اپیزود این هفته سریال WandaVision براساس چگونگی اتفاقات سه اپیزود گذشته و شکلگیری بنیان حوادث وست ویو بنا شده است. قسمت چهارم سریال WandaVision یک افتتاحیه خارقالعاده دارد، افتتاحیهای که در آن شاهد عواقب آن بِشکن تاریخی تانوس از طریق بازه نظر شخصیت مونیکا رمبو میشویم. لحنی که این صحنه افتتاحیه به طرز وحشتناکی آن را تداعی میکند، نگاه کاملاً درستی است که باید آن روز در سراسر جهان اتفاق افتاده باشد. این نقطه نظر کمک میکند تا تمرکز این بار روی مجموعهای از شخصیتها باشد که به اندازه ما گیج شدهاند.
علاوه بر این، چنین شروعی مقدمهای قدرتمند برای شخصیت مونیکا رمبو بود (همان جرالدین جعلی که ما تا این لحظه دنبال آن بودیم). خانم Teyonah Parris در نقش مونیکا هر زمان که در این قسمت روی صحنه حضور دارد بر کُلیت حوادث مسلط است و به نظر میرسد تصویر وی از دختر ماریا رمبو مورد استقبال قرار گرفته و قسمت عمدهای از MCU رو به جلو باشد.
از طرف دیگر این قسمت کاری که فیلم کاپیتان مارول در معرفی سازمان شیلد برای بیننده انجام داد را پیش میگیرد. ما در این اپیزود به دیدن دختر بنیانگذار S.W.O.R.D میرویم. ماریا رمبو از زمانی که آخرین بار او را در کاپیتان مارول دیدیم به روشنی کارهای بزرگی را انجام داده و حالا ما در سریال WandaVision از طریق دختر او با سازمان تحت امرش S.W.O.R.D آشنا میشویم.
به طور کلاسیک در کمیکها، سازمان S.W.O.R.D سیستمی است که عملیاتی اساساً فضایی را بر عهده دارد که هدف آن محافظت از زمین در برابر تهدیدات فرازمینی است. اما در این اپیزود این گستره عملیاتی دچار تغییر شده و حالا این سازمان به دلایل نامعلومی بر روی زمین نیز متمرکز شدهاند. بدون شک آن بِشکن نابودی تانوس تأثیرات گستردهای داشته و به نظر میرسد که یکی از آنها زمینه ایجاد این تقسیم را فراهم کرده است.
خوشبختانه، حتی پس از ناپدید شدن شخصیت مونیکا در وست ویو، سریال WandaVision به ما این فرصت را میدهد تا دوباره با برخی از موارد مورد علاقه MCU قدیمی آشنا شویم. مأمور جیمی وو (رندال پارک) و دکتر دارسی لوئیس (کت دنیز) بعنوان ابزار حلِ رمز و رازها برای مخاطب نقش ایفا میکنند. از آنجایی اکثر مخاطبان با آنها آشنا هستند (به عنوان بخشی از فیلمهای ثور برای دارسی و مرد مورچهای برای جیمی) هر کدام از این دو شخصیت از منظر بیننده قدرتمندانه و کاریزماتیک هستند.
شاید همه ما تمام هفته را به این فکر میکردیم که با توجه به فروپاشی سریع جهانِ پیرامون واندا و ویژن، ساختار سریال WandaVision چگونه قالب اصلی خود را برای شش قسمت دیگر ادامه میدهد. از طرف دیگر یکی از نقاط قوت سریال WandaVision تا کنون و پیش از اپیزود چهارم این بوده است که به آن سبک تکراری MCU پایبند نبوده، اما قسمت میانی این سریال، هرچند که برای بینندگان جزئیات مفیدی به همراه دارد، ولی دوباره به آن سبک و استایل همیشگی خود بازگشته است.
این لزوماً یک انتقاد نیست، زیرا سبک MCU در این سالها جواب داده و این خود دلیل بزرگی است که چرا همه ما برای دنبال کردن این جهان سینمایی مشتاق هستیم، اما در مقایسه با سه گانه آغازین قسمتها، این اپیزود کیفیت ساختاری را کمی پایین میآورد. سه اپیزود اول سعادت خود را از ادای احترام به سیتکام تلویزیونی به سبک قدیمی بدست آورد، و این قسمت تصمیم میگیرد با یک گروه شخصیتی آن را تکمیل کند. رسیدن به ته چیزها سرگرمکننده است! و این دقیقاً همان کاری است که قسمت 4 انجام میدهد.
البته این بدان معنا نیست که این قسمت صرفاً یک مأموریت حقیقت یاب است. آنچه که در این میان قابل توجه به نظر میرسد این است که چگونه سریال WandaVision میتواند عجیب بودن مفهوم sitcom خود را حفظ کند در حالی که حتی خارج از محدوده آن نیز قدمهای رو به جلویی بر میدارد. همچنین این نحوه قصه گویی اپیزود چهارم کمک میکند تا سریال WandaVision در رسیدن به آنچه در وست ویو از منظر علمی میگذرد، پاسخ دهد و به قلب شخصیت اصلی خود نیز بپردازد.
با نمایش قسمت چهارم معلوم شد آن کاسه زیر نیم کاسه حوادث شهر وست ویو شخص واندا است. اما با این نمایش سوال اینجاست اگر واندا فردی است که کل این شادی را ایجاد میکند، علاوه بر فرار از واقعیت، چه انگیزههای دیگری نیز در این میان وجود دارد.
واندا یکی از شخصیتهای شکنجه شده در MCU فعلی است. برادرش توسط اولترون کشته شد و ویژن توسط تانوس نابود شد. بنابراین، آیا این همه رخداد یک مکانیسم دفاعی غول پیکر در برابر مواجهه با واقعیت است؟! این اطمینان در حال حاضر بسیار بیشتر از برخی از نظریههای دیگر که مردم در اطراف آنها شناور بودهاند منطقی است.
در سه اپیزود ابتدایی، این تصور وجود داشت که کسی باید واندا را کنترل کند. این ایده هنوز هم میتواند درست باشد، اما در حال حاضر، و به خصوص با دیدن پایان این قسمت، واندا است که اینجا شرور واقعی به نظر میرسد. همه اینها باعث میشود که ما از آینده این سریال و شخصیت هایش بیشتر بخواهیم. این قالب انتشار اپیزودیک فعلی، دسیسهها را از مسیرهایی ایجاد میکند که سریال «The Mandalorian» نمیتوانست. در فصل دوم سریال مندلورین، هر اپیزود ارزش انتظار را داشت، اما مانند سریال WandaVision طاقت فرسا نبود.
همانطور که میبینید، با هر تعداد سوالی که این قسمت به پاسخ آن پرداخته است، باز تعداد زیادی سوال جدید خلق شده است. به نظر میرسد که در مورد حوادث وست ویو توضیح دیگری غیر از اینکه کاملا تحت کنترل واندا است وجود ندارد. این قسمت واقعاً میخواست این موضوع را روشن کند و درعین حال این واقعیت را بیشتر ناخوشایند میکند که واندا میخواهد تا آنجا که میتواند از دنیای خاص خود محافظت کند. در نتیجه باید گفت این سریال هنوز کارهای زیادی برای انجام دارد. و ما یک خانواده برای تماشا داریم که فقط غم و اندوه این نمایش مالیخولیایی را افزایش میدهند.
https://vgto.ir/8dk
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰