یکی مهجور ماندن عناصر مختلفی است که باید در کنار هم قرار بگیرند برای شکل دادن به فرهنگ عمومی و دیگری کمتوجهی به آیینهای ماه مبارک رمضان است.
در کشورهای اسلامی معمولا به این دلیل که مسلمانان در یک بستر اجتماعی و فرهنگی در تعامل هستند، نهادهای رسمی و حاکمیتی نقش تعیینکنندهای درباره فضای آیینهای مذهبی ندارد و در نتیجه مردم انگیزه و شوق بیشتری پیدا میکنند برای بزرگداشت این آیینها. در خیلی از کشورهای عربی روزهای ماه مبارک رمضان، زمان کار نیست. معمولا ساعت تعطیلی در طول روز بیشتر میشود و برنامههای روزانه مردم به سمت عصر سوق پیدا میکند، بهخصوص در کشورهای حوزه خلیجفارس که هوا گرمتر است، نوعی زندگی شبانه رواج پیدا میکند که شامل شبنشینی و نیز تماشای سریالهای شبانه تلویزیون است. در سالهای اخیر بیشتر مشاهده میشود که شبکههای مختلف تلویزیون در شبهای ماه مبارک رمضان بهترین مجموعهها را به نمایش میگذارند. حالوهوای این شبها شبیه به عید نوروز ماست، چون کشورهای عربی، فرصتی مانند عید نوروز را در اختیار ندارند و جشن آغاز سال آنها شبیه به ما نیست، در نتیجه همه نیاز عمومی برای شادی و جشن روی ماه مبارک رمضان متمرکز میشود.
دومین نکته به شیوه مواجهه متولیان دین با ماه مبارک رمضان مرتبط است. بخشی از ماجرا رمضانهای نهچندان شاد در کشور ما، جنبه تئوریک و نظری دارد که باید از سوی متولیان دینی و نهادهای دینی و علمای دین تبیین و اصلاح شود. معالاسف شناخت و تصویری که از دین ارائه میشود، بیشتر جنبه حزنآلود دارد که البته در این مورد بهجز متولیان دینی، عوامل تاریخی مثل ناکامیهای مردم ایران در طول تاریخ و ظلمها و ستمهایی که تحمل کردهاند، مزید علت شده تا تصویری حزنآلود از ماه مبارک رمضان وجود داشته باشد.
این تصویر حزنآلود بهخصوص در رسانهها به بازنگری نیاز دارد. چرا که بازنمایی رسانهای از مقولات مختلف در عصر ارتباطات اهمیت ویژهای دارد.
لازم است در این باره مطالعات علمی و تجربی صورت بگیرد. شاید نیاز به کارگاهی برای آموزش و تولید برنامه دینی داشته باشیم؛ کارگاهی که در آن آزمون و خطا صورت بگیرد. یکی از خلأهای جدی که این روزها در رسانههای ما وجود دارد، نمایش فضای درونی برخی مجالس مذهبی است که شاید چندان مناسب مخاطب عمومی نباشد یا ارائه و تبیین مضامین دعاها و احادیث و محتوای دینی و مذهبی صرفا به زبان عربی که احتمالا برای مخاطب عام فارسیزبان مناسب نیست. همچنین جایگاه بخشی از مخاطب که علایق مذهبی چندانی ندارد یا حتی مسلمان نیست، در رسانههای ما مشخص نیست و سیاستگذاری مشخصی در این باره صورت نگرفتهاست.
ما در کشورهای اسلامی عنصر رنگ را بیشتر شاهدیم تا در کشور خودمان. به دلایلی که بحث مفصلی است ما از رنگها محروم هستیم. من به عنوان روحانی اگر لباسی بپوشم که رنگش کمی شاد باشد، در فضای عمومی منفی تلقی میشود در حالی که در زمان ائمه اینطور نبودهاست. روایاتی داریم که امام صادق(ع)و امام رضا(ع) لباسهایی با رنگ بسیار شاد تن میکردند در حالی که امروز استفاده از رنگهای بسیار شاد بهخصوص برای متولیان دین و فرهنگ ناخوشایند است. به نظرم این مورد چندان به دین هم ارتباط پیدا نکند و بیشتر متاثر از مولفههای فرهنگ عمومی است. دلایل مختلفی هم دارد که به مرور طی قرنها به اینجا رسیدهاست.
بازنگری در شرایط موجود برای مخاطب جدید و نسل جدید ضروری است. مخاطب گذشته شاید تعلقها و دلبستگیهایی نسبت به مفاهیم دینی داشت و حساسیتی به فضای عمومی جامعه نشان نمیداد اما مخاطب امروز که همه ارتباطش با مسائل دینی از طریق رسانه است و در فضای عمومی از پیامهای رسانهای بسیار تاثیر میگیرد، برای نمادها و نشانههای بیرونی اهمیت زیادی قائل است و این نمادها برای او تعیینکننده هستند. بازنگری و تجدیدنظر در شیوه بازنمایی مضامین دینی برای این مخاطب ضروری است و میتوان در این باره از ظرفیتهای فضای مجازی بهره گرفت.
پیامهای رسانهای ممکن است در شبکههای اجتماعی و فضای مجازی توسط نهادهای مردمی و غیردولتی و فعالان اجتماعی تولید شود، بهخصوص کسانی که تاثیرگذاری بیشتری دارند، چهره هستند و مورد توجه قرار میگیرند و بیشتر میتوانند مورد توجه قرار بگیرند.
* منتشر شده در روزنامه جام جم/ 18 فروردین 1401
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰