگر مستتر است که این چند هزار عضو احساس میکنند آنچه باید نمیشود.
۶)پاسخ این پرسش یک جمله است…وابستگی خانه سینما به سازمان سینمایی و نهادهای دولتی.
این وابستگی تنها به موضوع مالی محدود نمیشود… واقعیت این است که در سیستم سینمایی و فیلمسازی ما، هر کارگردان و تهیه کننده و نویسنده و حتی بازیگری برای ساخت، تولید، حضور و یا حتی نمایش یک اثر سینمایی موظف به حضور در سازمان سینمایی است… به همین اسامی فعلی نگاه کنیم… صدرعاملی و عسگرپور هردو کارگردان هستند… بی شک آنها برای ساخت هر اثری و برای دریافت پروانه ساخت و بعدتر نمایش باید رهسپار سازمان سینمایی شوند…حبیب اسماعیلی تهیه کننده و پخش کننده است، برای اکران و پخش آثارش موظف به تعامل و حضور با سازمان سینمایی است… به دوره گذشته برگردیم… منوچهر شاهسواری که با وجود انتقادهایی که به او میشد، شخصا میدانم و در جریان هستم که تلاشهای زیادی هم کرده بود، باز در نهایت در سالهای گذشته یکی از اعضای شورای پروانه ساخت بوده و این یعنی بخش از بدنه سازمان سینمایی… و خب در چنین حالتی پر واضح است که خانه سینما همواره با احتیاط و در تعامل با سازمان سینمایی و نهادهای دولتی قدم بردارد و گاهی مصلحت را هم در نظر بگیرند و این از استقلال این نهاد به راحتی کم میکند.
۷)همین مورد بالا، خود، سرآغازی است برای وابستگی مالی این نهاد به بخش دولتی… واقعیت این است که خانه سینما و حتی تمام صنوف آن نمیتواند یا نتوانسته است از محل حق عضویت اعضای خود یا سهم چند درصد از فروش فیلمها به نفع این تشکل به استقلال مالی دست پیدا کند و با آن اعضای خود را زیر چتر و پوشش خود به شکل مطلوب قرار دهد…فروش بد فیلمها، ورشکستگی این صنعت و وضعیت نه چندان مطلوب مالی بخش عمدهای از این چند هزار عضو، شاید دلیلی باشد که این نهاد صنفی تصمیم بگیرد یا ترجیح دهد به جای سفت گرفتن حق عضویت از اعضا و مبالغی متناسب با نیاز مالی این نهاد صنفی، به سمت نهادهای دولتی بروند و بودجه خود را از زیر مجموعههای وزارت ارشاد تامین کنند… که خب نتیجه این اتفاق باز هم مصلحت و عدم استقلال است و آن چیزی که اکنون شاهدش هستیم.
۸)سخن را کوتاه میکنم… بیتوجه به این اعتراضات و حاشیهها و حتی استفاهای شکل گرفته که نه دردی از بچههای خانه سینما دوا میکند و نه مرهمی برای زخمهای آنها است… به این نکته اشاره میکنم که آنچه امروز به اسم انفعال یا عدم مطلوب از خانه سینما یاد میشود، نه وزن آدمها است و نه کار نابلد بودن این افراد… یقین دارم که هر اسم و شخصی در این دایره انتخابی قرار بگیرد، باز هم اتفاقی صورت نخواهد گرفت و درب روی همان پاشنه خواهد چرخید… چرا که ریشه این معضل در جایی دیگر است… جادهای که به آن اشاره کردم… حال یک پرسش و ختم عرایض… آیا در ساختار و شالوده سینمای ایران، میتوانیم امیدوار به روزی باشیم که این وابستگیها برداشته شود؟
۵۷۲۴۵
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰