چند روزی است سریالی به نام “خط مقدم” روی آنتن شبکه یک سیماست. مجموعه تلویزیونی که شهریار بحرانی کارگردان سریالهای خاطرانگیز و مذهبی تلویزیون که برشی از زندگی پدر موشکی ایران را به نمایش میگذارد.
تولید این پروژه در سکوت خبری و در سال ۱۳۹۸ آغاز شده است. بسیاری به شبیه نبودنِ حسین عارف بازیگر نقش حسن طهرانیمقدم به این شهید بزرگوار انتقاد کردهاند که اگر این شباهت وجود داشت مخاطب بهتر همذاتپنداری نمیکرد.
او درباره این حاشیهها و انتقادات و چند سؤال دیگر گفتوگویی انجام داده که بخشهایی از آن را مرور میکنیم.
* چرا حسین عارف که نقش شهید حسن تهرانی مقدم را بازی کرد شبیه ایشان طراحی نشد تا همذات پنداری بهتر اتفاق بیفتد؟
به نظر میرسد که برای انتخاب بازیگری که بتواند نقشی چنین حساس و تأثیرگذاری را بیافریند، تشابه چهره اولویت اصلی نباشد بلکه بازیگر باید طوری عمل کند که بتواند روح آن شخصیت فداکار و از خودگذشته را در صحنه بروز دهد. این موضوع مهمی است که برخی از آن غافلاند و با مقایسه میان بازیگران مختلفی که در اذهان و اعیان مردم آشنا هستند، تنها به دنبال چهره نزدیک به شخصیت مدنظر میگردند. به هرحال شما هیچوقت نخواهید توانست در میان بازیگران فردی را پیدا کنید که شبیه شخصیت اصلی شما باشد، چه برسد که دقیقأ چهره و قد و قامت و شکل ظاهری و صدای وی نیز همانند باشد.
تمامی این تلاشها در صورتی که بازیگر انتخاب شده از سیرت و صفات شخصیت اصلی دور باشد، شدیداً به باورپذیری داستانی لطمه خواهد زد. لذا به نظر حقیر باید در گزینش، بر خصوصیات باطنی و روحیات شخصیت تأکید کرد. روح فیلم از همهچیز مهمتر و حیاتیتر است. این روح نباید فرسنگها از فضای حاکم بر اصل ماجرا دور باشد، که در این صورت نقض غرض شده و شما با یک پوستهای بیمحتوا و کمعمق مواجه خواهید بود.
* چرا با اشراف خوبِ آقای بحرانی روی زندگینامهها و بسترهای خوب ساخت سریال، این کار تبدیل به یک سریال پرطمطراقتر و جدّیتری نشد؟
بنده مقصود از سریال پرطمطراق و جدّیتر را متوجه نمیشوم. البته اگر مقصود ایناست که باید کاری طولانیتر و دامنهدارتر میشد، سؤال بسیار به جا طرح شده. این مینیسریال در حدّ شخصیت والا و پرقدرت شهید طهرانیمقدم نیست و در واقع باید گفت هیچ کار نمایشی قادر نیست از عهده چنین مهمی برآید. شاید به خاطر این است که تصویر و رفتار در زبان سینما محدودیت زیادی در ارائه درونیات و عمق باطنی افراد برجسته دارد.
روال داستانگویی موجود نیز دارای چنین ضعفی است. و به این علت است که ما فیلمسازان از رفتن به سوی موضوعات پُر محتوا گریزانیم زیرا تصور میکنیم که این زبان قادر به بازگویی محتواهای بزرگ و روحهای قوی و محکم و سازنده بشری نیست. بنده راه حل را در این میانه میدانم به این معنا که هنرمند و فیلمساز باید در گام اول از فضای موضوع محتوایی مدنظر دور نباشد، یعنی به مخاطب خویش دروغ نگوید و از ته دل و با تمام وجود به آنچه میسازد عقیده داشته باشد؛ در مرحله دوم باید قبول کند که این خلاقیت خویش را در دایرهای از تعهد و هدفمندی پیاده کند.
هنرمندی که هنرش حیران و سرگردان میان حق و باطل است و نمیخواهد در راه حق قدم بردارد، به اولین گوهر وجودی خویش خیانت کرده است و او نباید موضوعات ارزشی را به دست بگیرد. در این دنیای رسانهای شلوغ و مملوء از محصولات سخیف و پرمدعا، مردم بیچاره آماج حملات روحی روانی هنرمندانیاند که به اسم سرگرمی و هیجان و جذابیت، آرامش و امید و توکل به خدا را از مخاطبین میگیرند. ما فیلمسازان از خدا میخواهیم که چنین نباشیم و همیشه در راه او و بسوی او حرکت کنیم.
۵۸۵۸
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰