کودتا دو عامل اجرایی داشت یک عنصر سیاسی – رسانه ای به نام سید ضیا الدین طباطبایی و یک عنصر نظامی سردار سپه.
کودتا در شرایطی روی داد که نظام سیاسی برخاسته از انقلاب مشروطه دچار آشفتگی و بی ثباتی بود. مجلس از سر بی کفایتی شش سالی بود که تعطیل مانده و عنان دولت ناتوان با بازیگری سیاسیون داخلی هر روز از شاخه به شاخه دیگر می افتاد. بی ثباتی اداری سازه دولت که سنگ بنای حاکمیت بود با ۱۰ جابجایی طی ۶ سال یک پیام داشت: نحیف شدن محور سیاست و جسیم شدن گردونه اجتماع. نتیجه نیز معلوم بود؛ هیچ محور ناتوانی قدرت گردش چرخ زندگی ایرانیان را ندارد.
بود و نبود مجلس شورای ملی، تاثیری در سرنوشت ملت نداشت چه شش سال قبل از تعطیلی مجلس یعنی از ۱۲۸۸ش/۱۹۱۰م که مجلس دوم از خاکستر مجلس اول سر برکشید، سیاست و قانون دستمایه شهوت قدرت رجال انقلاب مشروطه و نورسیده های آنان شده بود. گزاف نیست اگر بیان شود، مشروطیت در ایران زیر توپ لیاخوف و گروهان قزاق روسی پیش از آنکه رضاخان قزاق با چکمه پا گردنش گذارد، جان داده بود.
یک بعد اجتماعی مهم دیگر بستر تحولات اجتماعی بود. در دل سه سال قحطی بزرگ ( ۱۲۹۶ – ۱۲۹۸) که مردم ایران محروم از دستیابی به اقلام مورد نیاز خود شده بودند، یک بیماری عالمگیر هم بروز کرد: آنفولانزای اسپانیایی (۱۲۹۷). ان سالها تحریمی بر ایران وضع نشده بود اما مردم در پی بی کفایتی دولت های مشروطه از دارو، مایحتاج، تجارت و .. محروم مانده بودند. □ مرگ و میر و مهاجرت حاصل آن سالهای سخت بود. اگر چرخ زندگی مردم ایران از حرکت بازمانده بود؛ اما چرخ صنایع قفقاز و چرخ توسعه در بین النهرین تحت اشغال بریتانیا با مهاجرت نیروی کار ایرانی و چرخ اقتصاد فلسطین و شام و استانبول با انتقال سرمایه های اندک ایرانیان به گردش درآمده بود.
دولت سیدضیا ۱۰۰ روز دوام داشت و هنگامیکه در ۱۴ خرداد ۱۳۰۰ کارکردش تمام شد، چند روزی بود که عصر تازه با دریافت لقب سردار سپهی و وزیر جنگی به فرمانده گروهان قزاق، رضاخان میرپنجه برای ایران آغاز شده بود. عصری بلند و پرماجرا با ۵۷ سال حاکمیت خاندان پهلوی و …..تا انقلاب اسلامی و تغییر نظام در همه ابعاد از دولت سلطنتی به دولت جمهوری و از مجلس شورایی به مجلس اسلامی تا روزگار ما، یعنی یکصد سال بعد از آن کودتا.
صد سال قبل از کودتای ۱۲۹۹، نبرد ارزروم، میان عثمانی و ایران بروز کرده بود. نبردی که به رغم پیروزی ایرانیان به دلیل همه گیری وبا، تاب جنگ نماند و مذاکرات صلح در دو دوره آغاز شده بود. میرزاتقی خان امیرنظام ( امیرکبیر بعدی)، همو که جان بر سر ایران داد، ماه های پیاپی به نمایندگی از ایران مذاکراتی چند جانبه با عثمانی و روس و انگلیس را هدایت کرد و به رغم دلواپسی دربار قاجار و زبان طعن و لعن علیه صدراعظم حاجی میرزا آقاسی و کارگزارش در مذاکره، میرزا تقی خان صلح برقرار شد. صلحی که بقای قاجاران را تا کودتا و تغییر سلطنت تضمین کرد.
ایران با مذاکرات ارزروم در ترازی متفاوت جای گرفت و دریافت برای صلح باید هزینه کند اما صلح، استبداد ناصری را برقرار ساخت و استبداد به انقلاب انجامید. انقلاب با جنگ عالمگیر زانو زد، این نوبت در ورسای مذاکرات چندجانبه درگرفت تا استقلال و صلح برقرار شود، اما کودتا گریبانگیر، انقلاب مشروطه خفه شد و استبداد برقرار تا انقلابی دیگر و …
تاریخ دو قرن اخیر ایران در هر سده آبستن تحولاتی بزرگ، اما توام با شواهد و شباهتهای بسان بوده است.
*رایزن اسبق ایران در لهستان
منتشر شده در کانال نویسنده
310 310
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰