وبسایت Responsible Statecraft وابسته به اندیشکده «کوئینسی» در آمریکا در مطلبی به قلم تریتا پارسی نوشت: جرمی اسکاهیل از اینترسپت پاسخ خوبی به نامهای که توسط میشل فلورنوی، لئون پانتا، ژنرال دیوید پترائوس، دنیس راس و چند نفر دیگر منتشر شد و از جو بایدن خواسته است که برای شکستن بنبست هستهای با ایران به تهدیدات نظامی روی بیاورد، داده است.
در این نوشته به طور گسترده از من نقل قول شده است. من نقل قول های خود را به همراه چند طرز فکر دیگر در زیر آورده ام. این چیزی است که من به جرمی گفتم: اعتقاد مبالغه آمیز به معجزاتی که تهدیدات نظامی ایالات متحده می تواند به ارمغان بیاورد فقط از طرف یک حزب در آمریکا مطرح نمی شود. بلکه این اعتقاد در این تصور کلی ریشه دارد که امنیت آمریکا از طریق هژمونی نظامی جهانی به دست می آید.
تهدید نظامی ایالات متحده علیه ایران، به جای اینکه راه حلی برای بحران باشد، دلیل اصلی گسترش برنامه هسته ای ایران است. هر چه یک کشور بیشتر با تهدیدات نظامی مواجه شود، بیشتر خواستار بازدارندگی هسته ای خواهد شد.
تهدیدهای نظامی دونالد ترامپ و تحریم های اقتصادی گسترده دقیقاً دلیلی است که ما در حال حاضر در این آشفتگی به سر می بریم. این باور که رفتار ترامپی بیشتر از سوی ایالات متحده، بن بست هسته ای را می شکند، گیج کننده است.
خروج ترامپ از توافق و عدم اطمینان در مورد ماندن ایالات متحده در توافق پس از سال ۲۰۲۴، ارزش وعده های آمریکا برای کاهش تحریم ها را عمیقاً تضعیف کرده است. ایرانیها عمدتاً به این دلیل مردد هستند که به منافع اقتصادی ناشی از وعدههای ایالات متحده اعتقادی ندارند. هیچ گونه تهدید نظامی این ضعف اساسی در موضع مذاکره ایالات متحده را تغییر نخواهد داد.
با این حال، من همانطور که در مقاله اخیرم برای ام اس ان بی سی اشاره کردم، معتقدم که ترس از جنگ عامل مهمی برای طرفین بود که در سال ۲۰۱۳ به طور جدی به دیپلماسی روی بیاورند. نتیجه ای که در صورت شکست مذاکرات ممکن بود بروز کند، به افزایش اراده سیاسی هر دو طرف برای دستیابی به مصالحههایی که در برجام آشکار شد، کمک کرد.
اما تفاوت آن رویکرد با آنچه پترائوس و همکارانش خواستار آن هستند، این است که در آن زمان اوباما هیچ تهدید نظامی ای علیه ایران مطرح نکرد. در عوض، ساختار شرایط به گونهای بود که همه به وضوح می دانستند که جنگ جایگزین احتمالی توافق است.
امروز، همانطور که برای ام اس ان بی سی توضیح دادم، ساختار متفاوت است. صدور تهدیدات توخالی تغییری در این شرایط بحرانی ایجاد نخواهد کرد و فقط توسل به دیپلماسی را دشوارتر خواهد کرد.
پس آیا نباید شرایط را طوری تغییر داد که طرف ها بار دیگر چاره ای جز افزایش اراده سیاسی لازم برای سازش نداشته باشند؟ پاسخ این سوال منفی است. دلیلش هم این است که دفعه قبل خوش شانس بودیم که شرایط طوری تغییر کرد که طرف ها چاره ای جز توسل به دیپلماسی نداشتند. به راحتی امکان داشت در آن زمان شاهد بروز یک جنگ فاجعه بار باشیم.
در حال حاضر، هیچ یک از طرفین نمی توانند اوضاع را کنترل کنند. گزینه های تنش زدایی اگر هم در دسترس باشند، غیردقیق و غیرقابل پیش بینی هستند. این ایده که ما میتوانیم بدون اینکه طرف مقابل حرفی برای گفتن داشته باشد، بدون در نظر گرفتن خطر اشتباه محاسباتی، موارد را به دلخواه خود بالا و پایین کنیم، غیرمسئولانه است. در این شرایط، ما نباید مدام توقعات خود را از رهبران و دیپلمات ها پایین بیاوریم. اساساً منطقی است که انتظار داشته باشیم رهبران هر دو طرف بتوانند به یک سازش معقول بدون جنگ فاجعه بار برای مردم آمریکا و خاورمیانه دست یابند. همچنین آنها باید شجاعت دستیابی به این مصالحه را داشته باشند.
۳۱۱۳۱۱
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰