پرسشی که ذهن هر فرد دارای اندکی بینش سیاسی را به خود مشغول می کند این است که آیا واقعا کالج ها و دانشگاه های علوم انسانی ایالات متحده سطح پایینی دارند و به دانشجویان برای آینده آموزش با کیفیتی نمی دهند که این اشخاص پس از پیوستن به احزاب و کمپین های انتخاباتی، بالا رفتن از نردبان قدرت، استاد دانشگاههای معتبر شدن یا رسیدن به سمت مشاور امنیت ملی؛ چنین خود را در پیشگاه وجدان های آگاه و علمی، سکهی یک پول می کنند یا اینکه؛ خود این افراد فاقد تجربهی به کار بستن علم و آموزههای خود هستند.
بهتر است کمی به پیش برگشت، زمانی که تیم بایدن از استراتژی ناکارآمد خود در برابر ایران پرده برداری کرد که نمود خود را در مسئلهی هستهای نشان می داد؛
بایدن، تمام سیاست های درست ترامپ در جهان را لغو کرد و تنها یک سیاست اشتباه و شکست خوردهی ترامپ دربارهی ایران را ادامه داد و آن ادامهی فشار بر ایران و عدم بازگشت بی قید و شرط ایالات متحده به برجام بود!
مغزهای به اصطلاح متفکر کنار بایدن که در قالب مشاور تئوری پردازی می کنند؛ تمام رویکردهای درست ایالات متحده در سیاست خارجی را منهدم کردند و تنها اشتباه استراتژیک فشار به ایران ترامپ را ادامه دادند؛ که نشانگر این واقعیت مضحک است که دولت ایالات متحده در موضوع ایران؛ نمایندهی رژیم صهیونیستی نه نمایندهی ملت خود که این سیاست را در ادامهی پروژهی فشار حداکثری ابتدا به شکل؛ وارونه سازی واقعیت و مقصر جلوه دادن ایران نشان داد و ایالات متحده به برجام بدون قید و شرط باز نگشت و سپس این سیاست با فشار و ادامهی تحریم ها و اخیرا تهدیدها، خود را بیش از گذشته آشکار کرد.
دولت بایدن اثبات کرد که یک رهرو منطقهای است نه یک رهبر جهانی؛ که اصول سیاست خارجی آن را یک دولتِ شهرک ساز غیرقانونی تعریف و هدایت می کند تا جایی که باید حتما قبل از کریسمس “جاکوب سالیوان” به دیدار رهبر واقعی ایالات متحده “نفتالی بنت” در سرزمین های اشغالی برود تا کسب تکلیف کند و بگوید؛ آمده ام که “یک استراتژی و دیدگاه مشترک برای تامین منافع اساسی دو کشور(بخوانید رژیم صهیونیستی)، پیدا کنیم.(بخوانید رژیم کودک کش به من چه باید کردها را دیکته کند.)
تنها چند روز پس از این بود که رژیم صهیونیستی از اقدام های ضد امنیتی علیه محیط داخلی ایران سخن گفت و چند روز پس از آن؛ عوامل شبکهی صهیونیستی در آمریکا از جمله؛ “مارک دوبویتز و تار عنکوبت نشریات و رسانههای گمراه کنندهی تحت نفوذ صهیونیست ها از لزوم تعریف گزینهی نظامی معتبر و ادامهی کمپین فشار حداکثری علیه ایران( تحریم + اقدامات خصمانهی پیدا و پنهان) سخن گفتند.
ظاهرا ترامپ، اشتباه نمی کرد که از رسانه های آمریکا به عنوان اشاعه دهندهی “فیک نیوز” نام می برد، چون به هر روی ترامپ از خودشان است و ماهیت آنها را بهتر از نخبگان ایرانی می داند، چرا که تجربهی زیسته اش در میان آنها شکل گرفته است.
تیم بایدن و شخص بایدن؛ ذرهای اعتبار و پرستیژ در موضوع هستهای ایران برای مردم ایالات متحده باقی نگذاشته اند اما قسمت شگفت آور این بی اعتباری زمانی بود که جاکوب سالیوان در “۹ ژانویه” نشان داد؛ علاوه بر آنکه دولت ایالات متحده ضعف استقلال و ضعف دانش حقوقی دارد، دچار آلزایمر هم شده است.
در حالی سالیوان، حق ایران مبنی بر تحریم ۵۲ تروریست و پیگیری اعمال ننگین شان را که آبروی ملت آمریکا را در جهان بردند، تهدید؛ بازنمایی می کند و از اقدام و پاسخ مشترک ایالات متحده و متحدان اش می گوید؛ که فراموش کرده که بزرگترین متحد( بخوانید بزرگترین سو استفاده کننده از ایالات متحده) یعنی “دولت ملکه” در سازمان ملل؛ در واکنش به جنایت های آن ۵۲ تروریست آمریکایی گفته است؛ عملیات های ترور خارج از چهارچوب قانون، نقض حقوق بین الملل است.
جناب سالیوان، اگر دولت ملکه را قبول ندارند می توانند اظهار نظر نمایندهی دولت سوئیس در سازمان ملل را گوش کنند که می گوید؛ بر لزوم اجرای تحقیقات در عملیات های ترور، تاکید می کنیم.
ایشان حتی اگر این دو را هم قبول ندارند؛ حداقل ذرهای احترام و اعتبار برای گزارشگر وقت ویژهی سازمان ملل در حوزهی ترورهای غیر قانونی یعنی؛ “اگنس کلامارد” قائل شوند که گفته است؛ مقام بلندپایهی ایرانی هدف قرار گرفت؛ کشوری که از حاکمیت برخوردار است و این نوع ترور، سابقه نداشته است.
۵۲ تروریست حاضر در دولت حق تراش و حق به جانب ترامپ در اثر قول همکاری صهیونیست ها برای کمک انتخاباتی به ترامپ و به بهانه های واهی، یک مقام رسمی ایرانی را شبانه، از پشت و با پهپاد ترور می کنند، اما؛ دولت ضعیف و تحت هدایت صهیونیستهای بایدن، نه تنها آن اقدام را پیگیری قضایی نمی کند، آن هم در هنگامی که ایران از آمریکا تحقیق از آنها و دادگاهی برای روشن شدن حقایق را می خواهد، بلکه با نوعی وقاحت از اتحاد اصولی با آن ۵۲ تروریست و حمله به منافع و شهروندان ایران در سراسر جهان سخن می گوید.
با این مقدمه باید به جیک سالیوان گفت، شما اشتباه نکنید زیرا؛
یکم. تمدن ایرانی، تمدن بزرگی است اما متاسفانه گاهی حق کپی رایت در مسائل تمدنی وجود ندارد و همچنین تقلید شما از دفاع ایرانیان از ظریف در برابر یک مذاکره کنندهی خارجی در وین با همسنگ سازی پس از آن به صورت دفاع شما از ۵۲ تروریست تناسبی ندارد، شما حتی هیچ استراتژی جدیدی در مورد حل مسائل برجام ارائه نداده و آن استراتژی غایب را نیز توسعه نداده اید، بلکه؛ سیاست خطرناک ترامپ در مورد ایران را به شکلی کاریکاتوری ادامه دادید و نخبگان ایرانی، این را می دانند.
دوم. شما منافع ملت متمدن آمریکا را به گروگان شر حاکم بر تل آویو گرفته اید و شجاعت رهبری را ندارید بلکه در پیروی وقاحت پیدا کرده اید.
سوم. دولت ترامپ، یک شهروند ایرانی را به بهانههای واهی ترور کرده و طبق اظهار نظر همپیمانان خودتان و کشورهای عضو سازمان ملل باید تحقیق کرده و در دادگاهی عادلانه عوامل این ترور را محاکمه نموده، مراتب و نتایج را به اطلاع دولت ایران برسانید، وگرنه؛ حق دولت ایران در پیگری تروریست ها و سپردن آنان به دست قانون؛ محفوظ است.
چهارم. ملت ایران در قبال هر گزینهی تهدید، یک گزینهی دفاع و مقاومت معتبر دارد و اجازه نمی دهد هیچ دولت غیر مسئولی از قارهای دیگر، شهروندان اش را در خاک کشور همسایهاش، ترور کند اما از کار خود؛ عبرت نگیرد.
پنجم. شهروند و مقام مسئول ایرانی که ترور شد، میلیون ها دوستدار داشته و دارد که می دانستند که او حافظ امنیت و صلح برای مردم ایران، خاورمیانه و جهان است و با داعش مبارزه می کند، اقدام ۵۲ تروریست در ترور وی؛ حمایت از داعش محسوب می شود و این ۵۲ نفر علاوه بر جرم ترور باید به جرم حمایت از داعش هم تحت پیگرد قانونی قرار بگیرند.
ششم. برخی تحلیل گران برخی اقدامات علیه ایالات متحده در خاورمیانه را به فالس فلگ رژیم صهیونیستی مرتبط می دانند و باید نقش این رژیم در ترور و خرابکاری در منطقه مورد بررسی مستقل بین المللی قرار بگیرد تا این شبهه برای افکار عمومی روشن شود که رژیم صهیونیستی که سوابق شیطنت زیادی در خاورمیانه دارد از درگیر کردن دولت ها با هم چه سودی می برد.
هفتم. حمایت از تروریسم این ۵۲ نفر، گناهی کمتر از جرم آن ۵۲ نفر نیست و نشان دهندهی ارتباط سازمان یافته حامیان تروریست ها در دولت بایدن با اصل تروریست ها در دولت ترامپ است و باید مورد پیگرد قانونی قرار گیرد.
دولت آمریکا که در تاریخ می توانست خود را دولتی مسئولیت پذیر و قابل اعتنا نشان دهد، شان خود را در حد حامی یک گروه جنایی تقلیل داده است و این مایهی بسی تاسف است.
نوع رفتار ایالات متحده تا این ساعت در برخورد با برجام و در عدم مسئولیت پذیری ترور ژنرال ایرانی و بدتر از آن حمایت از تروریستها تنها یک واقعیت را مشخص می کند و آن این است که ایالات متحده؛ در جهان سیاست گذار نیست بلکه یک دولت به شدت کانالیزه و تحت نفوذ است که از سویی در انتخاباتاش دخالت می شود، از سویی رسانه ها و سیاستمداراناش تحت سلطه اند و از سویی برای هیچ گزینهی معتبرِ تعاملِ مشترکی، نامزد مناسبی نیست، چرا که هیچ بازیگر عاقلی، بر روی دولتی که نه اختیار خودش را دارد و نه قدرت تاثیر گذاری مثبت بر شرکایاش را دارد و نه مسئولیت اقدامات تروریستی عناصر خود را می پذیرد، نمی تواند حتی به صورت تاکتیکی حساب کند و این آغاز ورشکستگی سیاست های دولت آمریکا و اولین میخ بر تابوت هژمونی اوست، آنهم در شرایطی که ایالات متحده به شدت، نیاز به بازتولید حداقلی از پرستیژ، برای رویای رهبری در جهان را دارد.
این یک افتضاح بزرگ است که دولت ایالات متحده مانع صلح و دوستی و همکاری میان مردم آمریکا و ایران می شود، آنهم نه به خاطر تصمیمی که خود می گیرد، بلکه به خاطر تصمیماتی که به او دیکته می شود و اینچنین ثبات و امنیت جهان و منافع آمریکا را تحت تاثیر منفی قرار می دهد.
جیک سالیوان نمی داند که دو پایهی فرهنگ ایرانیان؛ حماسه در اسطورههای ملی باستانی و مقاومت در اسلام شیعی است که بر طبل تهدید می کوبد، اگر ایالات متحده؛ واحد سیاسی مستقل و مسئولی بود و ایرانیان را درست می شناخت، متوجهِ فرهنگ صلح، مدارا، دوستی، مهربانی و مهمان نوازی، آنان نیز می شد.
اینک؛ ایالات متحده میان دو انتخاب قرار دارد؛ یا مسیر درست تعهدات معتبر، یا مسیر غلط فشار و تهدید. احتمالا ایران برای هر حالت پاسخ های با کیفیت و معتبر خود را دارد، تعهد و تعامل در برابر تعهد و تعامل و غیر از آن؛ چشم در برابر چشم.
امید آنکه؛ جیک سالیوان جوان و امثال او بتوانند تاریخ روابط بین الملل و تاریخ سیاست بین الملل را از هم تفکیک کنند و لایههای پنهان آن را به درستی بشناسند و از پیروی کورکورانه از بازیگران نامطلوب در پوشش متحدان و شرکا دست برداشته و به جای بیانیه نویسی و تهدید، گام های عملی و مثبت برای آیندهی مردم ایالات متحده بردارند و اگر هنر و شجاعت پایان دادن به خرابکاری های ترامپ در برابر ایران را ندارند، حداقل درکی ابتدایی از لزوم عمیق تر نکردن مشکلات و اهمیت آن را داشته باشند چرا که نقش خنثی از نقش مخرب دفاع از شر، بسیار منطقی تر است.
310311
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰