به گزارش هوشمند نیوز در بخش هایی از این مقاله آمده که در اسپکتیتور منتشر شده آمده است:
در طول جنگ اوت ۲۰۰۸ گرجستان و در طول مداخله نظامی پس از ۲۰۱۵ در سوریه، روسیه تنها برای تشدید خصومتها وارد مذاکرات دیپلماتیک شد. این تاکتیکی است که مستقیماً از کتاب بازی شوروی خارج شده است. در ۳ نوامبر ۱۹۵۶، اتحاد جماهیر شوروی با هیئت مجارستانی به رهبری پال مالر، وزیر دفاع، درباره خروج نیروهایش از مجارستان گفتگو کرد. این مذاکرات تنها یک تاکتیک متوقف کننده بود: نیروهای شوروی روز بعد به بوداپست لشکرکشی کردند و ایمره ناگی، رهبر اصلاح طلبان را سرنگون کردند. برای روسیه پوتین، مانند اتحاد جماهیر شوروی، دیپلماسی به عنوان ابزار جنگ ترکیبی عمل می کند.
اگرچه کارزار نظامی روسیه در اوکراین متوقف شده است، بعید است که دیپلماسی را جدیتر بگیرد. روزنامه ودوموستی مستقر در مسکو این هفته به مواضع مذاکرات پشت صحنه روسیه دسترسی انحصاری پیدا کرد. مواضع آن به شدت در تضاد با شرایطی بود که اوکراین می توانست به طور واقع بینانه بپذیرد. اصرار روسیه بر محدود کردن تعداد ارتش اوکراین به ۵۰ هزار سرباز، مقاومت در برابر ضمانتهای امنیتی به سبک ماده ۵ ناتو برای اوکراین بیطرف و تمایل به بیرون راندن آنچه که «نیروهای سیاسی دست راستی» میخواند، نقطههای اختلاف بود. روسیه اصرار دارد که کریمه بخشی جدایی ناپذیر از خشکی آن است و از همه پرسی حمایت می کند که در نهایت جمهوری خلق دونتسک و لوهانسک را در قلمرو خود ادغام می کند. روسیه همچنین با استفاده از کریمه به عنوان یک مجرا، به دنبال این است که شهرهای تازه اشغال شده مانند خرسون را در مدار خود قرار دهد. در همین حال، روسیه مقامات موازی را در ملیتوپل و ماریوپل منصوب کرده است.
اگر هدف کوتاه مدت روسیه تجزیه است، چگونه می توان به آن دست یافت؟ از منظر نظامی، تاکتیک های ترجیحی روسیه شروع به شکل گیری کرده است. روسیه از هر کجا که پیدا کند نیروی انسانی بیشتری مانند پیمانکار نظامی خصوصی گروه واگنر، دوهزار سرباز از گرجستان، “داوطلبان” از چچن و اوستیای جنوبی و ظاهراً سربازان اجباری مستقر می کند. نیروهای سوری که در کنار نیروهای واگنر به دستور روسیه در لیبی عمل کردند، میتوانند به زودی به این ترکیب اضافه شوند. این نیروها احتمالاً برای حفظ خطوط در دونباس استفاده خواهند شد، در حالی که نیروهای تهاجمی که به شهرهایی مانند کی یف و چرنیهف حمله کردند، در بلاروس تجهیز مجدد و در جبهه شرقی مستقر میشوند. روسیه همچنین از برتری دریایی خود برای محدود کردن دسترسی اوکراین به دریای آزوف و دریای سیاه استفاده می کند.
اگر ماریوپل سقوط کند، روسیه پل خود را از کریمه به دونباس ایمن خواهد کرد و مهمتر از آن، در آستانه متحد کردن استان دونتسک تحت کنترل خود خواهد بود. تخمین زده میشود که جمهوری خلق لوهانسک ۹۳ درصد از استان لوهانسک را تحت کنترل خود داشته باشد. روسیه بخشهایی از زمینهای ارزشمند در شرق اوکراین را اشغال کرده است. تحت سلطه خود در آوردن شهرهای بزرگتر، مانند اودسا و خارکف، کار سخت تری است، اما چشم انداز موفقیت نظامی روسیه بیشتر از ماموریت تغییر رژیم آن در کیف است. روسیه همچنین به حمله به انبارهای سوخت و تاسیسات مهمات در غرب اوکراین ادامه خواهد داد تا ظرفیت تامین مجدد کیف را محدود کند.
آیا این تاکتیک ها کارساز خواهد بود؟ تجربه گسترده روسیه در مورد جنگ فرسایشی و تمایل به استفاده از تاکتیکهای زمین سوخته، که تهاجم سالهای ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۰ در چچن و کارزار در سوریه را نیز مشخص میکرد، میتواند در کوتاهمدت باعث شود که این کشور جایگاه خود را به دست آورد.
چشم انداز حل و فصل سریع بحران دور از دسترس به نظر می رسد و یک جنگ فرسایشی طولانی در پیش است. غرب با انتخاب سختی روبروست بین اقدام قاطع، که اوکراین و سیستم امنیتی موجود اروپا را نجات خواهد داد، یا بازگشت به تاکتیکهای آشنای مماشات و اقدامات ناکافی که جنگهای ویرانگر پوتین را در گرجستان، سوریه و اوکراین ممکن کرد.
۳۱۱۳۱۱
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰