آرش دادگر در سال ۹۷ نمایش «او» را در تماشاخانه ایرانشهر به صحنه برده بود، پس از سه چهار سالی دوری از تئاتر، فرصت دوباره یافت که به صحنه برگردد. او حدود یک سال و نیم زمان صرف تولید نمایش «پیش از کشتن» کرده، ۶۰۰ ساعت تمرین برای این نمایش انجام داده و در حال حاضر آن را روی صحنه پردیس تئاتر شهرزاد آورده است.
دادگر بهمن ۱۴۰۰ «پیش از کشتن» را در جشنواره تئاتر فجر روی صحنه برد که البته با تغییرات زیادی نسبت به جشنواره، اجرای عمومی شده است.
«پیش از کشتن» به صورت کارگاهی شکل گرفته است و بازیگران آن عبارتاند از امین طباطبایی، عمار عاشوری، امیر رجبی، ندا حبیبی، الهام ابنی، آبان زارعی، سعید راستی، شیرین صفایی، مهراب رستمی، آیت بیغم، هانیه مهری، سید شهابالدین خاضعحق، یونس افسری، مینا امامی، مهدی سلطانی، هانیه موسوی، محمد خدایی و آرش دادگر.
«کالون و قیام کاستلیون»، «صبحانه برای ایکاروس»، «شاه لیر»، «هملت»، «اودیسه ۲۰۲۰» و «اسب» از جمله آثاری هستند که پیش از این آرش دادگر در مقام کارگردان تئاتر به صحنه برده است. به بهانه این اجرای جدید آرش دادگر، او را به چالش کشیدهایم تا در جریان بهتر اجرایش قرار بگیریم.
این نمایش به لحاظ سبکشناسی مانند چند نمایش قبلیتان نمایش پست مدرن به شمار میآید؟
بله به لحاظ سبکشناسی و تطبیق با آثار قبلی، در همان حدود و فضا کار شده است و متن در محدوده متون پست مدرن قرار میگیرد.
آیا همچنان در این متن یک تراژدی را به عنوان گونه اصلی هدف قرار دادهاید؟
بله در این متن هم، تراژدی هدف اصلی قرار گرفته است ولی بیشتر ترکیبی است از تراژدی و کمدی گروتسک. تلاش شده بود یک گروتسک اتفاق بیفتد و به عناصر و عواملی نیاز بود که متاسفانه شرایط فراهم نشد تا بخواهیم همه ایدهها را پیاده کنیم به همین دلیل به طور کامل صورت نگرفت.
چقدر ابعاد تالار شماره ۲ پردیس تئاتر شهرزاد برای اجرای «پیش از کشتن» مناسبت دارد؟
سالن شماره ۲ شهرزاد برای اجرای ما مناسب بود، ما احتیاج به یک سالن قاب صحنهای داشتیم البته باید بگویم ردیف تماشاگران که تا بالا میرود کمی به کار آسیب وارد کرده است زیرا مدل و طراحی این نمایش طوری است که همه تماشاگران با بازیگران در نمایش باید مشارکت داشته باشند و ردیفهای بالا که تماشاگران دور از صحنه بودند ارتباط کم میشود ولی با این موارد این سالن نسبت به دیگر سالنها عرض بیشتری دارد، بسیار مناسب و خیلی کمککننده بوده است. البته اگر شرایط اجرا در سالن استاد سمندریان یا تالار مولوی فراهم میشد تا آنجا اجرا برویم قطعا تغییرات دیگری در صحنه اتفاق میافتاد.
آیا این اختصار و ایجاز در صحنه نمایانگر نوعی تئاتر متکی بر بازیگر است؟
خیر؛ فقط متکی به بازیگر نیست بلکه این شیوهای است که در تمام کارهای گذشته ما هم وجود داشته است. حرکت، جسم، سیال بودن، ژست، اینها چیزهایی بوده که همیشه مدنظر قرار میگرفته. به همین علت به سمت اختصار و ایجاز میرویم زیرا بیشتر تاکید به دیده شدن نشانههاست تا احساسات.
۶۰۰ ساعت تمرین، بیشتر از زمان صرفشده در تمرینهای رایج در ایران است؛ برای هر کاری همین حدود وقت صرف میکنید؟
به گمانم به تمرینهای زیاد انجام دادن در کارهایم مشهور هستم. برای من تمرین در تئاتر بهترین شرایط است زیرا در آن تمرینها احساس ناب تئاتری بودن دارم، کار کردن در تئاتر و کارگردانی برایم حسی وصفناشدنی به همراه دارد. البته باید متذکر شوم این کار به نسبت دیگر کارهایم زمان زیادی برده است و تجربه بسیار سخت و متفاوتی برایم داشته است که یکی از دلایل طولانی شدن پروسه تمرین، شرایط بسیار بد و تاثیرگذار پاندمی بیماری کرونا بوده است زیرا چندین دفعه توقفها و تعطیلیها ما را مجبور به شروع مجدد تمرینها و بازآفرینی کار کرده است. این روند در کند شدن تمرینها و کار تاثیر داشته است و دلیل زمانبر شدن تمرینها بوده است، لازم به ذکر است در کارگردانی آثار و کارهای گذشتهام طولانیترین تمرینهایم شش،هفت ماه بوده است.
بازیگران بنابر چه شیوهای با هم تراز میشوند که تجربه و توان تکنیکی آنان ایجاد نابرابری در صحنه نکند؟
بازیگران بر اساس رفتار جسمانی با همدیگر تراز میشوند، تمرین هایی که انجام میشود همه تمرینهای جسمانی است نه ورزشی. از بازیهای همگانی استفاده میشود مثل گذاشتن یک چوب روی سر و همه بازیگران باید تمرینها را انجام دهند تا در کنار یکدیگر یکسان شوند، با دویدن، راه رفتن، پریدن، بدنها باید با همدیگر آشنا شود و برای آماده شدن بیشتر بازیگر و به سرانجام رسیدن یک کار، همه گروه باید با هم متحد شوند و تلاش و کوشش کنند.
بازیگران، این دور بودن تاریخی و جغرافیایی متن را برای یکتایی با زمان و جغرافیای خود چگونه تطبیق میدهند؟
دنبال تطبیق دادن نیستیم، آنقدر تمرین انجام میدهیم تا فضای کار، خودش به دست آید و هر چیزی که وارد کار و تمرین میشود خودش دقیقا جای درست اتفاق میافتد و هر چیزی را که آنجا قرار میگیرد پذیرا هستیم زیرا ما موقعیتهای متفاوت و مختلفی را تمرین میکنیم تا به هیچ چیز وابسته نباشیم و بتوانیم تغییر در خودمان ایجاد کنیم؛ زیرا بزرگترین عنصر تغییر است. آن هنگامی که در رابطه با مناسبات و روابط تمرین میشود، دور بودن تاریخی و جغرافیایی ناخودآگاه خودش به صورت خودکار و اتوماتیک تطبیق داده میشود و در وجود شما جستوجو میکند که برابرنهادش را داریم یا خیر؛ باید به دستش آوریم.
لباس محدود به رنگ سیاه و سفید شده، این ویژگی فرمگرایانه کار شماست؟
این طراحی که بر اساس فرم رنگ سیاه و سفید در کار استفاده شده است با توجه به شرایط کنونی اجتماع خودمان بوده و بیانگر تیرگی حال و احوال این روزهای جامعه است. کارخانه بنز تبلیغ مشهوری دارد که در آن میگوید: هر رنگی را که دوست دارید انتخاب کنید، فقط مشکی باشد. این تبلیغ اشاره درست و دقیق جامعهای است که همه چیزش تحمیلی است و واژه انتخاب معنایی ندارد .جامعهای که در این نمایش در حال نشان دادنش هستیم به سمت تیرگی، عصبی و سیاهی حرکت میکند و هیچ چیزی که موجب شادی باشد وجود ندارد حتی نمیتوانی آن چیزی را که دلت میخواهد انتخاب کنی؛ این شرایط تحمیل ایجاد میکند و انتخابی نیست.
موسیقی نمایش مخلوطی از موسیقی غرب و ایران است؛ آیا این تلفیق به منظور ارائه یک فضای معاصر در نظر گرفته شده است؟
بنده اصولا در کارهایم هیچگاه چیزی را به دلیل اینکه موسیقی باید با دیگر چیزها هارمونی داشته باشد انتخاب نمیکنم حتی بالعکس موسیقیهای انتخابشده برای کارهایم بر اساس موقعیتم در آن لحظه بوده است و همیشه هم موسیقیها تلفیقی بوده است. بنابراین چه ایران، چه غرب و چه شرق فرقی ندارد. بر اساس موقعیت، سعی در انتخاب درست موسیقیای که به فضای کار نزدیک باشد، بوده است. هنگامی که کار به صورت پازل در ذهن تماشاگر شکل گرفته باشد اتفاقات در نمایش ایجاد میشود و تماشاگر این قطعات را باید در کنار همدیگر قرار دهد و بچیند. بدون تعارف و خیلی رک و راحت در آن هنگامی که در حال نشان دادن نظام آشوب هستیم، چرا باید به دنبال یک هارمونی باشیم؟
چرا در این هیاهو جایی برای سکوت و ایجاد تمرکز تعبیه نشده است؟
در کار سکوت هم وجود دارد ولی تفاوتش در این است که شما را وادار به سکوتی نمیکند که در نمایش همه چیز ساکت باشد، اگر به زندگی پیرامون خود نگاهی بیندازیم آیا سکوتی وجود دارد؟! یا در زمانی که شمال میرویم تا سکوت و آرامش داشته باشیم ولی با یک نگاه به جادهها در دو روز تعطیلی یا شهری که زندگی میکنیم، اتوبوسها و متروهایی که مردم در حال رفت و آمد هستند یا مراکز فرهنگی، تجاری، اغذیهفروشیها آیا شما سکوتی میبینید؟ برعکس همه چیز در هیاهو و تلاطم است. این سرزمین همیشه با هیاهو همراه بوده است. چه زمانی سکوت و آرامش داشته است؟ اگر من در آثارم بگویم بیاییم سکوت کنیم و معنایش را درک کنیم کسانی دیگر هستند که دارند این کار را انجام میدهند و در سبک و مدل کارشان فقط سکوت را تعبیه میکنند. بنده اما سبک کار و مدلم این گونه نیست.
آیا فریاد و خشم و عصبانیت ضرورت یک اجرای حماسی است؟
این را که ضرورت یک اجرای حماسی چه چیزی باید باشد، نمیدانم، آنچه ضرورت بود در اجرا اتفاق افتاد و قطعا اگر ضرورت چیز دیگری بود در هر متن دیگر همان اتفاق میافتاد و هیچ ربطی به اجرای حماسی ندارد ولی آنچه در این کار اتفاق افتاد، اعتراض است. عنصر اصلی اعتراض است. دختر اعتراض میکند که یاد پدرش زنده بماند، مادری که اعتراض میکند تا دخترش کشته نشود و عصبانی از شرایطی است که جنگ برایشان به وجود آورده است. مرد اعتراض دارد به اینکه با این همه خدمتی که انجام داده است مردم معترض و در حال غر زدن هستند.
اگر مادری که فرزندش کشته شده یا فرزندانی که پدرشان به قتل رسیده رفتار مسالمتآمیزی داشتند و با گفتوگو با همدیگر صحبت میکردند آیا اکنون در اوکراین جنگ بود؟ اگر گفتوگو میتوانست در دنیا کاری از پیش برد؛ در یمن، عراق، افغانستان و سوریه جنگ نبود زیرا میتوانستند با گفتوگو مسائلشان را حل کنند. در زمانی که میان آذربایجان و ارمنستان جنگ صورت گرفت چه اتفاقی افتاد؟ خشم و فریاد و نفرت در میان مردم دو کشور بود و بعد، در آن برهه زمانی که ارمنستان عقبنشینی کرد هم مردم کشورشان عصبانی و خشمگین بودند. در زمانهایی مانند بازی تیم ملی فوتبال هیچ گاه خشم و هیاهو و فریادهای مردم را نمیبینیم.
سوالی که مطرح کردهاید دقیقا مانند این است که به سالن تئاتر بروید و انتظار این را داشته باشید برایتان موتسارت پخش شود؛ این اتفاق نمیتواند رخ دهد زیرا نمیتوانید به من بگویید چگونه باشم ولی من میتوانم بپرسم که مد نظر و خواسته نمایشیتان چه چیزهایی است که میخواهید من ارائه بدهم اما چگونه ارائه دادنش هم سبک و مدل کاری من است.
در این برهمریختگی زمانی، فقط ارائه یک سبک پیچیده ملاک و معیار بوده است؟
این یک اجرای تجربی و کارگاهی است. من سالهاست که در حال تجربه کردن در بحث زمانی هستم و این را که پازلها را جابهجا کنم و تماشاگران نمایشهایم را به فکر وادار کنم و آنها تلاش کنند، دوست میدارم.
نور میتوانست همچنان در این فضا حضور پررنگتری داشته باشد اما بسنده کردن جزوی از کار است یا مقتضیات تالار و هزینهها چنین میطلبد؟
نورپردازی برای اجراهایی که تاکنون داشتهام با توجه به امکاناتی بوده است که در سالن اجرایی وجود داشته. برای اجراها میشود هزینههای زیاد و طراحیهای عجیب و غریبی کرد اما من آنچه را که نیاز اجراست، انجام میدهم نه بیشتر. این نمایش با چهارده پروژکتور ۵۰۰ وات نور داده شده است و به اعتقاد بنده بسیار هم خوب نورپردازی شده است؛ آقای علی کلانتری بسیار خوب کار را انجام داده با توجه به بضاعتی که در سالن وجود داشته است.
۵۵۲۴۵
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰