پیشروی رعدآسای طالبان از کوه تا کابل و بالاخره رسیدن به ارگ، یک شکست تمام عیار برای ایالات متحده بود ولی نه فقط برای ایالات متحده. ورود دوبارهی طالبان به پایتخت و سقوط یک به یک شهرها، شکست سهمگین چند نسل از افغانستانیهایی است که بر خرابههای جنگ و اشغال و بنیادگرایی، سودای توسعه داشتند و رؤیای آزادی؛ افغانستانیهایی که حسرتشان بر لب است و دستاوردهایشان بر باد، آنها که ساعتهایشان به وقت کابل، چند دهه به عقب بازمیگردد.
برافراشتن دوبارهی پرچم طالبان، هرگز اتفاق خوشایندی برای بسیاری از همسایگان افغانستان نبود منجمله ایران اما جبر همسایگی یک واقعیت است و وظیفهی حکمرانان و سیاستمداران، عبور دادن کشور از آسیب واقعیتهایی است که نمیشود در کوتاهمدت تغییرشان داد یا رخدادشان را متوقف کرد. کاستن از تبعات ناخوشایند تغییر، آن هم تغییری اینچنین مهیب و پرشتاب، وظیفهی ذاتی حاکمیت و بالطبع سیاست خارجی آن است و مذاکره هم که ابزار همیشگی دیپلماسی است. پذیرش واقعیت دقیقا همانقدری که واقعیت است نه کمتر و نه بیشتر، نشان از عملگرایی است و با دشمن هم به مذاکره نشستن، بلوغی است در گذر از شعارزدگیها و سودازدگیها اما جعل واقعیت و سفیدنمایی یک شبه، هرچه که باشد، اسمش را خوشبینی بگذاریم یا جعل روایت، واقعنگری و عملگرایی نخواهد بود.
در نظر بسیاری از صاحبنظران، طالبان همچنان و هنوز یک تهدید بالقوه است حتی اگر با توصیفانی چون “جنبش اصیل منطقه” بارها و بارها شستشو داده شود و بر کارگزاران است که تهدید را مهار زنند و فریفتهی سفیدشوییها نشوند. لازم نیست برای مذاکره کردن، برای تعامل یا برای هر اقدام مشترکی، ابتدا ثابت کنیم آن سوی مرز و میز، دوست نشسته است و نه دشمن؛ لازم نیست برای اینکه ثابت کنیم با دشمن یا عامل تهدید منافع ملی مذاکره نمیکنیم، دشمن و تهدید را چنان بیاراییم که سبب حیرانی و حیرت افکار عمومی شود و روایت رسمی چند دههای یکباره به روایتِ واژگون بدل شود. سیاستمداران میتوانند با هر شتاب و سرعتی خوشبین یا بدبین شوند اما افکار عمومی نمیتواند با همان سرعت و در همان لحظه بپیچد و بر مدار قرار بگیرد.
حقیقت اینجاست که امریکاستیزی نمیتواند و نباید شکلدهنده سیاست خارجی ما باشد آنچنانکه هر ضررش، الزاما تامین کنندهی منافع ملی ما و هر منفعتش، خسران ما باشد. شاید شوربختانه اقتصاد ما دلاری شده باشد و همه چیز با نرخ دلار سنجیده شود اما نباید اجازه داد که سیاست خارجی ما هم با وضعیت ایالات متحده تنظیم گردد حتی اگر خلاف جهت. امریکا قطبنمای معکوس سیاست خارجی ما نیست و این گزاره تعبیری روشن از استقلال خواهد بود.
در هفتهی گذشته که نوروز و عاشورا دو نماد فلات فرهنگی ایران از تقویم افغانستان خارج شدند، در هفتهی گذشته که برای چندمین بار، درگیری مرزی ایران و طالبان تکرار شد و در هفتهی گذشته که باز هم بحث حقآبهی هیرمند داغ شد، کمکم خوشبینیها رنگ باختند و برقع از چهرهی طالبان کنار رفت. هوشمند نیوز، طالبان را به عنوان چهرهی هفتهی گذشته انتخاب میکند و از شما هم میپرسد که آیا میشود به طالبان خوشبین بود یا خیر؟
311311
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰