بخشهایی از گفتگو با حمیدرضا عطایی را مرور میکنیم.
* شاید بسیاری ندانند که نقش «سلمان فارسی» را به شما پیشنهاد دادند؛ چرا نپذیرفتید و این نقش به بازیگر دیگری رسید؟
لطف کردند و اعتماد کردند نقش «سلمان فارسی» را به من پیشنهاد دادند و برای این نقش مذاکره داشتم. محبت کردند سناریو را در اختیار من قرار دادند. نقش «سلمان فارسی» در سه مقطع، نوجوانی، جوانی و میانسالی. میانسالی و جوانی را با من صحبت کردند. خیلی فکر کردم و تصمیم سخت و حساسی بود. اجازه خواستم فکر کنم و در نهایت عذرخواهی کردم.
طبیعتاً این نقشها برای هر بازیگری وسوسهبرانگیز است. بیتعارف با این شرایط و امکانات و حمایتهای ضعیف، نمیتوان سراغِ این نوع کارها رفت. چرا که این کارها و نقشها زمانبر است و شرایط ویژه خاص خودش را دارد. یعنی وقتی میگوییم سخت است اساساً بازیگری کار آسانی نیست.
در برنامهای دیدم آقای کمدینی که مجری تلویزیونی است، میگفت: بازیگری خیلی آسان است. من فکر میکنم ایشان هنوز بازیگری را تجربه نکرده است. نقشهایی را تجربه نکرده که بخواهد بفهمد چقدر سخت و آسان است.
اساساً بازیگری که با ابزار روح، روان و انگیزههای آدمی، در ارتباط است، کار اصلاً آسانی نیست. خصوصاً در این نوع نقشهای سخت که بازیگر خیلی عمیق باید رویِ کاراکترش متمرکز شود. البته اگر بخواهید از این نقشهایی بازی کنید که خیلی عمیق نمیشود، علاقهمندان به بازیگری از همهجا هجوم میآورند. اگر نقشی درست تعریفشده باشد و در واقع از مفاهیم و مضامین خاصی تبعیت کند و رو به جلو برود اصلاً کار آسانی نیست.
* صحبتهای شما نشان میدهد خیلی گلایه دارید. مشکل کجاست؟
مشکل در حمایتهاست. خیلی از بازیگران پیشکسوت خودم را میبینم با سالهای سال فعالیت و کاربلدی و توانمندی، کمکار و بیکار و خانهنشیناند. این جمله گزیدهکاری از کجا آمده است؛ چنین چیزی نیست، کار نیست. اینکه آن آقای کمدین را مثال زدم، به خاطر این بود حتماً کارهای سختی در تلویزیون نکردهاند که معنیِ بازیگری را بدانند.
سینما خیلی راحتتر از تلویزیون است. منطق و علم اثبات کرده است. یکی از دلایلی که برخی از مسندِ سینما تکان نمیخورند و جا خوش کردهاند، برایشان راحتتر است. سختترین بخشِ بازیگری، حفظ راکوردهای حسّی است. حفظ راکوردهای فیزیکیاش هم جای خود دارد. پیدا کردن نقش، روحیات، انگیزهها و چراییهای نقش، در پلان به پلان شکل میگیرند.
حفظِ این راکوردهای حسّی در طول یک سال سختتر است یا در طول یک ماه؟ بنده در بزرگترین سریال تاریخی تلویزیون حضور داشتم آنقدر شرایط صحنه، آب و هوا و بخشهای دیگر سخت بود که کار هرکسی نبود ۵ سال علاوه بر همه راکوردها، راکوردِ چهرهاش را حفظ کند. یعنی در خصوص نقش «صائب بن مالک» ریش و مو برای خودم بود و در دلِ آن کار، هیچکاری را نپذیرفتم.
با وجود اینکه پیشنهادهای خوبی داشتم و اسناد آن هم موجود است. من اگر ۱۰ سریال و فیلم بازی کنم که دیده نشود به چه درد میخورد. باید دیده شود تا کار بعدی را قبول کنم. آنجا بلافاصله دیده میشود و از همه مهمتر بزرگنمایی است که در خاطرهها و در ذهن ناخودآگاه تماشاچی نقش میبندد.
تلویزیون با دنیایی از ممیزی و دستمزدهای بسیار پایین و غیرمؤدبانه برای همه عوامل و الان که به شدت نگرانکننده است. اگر بعد از سریال «مختارنامه» حمایتی از سازمان صداوسیما میدیدم قطعاً الان داشتم سریال «سلمان فارسی» را کار میکردم.
شما اصولاً زیاد صحبت نمیکنید و در فضایمجازی هم حضورِ فعالی ندارید. در صورتی که هرکسی جای شما بود آن نقشها را بازی میکرد و زندگی هنریاش را از میانبر پیش میبرد تا راهش؟ راهبردی که بسیاری امروز در فضایِ بازیگری در دستورشان قرار میدهند.
سینما بخشی از زندگی ما به شمار میرود و بخشِ مهمی از زندگی من است اما تمام زندگی من نیست. برای رسیدن به این نقشها هرکاری نمیکنم؛ دقیقاً همان کارهایی که شما به آن اشاره کردید مانور در فضایمجازی و یا پروپاگاندای رسانهای. برای بازیگری آلپاچینو چنین اتفاقاتی نمیافتد.
بازیگری اینجا شوخی است. در آن سوی آبها دو سال آل پاچینو در جزیره شخصی خودش استراحت میکند، پُر میشود و خودش را برای نقش بعدی آماده میکند. نه اینجا سریدوزی پشت سر هم، بازیگر بازی میکند و هیچ تفاوتی میانِ بازیهایش نمیبینیم.
۵۸۵۸
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰