با توجه به اینکه فیلم مورد انتظار جوخه انتحار یا «The Suicide Squad» ساخته جیمز گان همزمان در سینماها و البته اچبیاو مَکس پخش شده است، پس بدون تردید منتقدان و طرفداران آن را با فیلم جوخه انتحار دیوید آیر که در سال 2016 منتشر شده بود مقایسه خواهند کرد. بنابراین، ما در ویجیاتو نیز قصد داریم این دو اثر را در شاخههای مختلف مورد بررسی و مقایسه قرار دهیم؛ پس در ادامه با ما همراه باشید تا ببینیم کدام نُسخه از فیلمهای ابرقهرمانی Suicide Squad بهتر است.
جالب است بدانید که «آلبرت انیشیتین» یک جمله معروف دارد که میگوید: حماقت یعنی کار یکسان را بارها و بارها انجام دهی و انتظار دستیابی به نتیجه متفاوتی را داشته باشی! حالا با این تفاسیر، پنج سال پس از تولید جوخه انتحار توسط دیوید آیر، ما شاهد جوخه انتحار جیمز گان هستیم که دقیقاً از منظر عنوان با نسخه آیر یکسان است و در مورد (تقریبا) همان تیم اعزامی در یک مأموریت (بسیار) مشابه صحبت میکند.
ویولا دیویس دوباره آماندا والر است، جوئل کینامان دوباره ریک فلگ است، مارگو رابی دوباره هارلی کوئین است و کیلر کراک به سادگی با یک کوسه جایگزین شده و یک شخصیت جدید دیگر به نام بلاداسپورت با بازی ادریس البا نیز به نسخه ۲۰۲۱ افزوده شده که اساساً یک فتوکپی از «دِدشات» قدیمی (ویل اسمیت) است. علاوه بر این جیمز گان با پیروی از جای پای دیوید آیر یک خط داستانی با محوریت ماموریت برای این تیم شکل میدهد؛ اما برخلاف نظر جناب انیشتین نتیجه کار بسیار متفاوت است.
بدون تردید بر هیچ کس پوشیده نیست که فیلم جیمز گان به طور قطع از نسخه دیوید آیر نقدهای قوی تری دریافت کرده است، اما باید توجه داشت که با در نظر گرفتن انصاف کامل نسبت به نسخه آیر، فیلم جیمز گان توسط برادران وارنر در حین کار و پس از تولید دست کاری نشده است. البته اختلاف بین برادران وارنر و آیر نیز کمی مشکوک است. در واقع نسخه ۲۰۱۶ جوخه انتحار یک فیلم بیمار است. بیمار از درگیری بین کارگردانی که میخواهد نسخهای را بسازد که تاریک و پُر هرج و مرج باشد اما به گفته خودش اختیار کامل ندارد و استودیویی که با اقتباس از کتابهای مصور خود مانند سگی رفتار میکند که به واسطه طمع، دُم خودش را شکار میکند.
انتظار کمپانی وارنر از اولین نسخه Suicide Squad این بود که فیلم آیر اساساً اثری باشد که با روح تاریک و منفی فیلمهای زک اسنایدر همخوانی داشته باشد، اما نقدهای منفی آن را دریافت نکند. بنابراین به گفته آیر، آنها نسخه او را از یک اثر سیاه و جدی به یک فیلم آشفته تاریک تبدیل کردند که همزمان میخواهد یک کار سیاهی باشد که همچون نگهبانان کهکشان مارول سرگرمکننده است.
اما داستان برای شخص جیمز گان و البته نسخه سینمایی او بسیار متفاوت است. اما چرا؟ چون کمپانی برادران وارنر و مدیران آن در استقبال از جیمز گان به قدری آزادی کامل به او دادند که حتی پروژهاش را نیز خودش انتخاب کند. در واقع توبی امریش یکی از مدیران کمپانی گفته بود ما به جیمز گان اختیار آزاد دادیم و البته به او پیشنهاد کردیم که نسخهای از سوپرمن را تولید کند؛ اما جیمز گان در یک انتخاب حاشیهای ترجیح داد مسئولیت راه اندازی مجدد فیلم جوخه انتحار را بر عهده بگیرد.
اما حالا وقت آن است که فیلمهای 2016 و 2021 «جوخه انتحار» را با یک چشم نکته سنج از فیلمنامه گرفته تا کارگردانی، بازیگری، موسیقی و جذابیت عمومی آن برای مخاطبان بررسی کنیم و نقاط قوت و ضعف آنها را مشخص کنیم؛ البته قبل از تعیین اینکه کدام فیلم در کدام زمینه موفق است و همچنین برنده کلی کیست، ذکر این نکته لازم است که فیلم جیمز گان در هر ردهای با اختلاف قاطع پیروز نمیشود و شایان ذکر است که فیلم آیر جدا از فروش ۷۰۰ میلیون دلاری برنده یک جایزه اسکار نیز شده است، پس آن اثر هم کم ارزش نیست و این مقایسه نیز کاملاً یک طرفه نخواهد بود؛ در ادامه با مقایسه دو فیلم همراه من باشید.
مقایسه کارگردانی دو فیلم
نسخه ۲۰۱۶ جوخه انتحار توسط دیوید آیرِ با استعدادی کارگردانی شد که در کارنامه کاری خود آثار موفقی چون فیلم جنگی «Fury» و «End of Watch» را دارد. بنابراین، با توجه به موضوع و فیلمنامه فیلم، انتخاب این شخص برای تولید این اثر ابرقهرمانی به شدت مناسب و جالب به نظر میرسید. اما با توجه به اینکه برادران وارنر در نهایت تدوین نهایی کار را از آیر گرفت و فیلم را به چیزی تبدیل کرد که از ابتدا مجوز آن را نداده بود، در نتیجه سخت است که جوخه انتحار را واقعاً یک کار تمام عیار با کارگردانی آیر بدانیم. از طرف دیگر، دیوید آیر معتقد است که نسخه او بسیار متفاوتتر از چیزی بوده است که ما مشاهده کردهایم.
اما به هر حال چیزی که ما در سال ۲۰۱۶ دیدم، در تمام ابعاد اثری ضعیف و بدون هویت بود. جدای از این به نظر نمیآید با تدوین مجدد هم ما با اثری به شدت متفاوت روبرو شویم. چرا که عملاً تبدیل دیدگاه تاریک دیوید آیر به یک فیلم جالب بر محوریت کمیک که همچون اثر جیمز گان پاپ کورنی باشد، غیر ممکن است.
از سوی دیگر، جیمز گان ظاهراً آزادی کامل برای ارائه دیدگاه مورد نظر خود داشته است. علاوه بر این، او کارگردانی است که بازیگردان به شدت فوقالعاده است. بنابراین، در تمام طول فیلم حضور او در پشت دوربین و حسِ درونی بازیگران نشان داده میشود؛ در کنار استعداد او در ارائه سکانسهای اکشن تخیلی و جذاب از نظر بصری، جیمز گان اساساً تفکر بهتری نیز پیرامون آثار ابرقهرمانی دارد که در لحظه لحظه نسخه او کاملاً پیدا است. در واقع دیدگاه گان به آثار کمیک نزدیکتر است. به همین منظور میتوان گفت جوخه انتحار او بیش از همه یک نامه عاشقانه به کتابهای کمیک است. نامهای که شاید حتی موفق ترین رونویسی از چنین آثاری باشد.
جدای از این، نسخه جوخه انتحار جیمز گان دارای سطحی از انسانیت و لحظات دراماتیک است که اولین فیلم جوخه انتحار ساخته دیوید آیر در جهت ایجاد آن تلاش کرد و نتوانست آن را خلق کند. همچنین نسخه جیمز گان یک فیلم ابرقهرمانی است که فضای فیلمهای جنگی دهه هفتاد و هشتاد میلادی هالیوود را برای بیننده تداعی میکند. همین فاکتور به خودی خود یک برتری بزرگ در سبک و فرم است. در واقع تزریق عناصر ابرقهرمانانه به طرحی واقع گرایانه که متعلق به ژانر فرعی جنگی است، تصمیمی جسورانه از سمت جیمز گان است که به فیلم او وزن بهتری داده است. اگر بخواهیم جزئیتر سبک کارگردانی دو فیلم را مقایسه کنیم باید بگوییم نسخه آیر در سال ۲۰۱۶ منبعی برای اقتباس یا ارجاع درون اثر خود نداشت. اما نسخه جیمز گان اساساً الهامی از فیلم «دوازده مرد خبیث» رابرت آلدریچ است.
جیمز گان ساختار و کهن الگوهای آثار کماندویی چون اعضای غیرقابل کنترل، خیانت در خارج و داخل تیم، رها شدن در قلمرو دشمن توسط مقامات، ابهام در اهداف، حادث شدن اتفاقات در محیط آمریکای جنوبی و نمناک و مرطوب بودن فضا را میگیرد و آن را با مفهوم رژیمهای فاسد و انقلابهای سیاسی ترکیب میکند. علاوه براین جیمز گان برای طعم اثرش نیز به سراغ لحن خشن آثار سام پکینپا چون «این گروه خشن» و نئو وسترن «شدت تعصب» ساخته والتر هیل رفته است. همچنین ارجاعات جالبی به فیلم «Predator» جان مک تیرنان در این اثر وجود دارد. با این اوصاف نسخه جیمز گان از جوخه انتحار یک سرگرمی محض تابستانی است، اما از گفتمان سیاسی ژانر مورد نظرش نیز فرار نمیکند. گفتمانی که شامل انتقاد از مداخله گرایی آمریکا، بدبینی استثمار توسط ایالات متحده با توجه به علایق دیکتاتوری آنها یا بازیافت جنایتکاران جنگی سابق است.
در نتیجه با کنار هم قرار دادن عناصر شاخص مربوط به کارگردانی دو فیلم مشخص خواهد شد که با وجود عدم اختیار کافی برای دیوید آیر، اما بازهم این Suicide Squad جیمز گان است که برنده این شاخه از مقایسه میشود.
مقایسه شخصیتها و عملکرد بازیگران دو فیلم
نسخه 2016 فیلم جوخه انتحار با معرفی هارلی کویین با بازی مارگو رابی و ددشات با بازی ویل اسمیت کاراکترهای کاملاً محکمی داشت که میتوانست با استفاده از آنها و عمق بخشیدن به گذشته آنها، به شکل ویژهای خودنمایی کند؛ اما در نهایت این نسخه از فیلم نتوانست مخاطب را وادار به ایجاد یک پیوند خانوادگی عمیق بین اعضای گروه جوخه انتحار کند. برای مثال صحنه جمع شدن گروه در یک بار آن هم قبل از آخرین نبرد فیلم میتوانست یک سکانس نمادین در ساخته دیوید آیر باشد، اما فیلم آنقدر رویکرد ساده لوحانهای به اکثر فهرست شخصیتهای ریز و درشت خود داشت که هر کدام آنها به سبک وحشتناکی به حال خود رها شدند. حداقل از نظر عملکرد، مارگر رابی، ویل اسمیت و ویولا دیویس تمام تلاش خود را در جهت یک اجرای خوب کردند، اما این نیز کمک شایان به پرداخت شخصیتها نکرد.
اما نسخه جوخه انتحار ساخته جیمز گان در مقایسه با فیلم دیوید آیر، از ابتدا تا انتها و به مدت بیش از دو ساعت ما را مجبور به همراهی و دلبستگی به شخصیتهایش میکند. در واقع وقتی در این اثر هر یک از شخصیتها به ناچار میمیرند، ما واقعاً احساسات گوناگونی را در خود لمس میکنیم. بازیگران جوخه انتحار جدید نیز نسبت به سال 2016 قویتر هستند، حتی اعضای گروههای جزئی تر نیز معمولاً کارهای جالبی انجام میدهند.
در واقع هیچگونه پیوند ضعیفی در شخصیت پردازی و اجراهای تیم بازیگری فیلم جیمز گان وجود ندارد. از طرف دیگر رفتار جیمز گان با شخصیتهای فیلمش به شدت جذاب و دارای متر و معیار است. برای مثال برخورد مبتکرانه و سوررئالیستی جیمز گان با شخصیت پولکا دات من (دیوید دستمالچیان) که در کودکی به واسطه ظلم مادرش دچار یک ویروس رنگارنگ اما دردناک شده، عمق داراماتیکِ عجیبی به قوس شخصیت او افزوده است.
از جانب دیگر مارگو رابی بازهم ثابت میکند که میتواند هارلی کوئین را برای همیشه به بهترین نحو بازی کند و هرگز درجا نزند؛ در واقع هر چه روبی با هارلی کوئین بیشتر وقت میگذراند، این شخصیت را نیز با قوس معنی دار تری بازی میکند. جان سینا نیز به عنوان یک صلح طلب که قطب نمای اخلاقی آن به همان اندازه شکسته و گمراه است، یک شخصیت پارادوکس گونه بسیار مهم و تأثیر گذار است. دانیلا ملچییِر در نقش شخصیت رت کچر ۲ (شکارچی موش ۲) نیز یک سلاح مخفی است که بارِ پیوست انسانی و احساسی کار را بر دوش خود حمل میکند. از طرف دیگر کینگ شارک با صدا پیشگی سیلوستر استالونه نیر پاسخ DCEU به گروت مارول است. با این اوصاف، برای بیان حقیقت شخصیتهای فیلم جیمز گان میتوانیم روی هر بازیگر یک پاراگراف بنویسیم زیرا این بازیگران هیچ پیوند ضعیفی ندارند.
در نتیجه برنده مقایسه این بخش نیز با وجود پتانسیل بسیار فراوان نسخه ۲۰۱۶ جوخه انتحار، بازهم فیلم جیمز گان است. در واقع شخصیتهایی که در فیلم دیوید آیر تنها یک نام بودند، در جوخه انتحار جیمز گان در میدان عمل خودنمایی میکنند و در اجرای نقشههای ذهنی کارگردان نیز به شدت مورد استفاده قرار میگیرند.
مقایسه خط روایت داستانی دو فیلم
مسلماً این نقطه ضعفی برای هر دو فیلم است، زیرا به طور قابل ملاحظهای هر کدام از این آثار بر اساس توانشان بیشتر به دنبال تمرکز بر شخصیتهای خود هستند تا روی داستان پردازی متراکم و ظریف. البته نمیتوان انکار کرد که داستان فیلم 2016 فقط مشکل روایت ندارد، بلکه یک آشفتگی کامل است. بدون شک خط روایی فیلم آیر به قدری درهم است که از میانه فیلم به طرز دیوانه کنندهای کسل کننده میشود. در مقابل گان به طرز معقولی همه چیز را سادهتر و جالبتر نگه میدارد. در واقع او با یک داستان کاملاً معمولی که از ماموریتی سرگرمکننده به یک فیلم هیولایی تبدیل میشود؛ لحن جذابی به روایت فیلمش داده است.
از جانب دیگر شاید به عنوان یک مخاطب بگویید که خط روایی فیلم گان نیز چیز خاصی به عنوان یک داستان چند لایه ندارد، اما باید توجه داشت که نسخه جیمز گان به دلیل وجود کاراکتر قوی و عملکرد خلاقانه شخص خودش در پشت دوربین به میزان قابل توجهی به سمت یک موفقیت پاپ کورنی حرکت میکند. از طرف دیگر در پُشت جوخه انتحار دیوید آیر هیچ مفهوم یا پیام گُل دُرشت یا حتی ظریفی وجود ندارد که ما را با خود همراه کند. اما نسخه جیمز گان دارای برخی از تفسیرهای سیاسی غیر منتظره است که نقدی جدی بر سیاست خارجی آمریکا و کنترل طلبی آنها در تمام سطوح وارد میکند. در نتیجه این بخش دارای برنده شاخصی نیست، اما فیلم جیمز گان داستان بسیار محکم تری در فیلمنامه خود دارد و آن را برای خدمت به شخصیتها و قطعات اصلی روایت ساده نگه میدارد.
مقایسه موسیقی متن دو فیلم
موسیقی متن استیون پرایس مطمئناً یکی از قوی ترین جنبههای فیلم جوخه انتحار در سال ۲۰۱۶ بود؛ هرچند که در نهایت این موفقیت نیز به دلیل استفاده بیش از حد موسیقی پاپ در طول فیلم به سمت نابودی هدایت شد، اما تصمیمی که توسط برادران وارنر گرفته شد، تصمیمی نبود که خود آیر آن را تایید کرده باشد.
اما فیلم جیمز گان نیز شامل بسیاری از ترانهها و قطعات انتخابی است که البته نوع استفاده از آنها مشخص و معنی دار است. در واقع انتخاب این قطعات نتیجه دخالت استودیو نیست که مانند نسخه آیر به شدت تلاش میکند احساسات و انرژی را به صحنه هایی که کاملاً کار نمیکنند تزریق کند. همچنین موسیقی اورجینال جان مورفی برای نسخه سینمایی جیمز گان نیز یک اثر شایسته است که هر مخاطبی دوست دارد آن را گوش دهد. در نتیجه وقتی کمپانی برادران وارنر موسیقی متن فیلم آیر را در جهت منفی دست کاری میکنند، پس این فیلم جیمز گان است که در این شاخه نیز پیروز میشود.
مقایسه شخصیتهای شرور دو فیلم
فیلم جوخه انتحار محصول سال ۲۰۱۶ مصداق بارز یک اثر ابرقهرمانی شکست خورده در بخش معرفی و پرداخت یک شخصیت شرور است. البته ما در این اثر شاهد شخصیت شرور و شناخته شده اِنچنترس یا افسونگر هستیم؛ شخصیتی که از منظر تئوری میتواند یک آنتاگونیست جذاب باشد، اما اِنچنترس در اینجا به عنوان یک شرور عجیب و غریب و به شدت دم دستی و آزار دهنده مورد استفاده قرار گرفته و حتی جلوههای بصری ضعیف و عملکرد سرد و ناگیرا کارا دلوین نیز آن را خرابتر کرده است. در عین حال، فیلم 2021 جوخه انتحار دارای چند شرور جالب توجه چون استارو و گایوس گریوز معروف به متفکر (پیتر کاپالدی) است و ناگفته نماند که این ستاره دریایی قاتل و فرازمینی بینهایت سرگرمکننده تر از هر چیزی است که شروران فیلم آیر ارائه میدهند.
در نتیجه معرفی برنده این بخش از مقایسه نیز سخت نخواهد بود، هرچند هیچکدام از این فیلمها شخصیتهای شرور خاصی را ارائه نمیدهند، اما حداقل جیمز گان میداند که با شروران کارتونی و گاهاً مسخرهاش چگونه مخاطب را سرگرم کند؛ در حالی که فیلم آیر با شرورش با احترام جدی برخورد میکند، اما این برخورد جدی و تیره چیزی به جذابیت آنها نمیافزاید. بنابراین جوخه انتحار 2021 دوباره برنده این بخش میشود.
مقایسه ابعاد تصویری و قاب بندیها در دو فیلم
بسیاری از مخاطبان از تاریکی و کسل کننده بودن تصاویر Suicide Squad دیوید آیر شکایت داشتند، اما خارج از بحث ترکیب رنگ و روشنایی، گفتن یک نکته پیرامون تفاوت ابعاد قاب در این فیلم با نسخه جیمز گان لازم است که دانستنش خارج از لطف نیست. باید بدانید که ابعاد تصاویر فیلم دیوید آیر 2.39:1 است. همین نسبت تصویر میتواند این فیلم را سینماییتر از فیلم جیمز گان نشان دهد. بدون شک نسخه دیوید آیر به یک فیلم گران قیمت شباهت دارد و فیلمبردار آن رومن واسیانوف تمام تلاش خود را برای ایجاد چنین دست آورد سنگینی انجام میدهد؛ هرچند استفاده بی حد و اندازه از جلوههای بصری احمقانه در پرده سوم آن فیلم واقعاً شرمآور است و هویت تصویری کار را مخدوش کرده است.
در طرف مقابل جیمز گان به دلیل فیلمبرداری کامل فیلم خود به صورت IMAX نسبت ابعاد 1.85:1 را ترجیح میدهد؛ این نسبت تصویر گاهی اوقات تهدیدی برای ایجاد زیبایی میشود، مخصوصاً برای افرادی مانند ما که فیلم را در تلویزیون تماشا میکنیم. اما به طور کلی شخص جیمز گان رویکرد بسیار بازیگوشانه و پرانرژی تری نسبت به کارهای دوربین خود دارد. در فیلمسازی گان یک پویایی واقعی وجود دارد و آن استفاده صحیح از رنگ در تصاویر همراه با CGI فوق العاده در کل کار است. برای مثال شما با نگاهی به سکانس فرار هارلی کوئین و البته طراحی شخصیت King Shark (سیلوستر استالونه) و استارو متوجه حرف من خواهید شد. در واقع فیلم جیمز گان به مخاطب اطمینان میدهد در هر صحنه چیز جدیدی از منظر بصری ظاهر میشود.
در نتیجه برای مقایسه این بخش باید گفت هر دو اثر فیلمهای خوش تیپ و خوش ساختی هستند، هرچند نسخه 2016 دیوید آیر از یک پالت رنگارنگتر و البته ابعاد تصویر سینماییتری استفاده میکند، اما استفاده خلاقتر فیلم گان از رنگ و جلوههای بصری دیجیتالی نسخه او را از شکست در این بخش نیز فراری میدهد. بنابراین تساوی بهترین جواب برای این بخش از مقایسه است.
مقایسه سکانسهای اکشن دو فیلم
دیوید آیر با فیلم فیوری یا همان خشم ثابت کرد که میداند چگونه یک سکانس اکشن هیجان انگیز و شدیداً خشن بسازد، بنابراین انتظار میرفت که او سطح مشابهی از انرژی را برای جوخه انتحار خود نیز به ارمغان بیاورد. اما صرف نظر از مسائل پس از تولید فیلم، انکار این نکته سخت است که سکانسهای اکشن جوخه انتحار او چندان جالب نیستند. بیشتر نبردها و مبارزات نسخه دیوید آیر که شامل درگیری با موجودات زامبی مانند و هیولایی و البته مقابله با افسونگر میشود، در محیطهای بسیار ملایم و کم نور اتفاق میافتند. بنابراین دردناک است که زمان بیشتری برای انجام کارهای خلاقانه که تواناییهای شخصیتها را به نمایش میگذارد، صرف نشده است. در واقع سکانسهای اکشن نسخه آیر دارای هویت و شناسنامه بصری مناسب نیستند.
اما در فیلم جیمز گان اساساً برخورد با سکانسهای اکشن دقیقاً در نقطه مقابل چیزی است که آیر انجام داده است. به طور کلی در جوخه انتحار جدید هر یک از لحظات اکشن متمایز، تخیلی و از منظر بصری زیبا است. در واقع آزادی جیمز گان برای استفاده از درجه بندی R یک فضای باز برای ارائه یک قتل عام خلاقانه به او داده که این روش در واقع به خود شخصیتها نیز خدمت میکند. جوخه انتحار جیمز گان در بخش اکشن در وحشیانه ترین و بی قید و بندترین شرایط ممکن قرار دارد؛ و این یک امتیاز بزرگ است. در نتیجه برنده این بخش با اختلاف نجومی نسخه جوخه انتحار جیمز گان است.
برنده نهایی مقایسه
احتمالاً تشخیص برنده نهایی چیز سختی نیست، اما به هر حال باید اشاره کرد که جوخه انتحار دیوید آیر با تمام مشکلات تولیدش و حواشی اطرافش یک اثر ابرقهرمانی تمام و کمال نیست. با این وجود، این فیلم هم به واسطه وجود شخصیتهایی چون جوکر، بتمن، ددشات و هارلی کوئین برای خیلی از طرفداران جهان سینمایی DC مورد احترام است. در واقع نباید فراموش کرد که جوخه انتحار ۲۰۱۶ بدون شک حکم منجنیق پرتاب کننده هارلی کوئین به درون شهرت و محبوبیت را دارد. اما با این تفاسیر هم نمیتوان شهرت بدنامی فیلم را در بین منتقدان و خیلی از مخاطبان انکار کرد. بنابراین عملاً هیچ شانسی برای برتری فیلم دیوید آیر از فیلم جیمز گان وجود ندارد.
شاید نسخه دیوید آیر به واسطه اکران سینمایی در شرایط عادی و البته درجه سنی پایینتر، در زمان اکران جهانی مخاطبان فراوان تری را برای خود فراهم کرده باشد. اما جوخه انتحار جیمز گان اثری است که قدرت ماندگاری دارد؛ بنابراین میتواند سالها و حتی شاید دههها بعد از نمایش خود، با علاقه در ذهن مخاطبان به خاطر سپرده شود. در نتیجه برنده قطعی این مقایسه فیلم جیمز گان است.
جوخه انتحار جدید یک منظره جسورانه و از نظر بصری خیره کننده است که بیوقفه لحظات طنز، اکشن، احساسات و لحظات شاعرانهای را که در وسط کشتار تعریف و اجرا شدهاند با هم ترکیب میکند. بدون تردید در پُشت خون و خونریزیهای خشن، اندام پاره شده و مرگهای بیرحمانه این جوخه انتحار، نوعی احساسات صادقانه و گاهی کودکانه و انسانی وجود دارد که کمنظیر است. جیمز گان برخلاف نسخه دیوید آیر، سکانسهای دیدنی مینویسد که هرکدام هویت خاص خود را دارند و پر از نوآوریها و شگفتانههای بصری هستند. در نتیجه این اثر کاملاً فیلم جیمز گان است آن هم از ابتدا تا انتها، و این به تنهایی دلیل کافی برای پیروزی آن است.
هر آنچه درباره کمیک بوکهای دیسی نیاز دارید:
- بدترین پدرهای کمیکهای دیسی
- بهترین لباسهای شخصیتهای دیسی
- ۱۰ انیمه که بر اساس کمیکهای DC ساخته شدهاند
- ۹ مورد از بهترین داستانهای کمیکهای بتمن در دوران مدرن
- کدام یک از اعضای جاستیس لیگ میتواند یک تایتان را شکست دهد؟
https://vgto.ir/b92
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰