تلاش دارم چند نکته ای را از زاویه نگاه خود به شخصیت مرحوم دعایی بیان کنم. بارها پیش آمده بود که در مراسم مختلف فرهنگی، اجتماعی، هنری یا سیاسی اجرای برنامه به عهده من بود و مهمان های سرشناس مختلف از طیف های متفاوت حضور داشتند.
نکته اول، چیزی که در ذهنم مرور می کنم حاج آقای دعایی فارغ از تشریفات معمول آدم های شناخته شده، وقتی وارد سالن می شدند، در اولین صندلی که امکان نشستن وجود داشت، می نشستند تا اینکه برگزار کننده یا تشریفات مراسم ایشان را به اصرار به ردیف صندلی های اول هدایت کنند.
بارهای اول که می دیدم می گفتم شاید اتفاقی است و جو و شرایط مراسم این چنین اقتضا می کند ولی وقتی تکرار شد فهمیدم یک تواضع فزاینده درونی در وجود آقای دعایی عزیز نهادینه شده بود و هر چقدر ایشان در بین مردم و اهل سیاست و فرهنگ معتبرتر می شدند، این تواضع فزونی بیشتری می یافت و در ذهن خودم اینطور تعبیر می کردم که آدم های صاحب فضیلت، الزاما از سواد یا تحصیل فضیلت ندارند، بلکه پاره ای از فضایل اخلاقی وقتی در وجودشان متبلور و نهادینه می شود و صیقل پیدا می کند.
آن موقع آن انسان را فارغ از میزان سواد و آگاهی، فاضل و صاحب فضیلت دانست. حالا بماند که حاج آقای دعایی در مراتب آگاهی و دانش دارای مراتب و فضایل بودند و هم اینکه این فضل و کرامت انسانی در وجودشان بسیار نهادینه بود.
نکته دیگری درباره حاج آقای دعایی به ذهن دارم. در بازه زمانی برنامه ای به نام «دید در شب» تولید می کرد که با خیلی از فرهیختگان مانند آقای دکتر ظریف و دیگران حضور یافتند. من چندین بار با حاج آقای دعایی برای حضور در برنامه «دید در شب» برای صحبت کردن درباره اتفاقات مختلف سیاسی کشور تماس گرفتم و برایم نحوه مواجهه ایشان با این درخواست بسیار دل انگیز بود.
برایم مشخص بود که آقای دعایی نمی خواهند در مقابل دوربین حضور پیدا کنند و احیانا نمی خواهند با سوالات چالشی و سخت که ممکن است برای عده ای سبب دلخوری شود یا موضع سفت و سختی گرفته شود، روبرو شوند. می فهمیدم که دلشان نمی خواهد مقابل دوربین حضار شوند ولی این نخواستن را چنان با ادبیات لطیف، مثال های جذاب و کلام شیرین بیان می کردند که من به عنوان یک جوان سی دو ساله، احساس می کردم هم احترام من و هم احترام رسانه را نگه می دارند و با کلام شیرین، درخواست را رد می کنند.
برایم درس بزرگی بود که حتی اگر می خواهیم به انسان ها جواب منفی بدهیم می توانیم چنان با او محترمانه صحبت کنیم و دلایل زیبا و قانع کننده بیاوریم که طرف فارغ از حس بی احترامی و بی حرمتی، به کلام طرف، احترام بگذارد، عاشق شود و از نوع برخورد لذت ببرد. این دومین مواجهه ام با حاج آقای دعایی گرامی بود که خداوند روحشان را قرین رحمت قرار دهد.
سومین نکته ای که در مورد حاج آقای دعایی می توانم اشاره کنم، به نقل از کسانی است که در مجموعه تحت سرپرستی ایشان در روزنامه اطلاعات مشغول کار بوده و هستند. من هم به اقتضای شغلم، سال ها در حوزه مطبوعات بودم و در بازه ای هم سردبیر روزنامه فرهنگ بودم. آن موقع ارتباطم با جامعه روزنامه نگاری تنگاتنگ بود. زمانی که می خواستیم تبادل نیرو کنیم یا در جمعی بنشینیم و درباره خبر صحبت کنیم، عموما بچه های روزنامه اطلاعات از شیفتگی خود به اخلاق و منش آقای دعایی صحبت می کردند و می گفتند.
فارغ از علاقه مان به روزنامه نگاری که شغل بسیار شریفی است، یکی از دلایل کارمان، علاقه به فضایل اخلاقی آقای دعایی است و به نوعی عرض من تایید می شد. ایشان آنقدر در تعامل با آدم های دور برشان، آنقدر با کرامت رفتار می کردند و الگو برای گروهی که در راس آنها قرار می گرفتند بودند که آدم ها فارغ از عشق شان به کار، شیفته منزلت و کرامت اخلاقی خود می کردند.
خلاصه آن که آقای دعایی عزیز اندک اندک این توشه عظیم دنیوی که پشتوانه اخروی است را جمع کردند و این درس بزرگی برای کسانی است که در حوزه سیاست، فرهنگ و هنر دوست دارند یک شبه بدرخشند و یک شبه معتبر شده و مردم آنها با بپذیرند.
آقای دعایی و سیر ایشان در چندین دهه گذشته نشان می دهد اعتبار پیدا کردن نزد مردم و گروه های مختلف فرهنگی، سیاسی، هنری و اجتماعی، مسیری طولانی دارد و این مسیر فقط از میان فضایل و کرامات انسانی عبور می کند. ما با پول خرج کردن و تیم درست کردن و رسانه دست گرفتن و با هوچی گیری، هیاهو، پیشوند و پسوند برای خود تراشیدن، به آدم معتبر تبدیل نمی شویم، بلکه اندک اندک در فضیلت و کرامت است که شخصیتی مانند حاج آقای دعایی را می سازد.
بهشت آرامش قطعا روزی ایشان است و راه و روش ایشان در کشور ما ماندگار است. انشالله.
یادبود گروه نخبگان خبرآنلاین برای سید محمود دعایی
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰