۱: قربونت برم آقا جون؛بابام رو می گم.همین طوری که هی سر تکون می داد می گفت:«این تیلر،تیلور،اسمش چیه مرتضی؟»گفتم: تیلور آقاجون.گفت حسن می برتش! گفتم: ایشالا.دوباره گفت:«اگه نبره چی؟»گفت توکل برخدا.کمی چشماش خیس شده بود.احساس کردم دلش شکست.نزدیک اذان بود و همیشه عادت داره قبل از اذان سجاده پهن می کنه،نماز می خونه،دعا می کنه تا اذان رو بگن.سر از سجده که آورد بالا گفت:«نذر کردم اگر ببره چند تا نمک بدم به در و همسایه.نذرهای نمک من رد خور نداره.»
فینال حسن یزدانی با تیلور.جرات نمی کردم بهش زنگ بزنم.به مادرم گفته بودم یکی از قرص های فلوکستین رو بهش بده بخوره تا استرس نکشه،اما نخورده بود.هنوز هم ته لهجه مشهدی اش را دارد.مادرم ازش فیلم گرفته بود و فرستاد توی گروه خانوادگی که داریم.هی داره می زنه روی پاش و می گه:«خدا یک کاری بکن.خدا دل این بچه رو نشکون.خدا رو سفیدمون کن.»و خدا نه فقط حاج علی ما که مردم ایران را رو سفید کرد.کشتی بی جهت مهم شده بود.بازی برد و باخت دارد و چیزی با یک شکست تمام نمی شود.این را همیشه گفته ام اما وقتی آدم هایی مثل پدرم را می بینم می گویم:«کاش یکی مثل یزدانی هیچ وقت نبازد.»
۲:از بد ماجرا لحظه کشتی گرفتن یزدانی در مترو بودم.کار پیش آمده بود و ساعت ها بهم ریخته بود.چاره ای نبود اما موبایل که بود.پخش زنده(با قطعی های زیاد در داخل مترو).نه فقط من که خیلی های دیگر موبایل به دست داشتند کشتی می دیدند.مترو آرام می رفت و گمان این بود که راننده قطار هم داشت کشتی می دید!فضا پر شده بود از صدای هادی عامل “شیر مادر و نان پدر حلالت دلاور.”آنتن نمی داد لامصب!صحنه ایستاده بود روی سرشاخ شدن دو نفر که یکی از آن ته داد زد:«صلوات.»این صلوات کد پیروزی بود و یزدانی تیلور را برده بود.
۳:بار روی دوش یزدانی بود قبول؛اما به قول یکی از رفقا”مدال کامران قاسمپور هم چسبید”.راست می گوید.حتی مدالی که زارع گرفت و تاج پادشاهی را بالای سرش گذاشت.تازه این آزادکاران ایران بودند.فرنگی که برای خودش محشری است.
۴:دیروز تمام شد و آنچه باقی ماند یک مشت ستاره هستند از نسلی جدید که قرار است تا سال ها سال بعد برای ایران در جهان آقایی کنند.این روزها هر جا می روی همه از کشتی می گویند.فوتبال هم چاشنی کار است اما تعارف که نداریم حرف برجسته روز کشتی است و بس که اگر نبود پسرخاله ام زنگ نمی زد و بگوید:«امیرعلی را می خواهم ببرم باشگاه کشتی.آشنا سراغ داری؟»
۵:این حس خوب،این حال خوب تقدیم به همه مردم ایران.مردمی که درگیر هزار و یک مشکل هستند اما با همین چند مدال هم شاد می شوند.آنهایی که شاید خودشان آهی در بساط نداشته باشند اما دلشان می لرزد اگر کشتی گیرشان مدال نگیرد.کلیشه ای می شود اما اشکالی ندارد،خدا قوت پهلوانان،شیرمادر و نان پدر حلاتان.دم همه شما گرم.دل مان را شاد کردید خدا دلتان را شاد کند.این مردم لحظه ای از لبخندی که زدند را مدیون شما هستند…مدیون شما…
۲۵۶ ۲۵۱
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰