نگاهی به کارنامه عملکرد زلمی خلیلزاد نماینده پیشین آمریکا در امور افغانستان در بیست سال گذشته نشان می دهد که او در این مدت چنان کار تخریبی علیه افغانستان انجام داد که در نهایت نتیجه آن به بازگشت مجدد طالبان به قدرت و سقوط جمهوریت و نابود شدن تمام دستاوردهای بیست ساله ملت افغانستان منجر شد. نقش خلیلزاد در مذاکرات آمریکا با طالبان را باید به عنوان عامل نفوذی طالبان مد نظر داشت که با سیاستهای اشتباه و شیطانی خود یک ملت را نابود کرد. خلیلزاد با همکاری اشرف غنی در اجرای طرح بازگرداندن حاکمیت مطلق پشتوها در افغانستان و کنار گذاشتن سایر اقوام آنچنان موفق عمل کرده که هنوز مردم نمی دانند که چه خیانتی در حق مردم افغانستان مرتکب شده است. اکنون که نتیجه مذاکرات آمریکا و طالبان در میدان مشخص شده است و مقامات دولت آمریکا هم متوجه شده اند که او چه کلاه بزرگی بر سر مقامات دولت آمریکا گذاشته و موجب سرشکستگی آمریکا در دنیا شده است، هیچ عذر و بهانه ای نتوانست خلیلزاد را نجات دهد و به عنوان اولین قربانی سیاسی شکست دولت آمریکا در افغانستان با خفت از کار کنار گذاشته شد.
خلیلزاد با شناخت دقیقی که از سیاست و فرهنگ مردم افغانستان داشت روانشناسی رهبران افغان را به خوبی می دانست روند مذاکرات و تحویل قدرت به طالبان را با کمک اشرف غنی به سمتی هدایت کرد که عملا غیر پشتوها قادر به واکنش نشدند و در یک فاصله کوتاه زمانی بدون شلیک یک گلوله کابل را سالم تحویل طالبان دادند. برخی فرماندهان ارتش افغانستان نقل می کنند که خلیلزاد با آنها تماس گرفته و به آنها توصیه کرده که سلاح های خود را به زمین بگذارند و جنگ نکنند زیرا موضوع خاتمه یافته و تمام شده و خط مقدم جبهه نبرد را به طالبان واگذار کنند. گویا که همه عوامل کشورهای غربی و همسایگان در این ۲۰ سال گذشته وظیفه داشتند که کابل و کل افغانستان را آب جارو کنند و مرتب و تمیز بهتر از ۲۰ سال قبل مجددا با فرمان خلیلزاد تحویل طالبان بدهند.
قطعا افغانستان امروز با افغانستان ۲۰ سال قبل متفاوت است زیرا میلیاردها دلار صرف بازسازی این کشور شده است. اکنون که آمریکا سرشکسته و با حیثیت برباد رفته از افغانستان فرار کرده، خلیلزاد، در تازهترین مصاحبهاش با روزنامه فایننشال تایمز گفته: “اشرف غنی با فرار از افغانستان، تمام برنامهریزیها برای انتقال مسالمتآمیز قدرت را بر هم زد. قرار بود اشرف غنی تا زمانی که گفتوگوهای صلح قطر به نتیجه نرسیده است، همچنان به اداره دولت افغانستان ادامه دهد اما او قبل از اینکه مذاکرات به نتیجه برسد، از افغانستان گریخت و با فرار او همه طرح های ما غیر عملیاتی شدند. اشرف غنی میدانست که دیگر در عرصه سیاست افغانستان حضور نخواهد داشت زیرا این پیششرط طالبان برای تداوم مذاکرات بود و توافق ما با طالبان این بود که آنها تا زمانی که گفتوگوها به نتیجه نرسیده است، وارد کابل نشوند، اما اشرف غنی ریسک نکرد و با توجه به تهدید خطر جانی فرار را بر ماندن و مقاومت کردن ترجیح داد و با فروپاشی کاخ ریاست جمهوری افغانستان، نیروهای امنیتی مسئولیت تامین امنیت کابل را نپذیرفتند و ارتش یکباره فروپاشید.” هر چند که خلیلزاد در این مصاحبه تلاش کرده است از خود رفع اتهام کند ولی از همان ابتدا رویکرد سازشکارانه خلیلزاد با طالبان این گمان را تقویت می کرد که خلیلزاد تحت عنوان جلب و جذب طالبان به دنبال بازگرداندن قدرت مطلق به پشتوها است و این با روی کار مجدد طالبان عملیاتی می شد. در غیر اینصورت در هیچ مذاکراتی نمی شد اینگونه قدرت را خالص و بدون مشارکت سایر اقوام به پشتوها تحویل داد. خلیلزاد از آغاز حضورش در افغانستان از سال ۲۰۰۲ به این سو، طرح حذف چهرههای سیاسی بانفوذ به خصوص رهبران و فرماندهان جهادی را در پیش گرفت و او خوب می دانست که چه می کند. او شرایطی ایجاد کرد که هیچ شخصیت با نفوذی نتواند در بازگشت مجدد طالبان به قدرت در مقابل آنها ایستادگی کند. وی زمینهساز ایجاد تنش در هرات و منفعل کردن اسماعیلخان، فرمانده مقتدر جهادی غرب افغانستان و انتقال او به کابل شد. خلیلزاد در زمینه حذف نیروهای قدرتمند شمال افغانستان و ایجاد اختلاف و انشعاب در بین نیروهای حزب جمعیت اسلامی نیز فعالیت کرد.
دکترین سیاسی خلیلزاد این بود که قدرت باید بار دیگر به صورت مطلق در دست پشتونها قرار گیرد و هژمونی پشتونی در افغانستان اصل انکارناپذیر قدرت باشد و در این سال ها با طرح های مختلف در صدد تحقق این خواسته ذاتی اش بود. خدمت دیگری که خلیلزاد به عنوان یک جمهوری خواه و به نفع حزبش انجام داد زمینه شکست دمکرات ها در انتخابات آینده آمریکا را به خاطر افتضاح افغانستان فراهم کرد.
با نگاهی به همان چند بند منتشر شده از توافقات آمریکا با طالبان هم می توان به خیانت خلیلزاد به مردم افغانستان پی برد. از چند ماه قبل که آمریکاییها مذاکرات خود را با طالبان شروع کردند و عملا آنها را به رسمیت شناختند و معاهده ای بین آنها امضا شد، مشخص بود نگرش واشنگتن به طالبان در حال تغییر است. موضعگیریهای خلیلزاد به نحو آشکاری تغییر یافت و طالبان را عملا به عنوان یک دولت شناسایی کرد. در بندی از معاهده دوحه آمده است طالبان نباید به مخالفان آمریکا ویزا بدهد. یعنی عملا از یک سال قبل، طالبان از سوی آمریکا به عنوان یک دولت شناسایی شده بود و از همان زمان مشخص بود برنامهریزیهای جدیدی در حال تدوین است. ابعاد خیانت خلیلزاد به مردم افغانستان بسیار گسترده است که گذشت زمان و روشن شدن برخی حقایق عمق فاجعه را آشکار خواهد کرد. سوال مهم این است که چگونه در آمریکا که مدعی اداره امور جهان است این افتضاح سیاسی و نفوذ امنیتی رخ داده است که فردی همانند خلیلزاد برای رسیدن به آرزوهای شونیستی موجب بی آبرویی بیشتر دولت آمریکا در نزد مردم جهان شده است.
*کارشناس مسائل بین الملل
۳۱۱۳۱۱
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰