چندین ماه از بر سرکار آمدن طالبان و سقوط دولت جمهوری افغانستان میگذرد اما امارت اسلامی هنوز نه موفق به کسب مشروعیت داخلی شده است و نه خارجی. طالبان علاوه بر اینکه خلاف توافقهای صورت گرفته با آمریکا قدرت را در افغانستان قبضه کرد و با تهاجم به کابل و تصرف آن عملاً هیچ حق انتخابی برای مردم این کشور باقی نگذاشت؛ به لحاظ پایبندی به حقوق بشر نیز روشی شبیه به سالهای ۲۰۰۱-۱۹۹۶ در پیش گرفته است. طالبان بعد از رسیدن به قدرت عملاً با عدم بازگشائی مدارس دخترانه در مقاطع متوسطه و بالاتر دختران را از تحصیل محروم و بار دیگر ارعاب جامعه را با ابعاد تازهای آغاز کرده است. در دولت جدید افغانستان، مدافعان حقوق بشر، روزنامهنگاران و افرادی که با دولت قبلی همکاری نزدیک داشتند مورد تهدید قرارگرفتهاند و بااینکه دولت طالبان در ابتدای ورود به کابل عفو عمومی اعلام کرد؛ در شش ماه اول حاکمیت آنها نزدیک به ۵۰۰ نفر از کارمندان دولت پیشین ازجمله افسران نهادهای امنیتی کشته یا ناپدید شدند.
با رویهای که این گروه در پیش گرفته است و با توجه به اینکه مردم کشور افغانستان به مدت بیست سال تحت لوای یک جمهوری دموکراتیک زندگی کرده اند بعید به نظر میرسد که امارت اسلامی بتواند نزد جامعه مشروعیت و محبوبیت داشته باشد. این مسئله وقتی جدیتر میشود که بدانیم بسیاری از مردم افغانستان با امید اینکه با به قدرت رسیدن طالبان و یک دست شدن قدرت، امنیت در کشور برقرار و کشت و کشتارها پایان پذیرد در مقابل قدرت گیری مجدد طالبان سکوت اختیار کردند ولی امروز با حملات مکرر داعش به مناطق مختلف افغانستان عملاً دیده میشود که نه تنها ثبات و امنیت در این کشور برقرار نشد بلکه آزادیهای مدنی و شهروندی مردم هم سلب گردید.
به همه این موارد فقر و گرسنگی مردم افغانستان را هم باید اضافه کرد. با روی کار آمدن طالبان با توجه به قطع کمکهای خارجی به این کشور، فقر و تورم کل افغانستان را فرا گرفته است. بر اساس آمار سازمان ملل تا پایان سال گذشته نیمی از جمعیت حدود ۳۸ میلیون نفری افغانستان زیر خط فقر زندگی میکردند و از آنجا که اقتصاد این کشور در حال فروپاشی است ممکن است تا اواخر امسال این رقم به ۹۷ درصد جمعیت هم برسد. البته نباید نادیده گرفت که بخشی از نابسامانیهای اقتصادی در این کشور بر اثر خشکسالی و همچنین بحران اقتصادی جهانی است؛ اما در هر حال این فقر و گرسنگی، محصول هر عاملی که باشد مانع از مشروعیت و مقبولیت طالبان نزد مردم افغانستان میشود.
بنابراین طالبان نه نزد آنهایی که جویای امنیت و ثبات بودند و نه آنهایی که طالب آزادیهای مدنی بودند اینک اعتباری ندارد.
در مورد مشروعیت خارجی هم نظر به اینکه طالبان تمام تعهدات مربوط به مذاکرات صلح از جمله تأسیس دولت فراگیر، رعایت حقوق بشر، قطع ارتباط با القاعده و ممانعت از استفاده از خاک افغانستان توسط گروههای تروریستی را زیر پاگذاشت، این گروه نمیتواند توقع شناسایی بینالمللی را داشته باشد.
اما گویا این روزها طالبان برای به دست آوردن شناسایی بینالمللی و به تبع آن رفع تحریمها بازی جدیدی را آغاز کرده است. طالبان تلاش دارد تا با قرار دادن گزینه بد و بدتر در برابر جهان، کشورهای دیگر را به بد راضی کند. این گروه سعی دارد تا با عدم پایبندی به وعدههای خود در مورد داعش و القاعده شرایطی را فراهم آورد که جهان به جای رعایت حقوق بشر، مبارزه با تروریسم را وجه مصالحه با امارت اسلامی قرار دهد. به همین دلیل است که در حالی که نزدیک به یک سال از به قدرت رسیدنشان میگذرد برای اولین بار اعتراف کردند که در همان ابتدا ۱۸۰۰ تن از اعضای داعش را از زندانهای پلچرخی و بگرام رها کردهاند. در واقع این اعتراف بیدلیل نیست. آنها سعی دارند به غرب این پیام را مخابره کنند که هر زمان که میل داشته باشند میتوانند دست داعش و القاعده را باز بگذارند و یا عرصه را بر آنها تنگ کنند.
طالبان در رسیدن به هدف خود احتمالاً موفق خواهد بود چرا که در نهایت خوششانسی، ماههای اولیه حکومتش در افغانستان با جنگ اوکراین توأم شد. طالبان به خوبی میداند که در این شرایط هیچ کشور قصد ندارد که تجربه بیستساله آمریکا در افغانستان را تکرار کند و همچنین با توجه به اهمیت بحران اوکراین توجه جهان معطوف به اروپای شرقی است و فعلاً افغانستان در نگرانیهای جهانی محلی از اعراب ندارد. به همین دلیل طالبان اکنون را بهترین زمان یافته است تا روند مذاکراتش با غرب را به مسیری هدایت کند که غرب حقوق بشر را رها و تروریسم را که میتواند مستقیماً آنها را تهدید کند در مرکز توجه قرار دهند.
311311
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰