چرا اکثر معامله گران شکست می خورند و چگونه می توان موفقیت معاملات را افزایش داد
اشتباه شماره یک معامله گران چیست؟ نوسانات بزرگ بازار مالی و دسترسی رو به رشد برای افراد عادی باعث شده است که معاملات فعال بسیار محبوب شود، اما هجوم معامله گران جدید با موفقیت های متفاوتی روبرو شده است. الگوهای خاصی وجود دارد که ممکن است معامله گران سودآور را از کسانی که در نهایت
اشتباه شماره یک معامله گران چیست؟
نوسانات بزرگ بازار مالی و دسترسی رو به رشد برای افراد عادی باعث شده است که معاملات فعال بسیار محبوب شود، اما هجوم معامله گران جدید با موفقیت های متفاوتی روبرو شده است.
الگوهای خاصی وجود دارد که ممکن است معامله گران سودآور را از کسانی که در نهایت پول از دست می دهند جدا کند. و در واقع، یک اشتباه خاص وجود دارد که در تجربه ما بارها و بارها تکرار می شود. مهمترین اشتباهی که منجر به ضرر معامله گران شد چیست؟
در اینجا یک اشاره وجود دارد – این به نحوه ارتباط ما به عنوان انسان با برد و باخت مربوط می شود
روانشناسی انسانی ما، حرکت در بازارهای مالی را که مملو از عدم اطمینان و ریسک است، دشوار می کند و در نتیجه رایج ترین اشتباهات معامله گران مربوط به استراتژی های ضعیف مدیریت ریسک است.
معاملهگران معمولاً در جهت بازار درست میگویند، اما مشکل در این است که وقتی درست میگویند چقدر سود میبرند در مقابل اینکه وقتی اشتباه میکنند چقدر سود میبرند.
خط پایین،معامله گران تمایل دارند در معاملات برنده کمتر از معاملات بازنده ضرر کنند.
قبل از بحث در مورد چگونگی حل این مشکل، ایده خوبی است که درک بهتری از اینکه چرا معامله گران در وهله اول تمایل به انجام این اشتباه دارند، به دست آورید.
یک شرط بندی ساده – درک تصمیم گیری از طریق برد و باخت
ما به عنوان انسان تمایلات طبیعی و گاهی غیرمنطقی داریم که تصمیم گیری ما را مختل می کند. برای نشان دادن این کمبود رایج، از بینش ساده و در عین حال عمیقی استفاده خواهیم کرد که جایزه نوبل در اقتصاد را به دست آورد. اما ابتدا یک آزمایش فکری:
اگر به شما یک شرط بندی ساده بر اساس تلنگر کلاسیک یک سکه به شما پیشنهاد بدهم چه می شود؟ فرض کنید این یک سکه منصفانه است که به همان اندازه “سر” یا “دم” را نشان می دهد، و از شما می خواهم که نتیجه یک تلنگر را حدس بزنید.
اگر درست حدس بزنید، 1000 دلار برنده می شوید. اشتباه حدس بزنید و چیزی دریافت نمی کنید. اما برای جالب کردن چیزها، من گزینه B را به شما می دهم – یک سود مطمئن 400 دلاری. کدامیک را برمی گزینید؟
بازگشت مورد انتظار |
||
انتخاب الف |
50% شانس 1000 دلار و 50% احتمال 0 دلار |
500 دلار |
انتخاب ب |
400 دلار |
400 دلار |
از منظر منطقی، انتخاب A از نظر ریاضی منطقیتر است، زیرا میتوانید انتظار داشته باشید 500 دلار به دست آورید و در نتیجه سود را به حداکثر برسانید. انتخاب B فی نفسه اشتباه نیست. با خطر زیان صفر نمیتوان به خاطر پذیرش سود کوچکتر مقصر بود. و ناگفته نماند که شما در معرض خطر عدم کسب هیچ سودی از طریق انتخاب A هستید—در واقع از دست دادن 400 دلار ارائه شده در گزینه B.
پس جای تعجب نیست که آزمایشهای مشابه نشان میدهند که اکثراً «B» را انتخاب میکنند. وقتی نوبت به دستاوردها می رسد، اغلب ما تبدیل می شویم ریسک گریز و سود قطعی را بدست آورید. اما تلفات احتمالی چیست؟
رویکرد متفاوتی را برای آزمایش فکری در نظر بگیرید. با استفاده از همان سکه، احتمال ضرر 1000 دلاری و 0 دلاری را در گزینه A به شما پیشنهاد می کنم. انتخاب B یک ضرر 400 دلاری است. کدامیک را برمی گزینید؟
بازگشت مورد انتظار |
||
انتخاب الف |
50% احتمال – 1000 دلار و 50% احتمال 0 دلار |
-500 دلار |
انتخاب ب |
-400 دلار |
-400 دلار |
در این مثال، گزینه B تلفات را به حداقل می رساند و بنابراین انتخاب منطقی است. و با این حال آزمایشهای مشابه نشان دادهاند که اکثراً «A» را انتخاب میکنند. وقتی صحبت از ضرر به میان میآید، ما به دنبال ریسک میشویم. بیشتر آنها در مورد سود از ریسک اجتناب می کنند، اما اگر به معنای اجتناب از ضرر باشد، فعالانه به دنبال ریسک هستند.
یک تمرین فرضی برگرداندن سکه به سختی چیزی است که نمیتوان به خاطر آن خواب را از دست داد، اما این رفتار طبیعی انسان و ناهماهنگی شناختی اگر به تصمیمگیری در زندگی واقعی نیز گسترش یابد، به وضوح مشکلساز است. و در واقع این پویایی است که به توضیح یکی از رایج ترین اشتباهات در تجارت کمک می کند.
ضررها از نظر روانی بسیار بیشتر از دستاوردها باعث ایجاد لذت می شوند.
دانیل کانمن و آموس تورسکی آنچه را که «مقاله اصلی در اقتصاد رفتاری» نامیده میشود منتشر کردند که نشان میدهد انسانها اغلب زمانی که با سود و زیان احتمالی مواجه میشوند، تصمیمات غیرمنطقی میگیرند. کار آنها مختص تجارت نبود اما پیامدهای واضحی برای مطالعات ما دارد.
مفهوم اصلی ساده و در عین حال عمیق بود: اکثر مردم تصمیمات اقتصادی را نه بر اساس مطلوبیت مورد انتظار، بلکه بر اساس نگرش خود نسبت به برد و باخت اتخاذ می کنند. به سادگی فهمیده شد که یک فرد منطقی صرفاً بر اساس حداکثر کردن سود و به حداقل رساندن ضرر تصمیم می گیرد، اما اینطور نیست. و همین ناهماهنگی در دنیای واقعی با معامله گران دیده می شود…
هدف ما در نهایت کسب سود در معاملات است. اما برای انجام این کار، ما باید خود را مجبور کنیم که احساسات طبیعی خود را پشت سر بگذاریم و در تصمیمات تجاری خود منطقی عمل کنیم.
اگر هدف نهایی به حداکثر رساندن سود و به حداقل رساندن زیان باشد، سود 500 دلاری ضرر 500 دلاری را به طور کامل جبران می کند.
با این حال، این رابطه خطی نیست. تصویر زیر به ما نگاهی تقریبی به این می دهد که چگونه اکثر افراد ممکن است “لذت” و “درد” خود را که از سود و زیان ناشی می شوند، رتبه بندی کنند.
تئوری چشم انداز: ضرر معمولاً بسیار بیشتر از سودی است که باعث لذت می شود
شکل 3. تحت مجوز CC BY-SA 3.0 از طریق Wikimedia Commons
احساس منفی تجربه شده از ضرر 500 دلاری می تواند به طور قابل ملاحظه ای بیشتر از احساس مثبت حاصل از سود 500 دلاری باشد، و تجربه هر دو باعث می شود که بیشتر افراد با وجود اینکه ضرر مالی نداشته باشند، احساس بدتری داشته باشند.
در عمل، ما باید راهی پیدا کنیم تا آن منحنی مطلوبیت را صاف کنیم – سود و زیان معادل را به عنوان جبران کننده تلقی کنیم و بنابراین تصمیم گیرندگان کاملاً منطقی شویم. با این حال گفتن این کار بسیار ساده تر از انجام آن است.
شکل 4. تحت مجوز CC BY-SA 3.0 از طریق Wikimedia Commons
درصد برد بالا نباید هدف اصلی باشد
هدف اصلی شما باید یافتن معاملاتی باشد که به شما یک مزیت بدهد و یک نمایه ریسک نامتقارن ارائه دهد.
این بدان معناست که هدف اصلی شما باید دستیابی به یک نسبت “ریسک/پاداش” (R/R) قوی باشد، که صرفاً نسبت میزان ریسک در مقابل میزان سود شما است. فرض کنید در 50 درصد مواقع حق با شماست، یک انتظار معقول. سود و زیان شما باید حداقل یک نسبت ریسک/پاداش 1:1 داشته باشد، اگر حداقل به حد تعادل برسید.
برای اینکه ریاضیات به نفع شما باشد، یک معامله گر که تقریباً در 50٪ معاملات خود پول می گیرد، باید واحد پاداش بالاتری را در مقابل ریسک هدف قرار دهد، مثلاً 1.5:1 یا حتی 2:1 یا بیشتر.
بسیاری از معامله گران در تلاش برای دستیابی به درصد برد بالا قطع می شوند، که وقتی به تحقیقاتی که قبلاً در مورد ضرر گریزی نگاه کردیم، قابل درک است. و در تجربیات خود تقریباً مطمئناً این واقعیت را تشخیص می دهید که دوست ندارید باخت. اما از منظر منطقی، انتظار اینکه همیشه حق با شما باشد، واقع بینانه نیست. باخت تنها بخشی از فرآیند است، واقعیتی که به عنوان یک معامله گر باید با آن راحت باشید.
دستیابی به نرخ برد 45 درصدی با نسبت R/R 2:1 واقعی تر و سودمندتر از این است که 65 درصد از ایده های تجاری خود را درست انجام دهید، اما فقط با مشخصات ریسک/پاداش 1:2. در کوتاهمدت، رضایت بیشتر از «برنده شدن» ممکن است احساس خوبی در شما ایجاد کند، اما به مرور زمان به دست نیاوردن هیچ دستاوردی منجر به ناامیدی خواهد شد. و یک ذهن ناامید تقریباً به طور قطع منجر به اشتباهات بیشتری خواهد شد.
جدول زیر به خوبی ریاضیات را نشان می دهد. در طول یک نمونه تجارت 20، می توانید به وضوح ببینید که چگونه یک نمایه ریسک/پاداش مطلوب همراه با بازنده های بیشتر از برندگان می تواند نسبت به یک نمایه ریسک/پاداش نامطلوب همراه با تعداد بسیار بیشتری از برندگان، سازنده تر باشد. معاملهگری که در 45% معاملات با نمایه R:R 2:1 درآمد کسب میکند، جلوتر میآید، در حالی که معاملهگر با نرخ برد 65%، اما تنها نصف سود برنده در مقابل بازنده را به دست میآورد، با اندکی خالص نتیجه میگیرد. ضرر – زیان.
ترجیح می دهید چه کسی باشید؟ معاملهگری که در نهایت 7 واحد مثبت میشود اما بیشتر از برنده شدن بازنده میشود، یا کسی که در نهایت کمی منفی است اما اغلب از “حق” بودن لذت میبرد. انتخاب آسان به نظر می رسد.
از توقف ها و محدودیت ها استفاده کنید – مدیریت خوب پول
انسانها ماشین نیستند و کار بر خلاف تعصبات طبیعی ما نیاز به تلاش دارد. هنگامی که یک برنامه معاملاتی دارید که از نسبت پاداش/ریسک مناسب استفاده می کند، چالش بعدی این است که به برنامه پایبند باشید. به یاد داشته باشید، طبیعی است که انسان ها بخواهند زیان خود را حفظ کنند و زودتر سود ببرند، اما تجارت بد را به همراه دارد. ما باید بر این تمایل طبیعی غلبه کنیم و احساسات خود را از تجارت حذف کنیم.
یک راه عالی برای انجام این کار این است که از ابتدا معامله خود را با دستورات Stop-Loss و Limit تنظیم کنید. اما آنها را به خاطر تنظیم آنها برای دستیابی به یک نسبت خاص تنظیم نکنید. میخواهید همچنان از تحلیل خود برای تعیین منطقیترین قیمتها برای قرار دادن توقف و محدود کردن سفارشها استفاده کنید. بسیاری از معاملهگران از تحلیل تکنیکال استفاده میکنند، که به آنها امکان میدهد نقاطی را در نمودارها شناسایی کنند که ممکن است باعث بیاعتبار کردن (تحریک ضرر شما) یا اعتبار معامله شما (تحریک سفارش محدود) شود. تعیین نقاط خروج از قبل به شما کمک می کند تا اطمینان حاصل کنید که از همان ابتدا نسبت پاداش/ریسک مناسب (1:1 یا بالاتر) را دنبال می کنید. هنگامی که آنها را تنظیم کردید، آنها را لمس نکنید. (یک استثنا: شما می توانید توقف خود را به نفع خود حرکت دهید تا با حرکت بازار به نفع شما، سود را قفل کنید.)
به ناچار مواقعی پیش میآید که یک معامله علیه شما حرکت میکند، باعث توقف ضرر شما میشود، و با این حال در نهایت بازار به سمت معاملهای که شما به تازگی از آن خارج شدهاید، معکوس میشود. این می تواند یک تجربه خسته کننده باشد، اما باید به خاطر داشته باشید که این یک بازی اعداد است. انتظار اینکه یک معامله با ضرر هر بار به نفع شما باشد، شما را در معرض ضررهای اضافی قرار می دهد، شاید فاجعه بار باشد اگر به اندازه کافی بزرگ باشد. بحث کردن در برابر استاپ ضررها، زیرا آنها شما را مجبور به باخت می کنند، بسیار خودباختگی است – هدف آنها این است.
مدیریت ریسک به این روش بخشی از چیزی است که بسیاری از معامله گران آن را ” می نامند.مدیریت مالی“. این یک چیز است که در سمت راست بازار باشید، اما مدیریت ضعیف پول، کسب سود در نهایت را بسیار دشوارتر می کند.
طرح بازی: همه چیز را با هم گره بزنیم
معامله با توقف ها و محدودیت های تنظیم شده روی نسبت پاداش/ریسک 1:1 و ترجیحاً بیشتر
هر زمان که معامله ای انجام می دهید، مطمئن شوید که از دستور توقف ضرر استفاده می کنید. همیشه اطمینان حاصل کنید که هدف سود شما حداقل به اندازه ضرر ضرر شما از قیمت ورودی شما فاصله دارد، و باز هم همانطور که قبلاً بیان کردیم، باید به طور ایده آل نسبت ریسک/پاداش بیشتری را هدف قرار دهید. سپس فقط نیمی از زمان ها می توانید جهت بازار را به درستی انتخاب کنید و همچنان بازدهی مثبت در حساب خود داشته باشید.
فاصله واقعی که توقف ها و محدودیت های خود را قرار می دهید به شرایط بازار در آن زمان، مانند نوسانات، و جایی که حمایت و مقاومت را می بینید، بستگی دارد. شما می توانید نسبت پاداش/ریسک مشابهی را برای هر معامله ای اعمال کنید. اگر یک سطح توقف 40 امتیاز با ورود دارید، باید هدف سود 40 امتیازی یا بیشتر را برای دستیابی به نسبت R/R حداقل 1:1 داشته باشید. اگر 500 امتیاز فاصله دارید، هدف سود شما باید حداقل 500 امتیاز فاصله داشته باشد.
به طور خلاصه، با این واقعیت که باخت بخشی از معاملات است، راحت باشید، حد ضرر و محدودیتهایی را تعیین کنید تا ریسک خود را زودتر تعریف کنید، و در هنگام برنامهریزی معاملات، به نسبت ریسک/پاداش مناسب دست یابید.
آموزش مجازی مدیریت عالی حرفه ای کسب و کار Post DBA + مدرک معتبر قابل ترجمه رسمی با مهر دادگستری و وزارت امور خارجه | آموزش مجازی مدیریت عالی و حرفه ای کسب و کار DBA + مدرک معتبر قابل ترجمه رسمی با مهر دادگستری و وزارت امور خارجه | آموزش مجازی مدیریت کسب و کار MBA + مدرک معتبر قابل ترجمه رسمی با مهر دادگستری و وزارت امور خارجه |
مدیریت حرفه ای کافی شاپ | حقوقدان خبره | سرآشپز حرفه ای |
آموزش مجازی تعمیرات موبایل | آموزش مجازی ICDL مهارت های رایانه کار درجه یک و دو | آموزش مجازی کارشناس معاملات املاک_ مشاور املاک |
برچسب ها :افزایش ، اکثر ، توان ، چرا ، چگونه ، خورند ، داد ، را ، شکست ، گران ، معاملات ، معامله ، موفقیت ، می
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰