صابراسدی در گفتوگو با ایسنا با تشریح وضعیت کنونی مرمت، به مقایسه آن با گذشته پرداخت و از موانع این حوزه و کاستیهای آن سخن گفت.
او معتقد است: ما در دورۀ گذار از مرمت سنتی به مرمت علمی هستیم و نسلها در حال تغییر هستند. با وجود سختیها، امیدهای زیادی در این حوزه وجود دارد.
این کارشناس مرمت با بیان اینکه وضعیت مرمت بناهای تاریخی در ایران نه سیاه است و نه سفید، تصریح کرد: پروژههای علمی مرمتی زیادی در ایران و در تراز جهانی، مانند مرمت «مسجد جامع قزوین» و «تکیه امیر چخماق» انجام شده است. البته تمام پروژههای مطرح قابل نقد هستند، اما میتوان شاهد روندی مثبت در آنها بود. مرمت هم مانند زندگی اجتماعی و حیات ملت ایران، فراز و فرود بسیار دارد، اما خوشبختانه در این حوزه روبه جلو هستیم. هرچند منظور این نیست که موانعی در این حوزه وجود ندارد، فساد موردی در این حوزه وجود دارد، حب و بغض و تنگنظری افراد بزرگتر و یا قاضیالقضاتهایی که این حوزه را مُلک مطلق خود میدانند نیز وجود دارد. به هر حال و با وجود چنین موانعی باید به مسیر مرمت ادامه داد.
اسدی سپس درباره تفاوتهای مرمت علمی و سنتی توضیح داد: در هر دو مرمت اهداف یکی است، البته با کمی اغماض. مرمت سنتی به دورهای مربوط است که شخصی با عنوان رییس اداره حفاظت از آثار باستانی با پولی که از وزارت نفت هبه میشد به حفاظت بناها میپرداخت تا اثری برای ملت بماند. امروز که سرمایهگذاری در این بخش وجود دارد و سرمایه خصوصی باید تامینکننده نیازهای پروژه و قابل بازگشت برای سرمایهگذار باشد، نوع مرمت نیز متفاوت شده است و دیگر کسی نمیتواند با سرمایه بخشخصوصی به شکلی دلخواه رفتار کند، باید برنامه مشخص داشته باشد و در قبال این برنامه پاسخگو باشد. اگرچه همچنان هستند به اصطلاح قاضیالقضاتهایی که کارهای اشتباه خود را در مرمت بناهایی، چون «مسجد امام» به نام دیگران مینویسند و فریاد «ای وای اصالت از دست رفت» سر میدهند. این دو نوع مرمت مشابه پزشکی سنتی و مدرن است، هر دو در دورهای کارآمد بودهاند، اما در حال حاضر وقتی کسی مریض میشود کجا میرود بیمارستان یا عطاری؟ البته که عطاری هم میرود، اما نزد چه کسی؟
این کارشناس مرمت یکی دیگر از بحرانهای مرمت در ایران را نادیده گرفتن پیشرفت علم و دانش در این حوزه دانست و در اینباره مصداقی گفت: در سال ۱۳۹۸ بر اثر بارندگی، بنای تاریخی ۱۵۰ سالهای با گنبد خشتی که ثبت ملی هم شده بود، تخریب شد. این بنا سال قبل با هزینه چند ده میلیون تومانی مرمت شد، اما بررسیهای بعدی ما نشان داد که مرمت باعث شده روندی که ۱۵۰ سال بنا را حفظ کرده بود مخدوش شود، یعنی لایه پوشش روی ملات، ماسه و سیمان روند حفاظت طبیعی خشت را مخدوش کرده و منجر به آبشستگی و تخریب گنبد این بنا شده بود. بنابراین در ابتدای روند قرار شد به صورت خیریه روی مرمت این بنا کار کنیم، اما نشد. سال بعد قرار شد مشاوره پروژه مرمتی باشیم، اما بیان شد نیازی به مطالعه نیست و پیمانکار میتواند بدون نقشه و طرح، بنا را بازسازی کند، انگار که (پیمانکار) نواده که نه، شاگرد آن استادکار آن گنبد ۱۵۰ ساله بوده و علم مرمت آن را سینه به سینه حمل میکرد. اکنون در آن بنا درحال ساخت گنبد بتنی هستند که این واقعا شکست بزرگی محسوب میشود.
او بیان کرد: پدران ما ۱۵۰ سال قبل با خشت بنایی ساختند و ما ۱۵۰ سال بعد با وجود پیشرفت علم و تکنولوژی، نه تنها نمیتوانیم درست از روی دست آنها تقلب کنیم، که حتی نوآوری نداریم و این یک بحران است که نمیتوانیم از علمِ روز استفاده کنیم و نتیجه این میشود که در بنایی که ۱۵۰ سال گنبد خشتی داشته است، گنبد بتنی میسازیم و این یعنی مرمت غیرعلمی که سبب آسیب رساندن به بنای تاریخی و هویت آن میشود. باید بپذیریم که شرایط عوض شده است و نیازمند حرکت در مسیر مطالعات علمی هستیم که هدفش حفاظت است، اما ابزار بهروز دارد و جای گنبد خشتی، گنبد بتنی جعل نمیکند.
اسدی یادآور شد: در مثالی که زدم و نمونههای دیگر، الزاما حذف مرمتگران در این حوزه مطرح نیست، بلکه حذف رویکرد علمی و تخصص مورد نقد است. حذف رویکرد علمی گاه میتواند توسط دانشجوی دکتری اتفاق افتد که خودش را نماد علم میداند و معتقد است چون با استاد خاصی در ارتباط بوده، علم لدنی دارد.
او از دیگر فقدانهای حوزه مرمت را نبود گفتوگو و نقد سازنده در این حوزه دانست و در نقد جلساتی که برای ارائه طرحهای مرمتی و بررسی آنها تشکیل میشود، گفت: این جلسات میتواند فرصت خوبی برای نقد و پیشرفت مرمت باشد، اما متولیان مرمت گاه مثل ورزشگاه گروه جمع میکنند و در جلساتِ بررسی این طرحها مشاوران مرمت را تحقیر میکنند. دلیل این موضوع هم به پیمانکار پروژه مربوط است. در حالیکه در این جلسات باید ایرادهای طرح مرمتی مطرح شود و راهکار بهبود آن را در همکاری با مشاور کشف کنند، اما معمولا چنین جلسه محل ثناگویی بزرگانی میشود که نه تنها طرح ارائه نمیکنند، بلکه فقط خاطرهگویی میکنند و تنها چیزی که در این جلسات مطرح نیست، نقد است. فقدان پسزمینه علمی در پسِ رویکردهای نوستالژیک به بناهای تاریخی و البته سوءمدیریت، اگر نگوییم سوءنیت منجر به این موضوع میشود.
این کارشناس مرمت در این راستا مصداق دیگری را شرح داد: گروهی برای مرمت موزهای در تهران که از سال ۱۳۰۰ تاسیس شده بود، پیشقدم شدند، در جبهه شمال شرقی این موزه تَرک فعالی وجود داشت که ناشی از بستر و تغییراتی که بعدا در آن انجام دادند، بود. مشاور این گروه تلاش کرد با مدیریت بنا که فردی نظامی بود، صحبت کند تا به صورت خیریه طرح مرمت این موزه تهیه و مرمت آن براساس بودجه تخصیصی انجام شود. این ساختمان تا قبل از آن مستندنگاری نشده بود و شاید هنوز هم نشده باشد، اما بودجه تخصیصی توسط متولیان امر صرف ساختن سردر و دیوار به شیوه تاریخی شد. این کار فقط زیباسازی نیست، جریانی است که با درنظر گرفتن صرفه اقتصادی پیمانکار شکل میگیرد، نه صلاح و علم و هویت بنای تاریخی. با این وجود، بانیان این ماجرا که پیمانکاران زیر دست آنها هستند، خود پیراهن میدرند که ای وای اصالت بنا از بین رفت و بعد از آن، اولین اقدامی که میکنند ساب زدن آجرنما با فرز و بندکشی در بنایی است که نشست دارد و پر از ترکهای فعال است.
او در ادامه این گفتوگو درباره عملکرد صندوق احیا و بهرهبرداری از اماکن تاریخی و ورود بخشی خصوصی به حوزه مرمت نیز اظهار کرد: احاطه لازم را به عملکرد این صندوق ندارم، اما در حد یک مطلع و نه کارشناس میتوان گفت این رویکرد درواقع راهکار دولت برای کمبود بودجه در مرمت بوده است، بنابراین سرمایهگذاری خصوصی را وارد این چرخه کرده است. قطعا سرمایهگذار هم دنبال بازگشت و هم حفاظت از سرمایهاش است و کار این صندوق باید ایجاد تعادل میان اصول مرمت و صرفه اقتصادی باشد.
اسدی افزود: درباره صندوق آنچه قابل طرح است، این است که نمیتوان هتل پنج ستارهای با پول مردم در یک بنای تاریخی و در یک شهر زلزلهخیز تاسیس کرد و بعد دستور داد به موضوع زلزله در این شهر پرداخته نشود. این جز جنایت در حق میراثفرهنگی، گردشگری و مردمِ استفادهکننده، چیز دیگری نیست. حال فکر کنید آقایان برای توریست خارجی فراتر از ایرانیها ارزش قائلند و میگویند اصلا توریست نباید در چنین بنایی اقامت داشته باشد، چون اگر بر اثر زلزله جانشان به خطر افتد وجه مملکت خدشهدار میشود. این یک روند معمول است و فاکتورهای مؤثر در مرمت بهراحتی حذف میشوند، اما خوشبختانه در روند سرمایهگذاری خصوصی، سرمایهگذار در طول زمان و این رفت و برگشت متوجه شده است که برای حفظ سرمایه خود باید اصولی و علمی مرمت کند تا در طول بهرهبرداری خدشهای به بنا و سرمایهاش وارد نشود.
او گفت: تاکید من این است خصوصیسازی در مرمت ناگزیر است و مجبوریم علمی مرمت کنیم. درصورتیکه این حوزه را درست مدیریت کنیم و برخی دیگر هم قبول کنند برخی چیزها را نمیدانند و یا نمیدانیم و باید حل کنیم، میتوانیم با آسیب کمتر این روند ناگزیر را طی کنیم. مسؤول این مدیریت وزارت میراثفرهنگی، گردشگری و صنایع دستی است که زمینه نقد و گفتوگو را فراهم کند و امکان کارهای جدی، همکاری و گسترش در دانش را فراهم کند. با این همه، آینده مرمت را محتمل و روشن میبینم، هرچند درد و خطا داشته باشد.
این کارشناس مرمت سپس درباره نقش دانشگاهها در تربیت متخصصان مرمت و مشکلاتی که در این باره وجود دارد نیز گفت: در مسأله نیروی انسانی و وجود متخصصان، دانشگاه به عنوان متولی علم نفش مهمی دارد، اما محصول دانشگاه در این زمان، افراد با مهارت و متخصص نیست. دلیل اصلی این است که تعدادی از کسانی که در دانشگاه مرمت تدریس میکنند کار عملی و علمی توأمان نکردهاند، یا آن را دور از شأن خود میدانند. تفکر انتزاعی در دانشگاه مجالی برای کسب مهارت ایجاد نمیکند، در نتیجه شاهد انبوه متخصصان بیمهارت هستیم.
اسدی همچنین معتقد است: هرچه سلسله مراتب بالاتر برود اوضاع بدتر میشود، به استادتمامهایی برمیخوریم که تا به حال کارگاه ندیدهاند و ۲۰ سال آسیبشناسی بناهای تاریخی درس دادهاند، اما یک بار هم مشاور نبودهاند، یا اگر هم بودهاند خودشان کاری نکردهاند، مثل پزشکی که خوب میداند قلب چیست و چگونه کار میکند و آنقدر متخصص است که از حیث مقالات و کتب استادتمام است، اما تا به حال عمل جراحی نکرده یا حتی به اتاق عمل نرفته است و کار او فقط تربیت جراحان قلب برای مردم است، اما آیا این شخص خودش در بیمارستانی که شاگردانش آن را میگردانند حاضر است بستری شود؟
انتهای پیام
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰