«آنقدر زندگیاش پرفراز و نشیب و کارنامه عملکردش در همان عمر ۵۲ سالهاش درخشان است که چندین و چندین کتاب دربارهاش نوشته شده و هنوز کتابهای زیادی میتوان نوشت از آنچه که او در این آب و خاک از خود بهجای گذاشت. کتابی درباره گوشههایی از زندگیاش وجود دارد به نام «یادگاران ۲۵؛ حسن طهرانی مقدم» که روایتهایی در قاب خاطره از زندگی اوست. در این کتاب به قلم فرزانه مردی، چند نفر از کسانی که از نزدیک میشناختندش، خاطراتی از او بازگو میکنند.
زندگی پاسداریاش به نوعی بخشی از تاریخچه سپاه محسوب میشود. اوایل تابستان ۱۳۵۹، زمانی که فقط ۲۱ سال داشت لباس پاسداری پوشید و زمان شهادت در پاییز ۱۳۹۰، رئیس سازمان جهاد خودکفایی سپاه بود.
همراه با تشکیلاتی که به آن خدمت میکرد فراز و فرودهای بسیاری را پشت سر گذاشت و با آزمون و خطا و یادگیری از طریق تجربه و تنگنا، به یکی از ورزیدهترین متخصصان حوزه خودش تبدیل شد. چنانکه میدانیم در زمان جنگ، اولین فرمانده واحد توپخانه سپاه بود. به قول خودش «عملیات فتحالمبین که تمام شد، من در سپاه شوش وقتی گزارش را به آقا (غلامعلی) رشید میدادم، دیدم آقا رشید با خنده میگوید: مقدم برو توپخانه سپاه را سازماندهی کن. برو سراغ توپخانه.»
تهرانی مقدم بعدتر در تشکیل یگان موشکی سپاه نیز نقشآفرینی کرد و بعد از پایان جنگ نیز، در همین حوزه به کار خود ادامه داد. این را هم میدانیم که به اعتبار کوششهایش در توسعه برنامه موشکی سپاه، او را پدر موشکی ایران نامیدند.
او آبانماه ۱۳۳۸ در تهران متولد شد و در همین ماه هم به شهادت رسید. درباره زندگی شخصی و خلقوخوی او بسیار گفته و نوشتهاند و بازگویی آنها تکرار مکررات است. اما بد نیست به تاریخ کشورمان در همین چند دهه اخیر نگاه کنیم و به این پرسش بیندیشیم که اهمیت کار شهید تهرانی مقدم – و همکارانش – در چه بود؟
میخائیل کلاشنیکف، مخترع آن سلاح مشهور میگفت تا زمانی که راهی برای برقراری صلح شرافتمندانه در همهجای جهان پیدا نشود، ملتها حق دارند برای دفاع از خودشان مجهز و مسلح شوند. ما هم چنین حقی داشتیم و داریم. بهویژه این واقعیت را درنظر بگیریم که در بیشتر سالهای دهه ۱۳۶۰ با دشمنی میجنگیدیم که هیچ خط قرمزی نداشت و پشتگرم به برخی حمایتهای خاص از سوی قدرتهای بزرگ، بهکارگیری هر سلاحی، حتی سلاح شیمیایی را مجاز میدید.
بعثیها در آن مقطع نه از عواقب آنچه میکردند هراس و واهمهای داشتند و نه در تأمین سلاحهای پیشرفته با مشکل چندانی مواجه میشدند. ما بودیم که هرچه جنگ جلوتر رفت، بیشتر و بیشتر به این نتیجه رسیدیم که برای دفاع از خودمان و مهار دشمنی که موشکهایش به شهرها و مناطق مسکونی رسیده و نواحی گستردهای از کشورمان را ناامن کرده بود، نه فقط به فداکاری و جانبازی که به تسلیحات پیشرفته هم نیاز داریم. تسلیحاتی متناسب با خطر، و پیشرفتهتر از آنچه در آغاز جنگ در اختیار داشتیم.
این نیاز حیاتی بود که در تصمیمگیریهای کلان ما اثر میگذاشت و برنامه تسلیحاتی کشور ما را شکل میداد. مرحوم هاشمی رفسنجانی که زمان جنگ جانشین امام در فرماندهی کل قوا بود، بعد از پایان جنگ در یکی از مصاحبههایش گفت «یکی از راههایی که فکر میکردم نهایتا میتواند ما را پیروز کند، این بود که تمام شهرهای آباد عراق زیر بُرد موشکهای ما باشد تا اگر عراق شرارت کرد، شهرهایش را با موشک زیاد بزنیم، نه اینکه یکی بزنیم» (فصلنامه نگین ایران، شماره ۲۳).
البته جنگ کمتر از یک سال بعد از این تصمیم به انتها رسید، اما نکته اینجاست که این نیاز، یعنی نیاز به تسلیحات پیشرفته – مثل موشکهای دوربرد – برای واکنش متقابل و دفاع از خود، حتی بعد از جنگ هم وجود داشت. زیرا خلاصی از تهدیدات بیپایان منطقهای و فرامنطقهای و امنیت پایدار کشور ما به آن وابسته بود. شهید حسن تهرانی مقدم، یکی از چند نفری بود که در اجرایی شدن این برنامه و تحقق بخش عمدهای از اهداف آن – و گذر از موانع و مشکلاتی که چارهناپذیر بهنظر میرسیدند – هم در سالهای جنگ و هم پس از آن کوشش بسیاری کرد و عمرش را در این راه گذاشت.»
۵۸۵۸
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰