نجف دریابندری متولد سال ۱۳۰۹ بود و پس از تحمل سالها بیماری در پانزدهمین روز از اردیبهشتماه سال ۱۳۹۹ چشم از جهان فروبست؛ امروز دومین سالی است که این مترجم، نویسنده و منتقد مخاطبانش را با کتابهایش تنها گذاشته و رفته است.
به گمان محمد دهقانی، مترجم، نویسنده و استاد سابق دانشگاه تهران، دریابندری پیش از آن که مترجم باشد، نویسـنده قهاری بود و در ترجمههایش هم فراتر از مترجم رفتار میکرد و در عین وفاداری به جوهر متن و سبک و سیاق کلی آن، در حقیقت متن را نه ترجمه بلکه از نو به فارسی تألیف میکرد؛ او در «نجف دریابندری از نگاه مینوی»، «نجف» را مترجمی توانا و راستین توصیف کرده و نوشته است:
«کسی که نه واژهها و جملهها بلکه کـل سـاختار متن را نـه از زبانی به زبان دیگر بلکه از فرهنگی به فرهنگ دیگر ترجمه میکند.»
به باور دهقانی، ترجمههای دریابندری غالبا چنان است که گویی نویسنده خود یکباره ایرانی شده و کتابش را به شیواترین شـکلی از نو به زبان فارسی تالیف کرده است.
او در مقاله یادشده با اشاره به «پیرمرد و دریا»، آورده است: «اگر همینگوی اصلا ایرانی بود و میخواست «پیرمرد و دریا» را به فارسی بنویسد، شک دارم که آنچه از قلم او برون میتراوید بهتر از ترجمهای میبود که دریابندری از همـان اثر بـه دسـت داده اسـت. ترجمه او از کتاب طنزنـویس آمریکایی، ویل کاپی، خود از شاهکارهای طنز معاصر فارسی است. این ترجمه چنان قوی است که بسیاری گمان میکردند چنان نویسنده و کتابی اصلا وجود ندارد و دریابندری این همه را به اصطلاح از خودش درآورده است تا بتواند کتابش را از زیر تیغ سانسور سـاواک بهسلامت عبور دهد. امروز میدانیم که آن کتاب را حقیقتا نویسندهای به نـام ویلیام کـاپی نوشته و عنوان اصلیاش هم به زبان انگلیسی این است: The Decline and Fall of Practically Everybody: Great Figures of History Hilariously Humbled. که ترجمهاش چیزی شبیه این میشود: زوال و سقوط؛ فیالواقع هر کسی: شخصیتهای بزرگ تاریخ که به شکل مضحکی ریشخند شدهاند. دریابندری با خوشذوقی تمام ترجمه فارسیاش را «چنین کنند بزرگان» نام نهاد. این کتاب بهظاهر ترجمه است؛ اما در حقیقت بازآفرینی متن انگلیسی به زبان فارسی و فرهنگ ایرانی است. در عین حال، لحن نویسنده کاملا رعایت و در بسیاری از مواضع کتاب، با شیرینکاریهای افسونگرانه دریابندری حتی تقویت هم شده است. دلم میخواست فرصتی میداشتم و میتوانستم بخشهایی از ترجمه دریابندری را با اصل انگلیسی کتاب مقایسه کنم و نشان دهم کـه چرا او را در عرصه ترجمه، کیمیاگری بیبدیل میدانم.»
ناصر فکوهی، انسانشناس، نویسنده و مترجم نیز در «کتاب پنجاهوپنج (عکسهای مهرداد اسکویی – یادداشتهای ناصر فکوهی)» در روایتی، نجف دریابندری و ترجمههایش را چنین توصیف کرده: «جنوبیها آدمهای گرمی هستند؛ آبادانیها باز هم بیشتر؛ و نجف در چهره و زبان و خاطره و زندگی و روایتها و نوشتههایش یک جنوبی است. آبادان پر از انگلیسی است؛ و او بیزار از مدرسه. پیرمرد در قایقش میان دریای پرجوش و خروش چه دردها که نمیکشد تا ماهی خود را صید کند. همینگوی با موها و ریش سفیدش همیشه آنجاست. از «وداع با اسلحه» تا «پیرمرد و دریا» و «برفهای کلیمانجارو». نجف در زبان غرق میشود؛ زبان را میآفریند. شخصیتها از درون ذهن آدمهایی بینهایت متفاوت بیرون آمدهاند. آنجا کنار همینگوی، لورکا نشسته است، کاسیرر و راسل و فاکنر و تواین؛ حتی جایی هم برای سوفوکل باز کردهاند. اما کتاب «مستطاب آشپزی» حال و هوای دیگری دارد. باید به میان مردم رفت، بر سر سفرهشان نشست، غذاهای مردم را پخت و داستان این سیر و سیاحت را در روایتی از متن و تصویر به تاریخ زبان فارسی سپرد. حال بیمارستانی و تختی هست؛ و سکتهای. توان اندکی دارد. حال، نجف است و خاطراتش که رفتهرفته محو میشوند. میراث بزرگش برای زبان فارسی. پیرمرد از دریا نمیترسد؛ دریا خانهاش است؛ زندگیاش، لذتها و دردهایش. در ساحل همیشه مردمی در انتظارش هستند. جنگ با ماهیها، جنگ با دوستانی است که هرگز یکدیگر را فراموش نمیکنند. فردا در ساحل میتواند با آرامش به خواب رود. دریای نجف، دریای ادبیاتی است با زبانی گرم و پذیرا و دوستداشتنی. آبهای آبادان گرماند؛ و جنوبیها مهربان. همیشه میتوان به سراغ صید یک ماهی دیگر رفت؛ یک ماهی بزرگتر؛ و نجف خواب است. از دریا برگشته. خواب دریاهای آرام و سبز و گرم زیر آسمانهای آبیِ بیابر را میبیند.»
۲۵۹۲۵۹
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰