تشریح انگیزه های واقعه عاشورا، در حقیقت مبین مبانی فکری این اقدام الهی توسط امام حسین(ع) است. استاد «عادل ادیب» دربارهی موضع امام حسین(ع) در قبال یزید و پس از مرگ معاویه ، نوشته است که امام(ع) چهار راه زیر را جهت انتخاب به شرح زیر در پیش روی داشت:
1. نخست بیعت با یزید، همانسان که پدرش با ابوبکر ، عمر و عثمان بیعت نمود.
2. خودداری از بیعت و باقی ماندن در مکه یا مدینه در حرم پیامبر(ص) تا خدا چه پیش آورد.
3. پناه بردن به یکی از نقاط جهان اسلام همانطور که محمد بن حنفیه توصیه میکرد که به یمن عزیمت فرماید و در آنجا به کمک دیگران ، جامعه ای اسلامی تشکیل دهد و از آن به بعد اعلام جدایی [خودمختاری] کند
4 . رد کردن بیعت و رفتن به کوفه و پذیرفتن دعوت کسانی که او را به کوفه دعوت میکردند و رسیدن به درجهی شهادت.
امام (ع) مجبور بود یکی از این چهار راه را برگزیند .
شایان ذکر است که پس از امتناع شدید امام (ع) از بیعت، تضاد و مبارزهی شدید ایشان با دستگاه جور آغاز می شود. با اصرار فوق العادهی حکومت یزید مبنی بر ضرورت بیعت و انکار دائم امام (ع)، ایشان مجبور می شوند که به مکه مهاجرت کنند. پس از اقامت یکی دو ماهه در مکه با اطلاع مردم کوفه از این قضایا ، آنها امام را دعوت به کوفه می نمایند و آمادگی خویش را جهت بیعت و همراهی با وی اعلام می کنند.
بدین ترتیب برخلاف تصور اشتباه برخی، قیام امام حسین(ع) عامل دعوت مردم کوفه بود نه اینکه بعد از دعوت کوفیان، امام(ع) قیام کرده باشد.
علامه شهید مطهری بر این باور است که در نهضت حسینی مجموعا سه عامل مؤثّر بوده است: یک؛ امتناع از بیعت ، دوم؛ پذیرش دعوت کوفیان، و سوم که از آن دو مستقل است؛ امر به معروف و نهی از منکر؛ که به اعتقاد استاد، هدف اسلامی و والا و غایت قیام ایشان بوده است. مقصدی که حسین بن علی(ع) جان خویش و یاران باوفایش را در این نهضت بر سر آن گذاشت.
از دید شهید مطهری سه تفسیر از علل قیام امام(ع) بین عوام و خواص رایج است که دو تفسیر اوّلِ آن، باطل و تفسیر سوم صحیح است. این سه تفسیر به شرح زیر است:
1. قیام امام حسین(ع) یک قیام عادی بود، معمولی بود و العیاذ باللّه برای هدف و منفعت شخصی بود. این تفسیر مقبول هیچکس نبوده و حتی واقعیات و مسلّمات تاریخی آن را تصدیق نمیکند.
2. امام (ع) قیام کرد و به شهادت رسید تا گناهان امت بخشیده شود و شهادت آن حضرت کفارهی گناهان امت واقع گردید. همانطور که مسیحیان مصلوب شدن عیسی (ع) و بالای دار رفتن وی را به غلط تعبیر میکنند که نوعی کفاره و بازخرید گناهان مسیحیان است.
این نوع نگرش به علل قیام امام (ع) نیز مستند به هیچ یک از اقوال و سیرهی نظری و عملی امام (ع) و سایر ائمهی هدی نیست.
3. قیام امام حسین (ع) قیامی جهت احیای حق و حقیقت و حفظ اسلام بود، نه اینکه مبتنی بر مساله و اختلاف شخصی امام(ع) با یزید و دستگاه حکومت باشد.
همانطور که گفته شد استاد شهید ، علل اخیر را علت العلل قیام امام حسین(ع) دانسته و دو مورد ابتدایی را مستدلاً نفی میکند.
امام حسین(ع) در بسیاری از بیانات خویش علت اصلی قیام خود را انجام فریضهی مزبور اعلام نموده است. مهمترین بیان امام در این زمینه خطاب سفارش گونه ای است که ایشان هنگام حرکت از مدینه به سوی مکه به برادرشان محمد حنفیه نوشتند که از آن به وصیتنامه هم یاد شده است.امام (ع) پس از بیان اعتقاد خویش دربارهی توحید و نبوت و معاد؛ هدف خود را از سفر این چنین بیان نمودهاند:
« و من نه از روی خودخواهی و یا برای خوشگذرانی و نه برای فساد و ستمگری از مدینه خارج می گردم بلکه هدف من از این سفر ، امر به معروف و نهی از منکر و خواسته ام از این حرکت ، اصلاح مفاسد است و احیاء و زنده کردن سنت و قانون جدم رسول خدا (ص) و راه و رسم پدرم علی بن ابی طالب(ع) است. پس هرکس این حقیقت را از من بپذیرد (و از من پیروی کند) راه خدا را پذیرفته است و هر کس رد کند (و از من پیروی نکند) من با صبر و استقامت (راه خود را) در پیش خواهم گرفت تا خداوند در میان من و این افراد حکم کند که او بهترین حاکم است. و برادر! این است وصیت من بر تو و توفیق از طرف خدا است، بر او توکل می کنم و برگشتم به سوی اوست».(مقتل خوارزمی ،ج1،ص188)
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰