فرهنگستان هنر درست بعد از اتفاقهای سال ۸۸، در دولت دوم محمود احمدینژاد با تغییر مدیریت مواجه شد، علی معلم دامغانی، شاعر پیشکسوت و نزدیک به دولت وقت، به جای میرحسین موسوی نشست. آن زمان البته اصلا عجیب ننمود که یک شاعر در راس فرهنگستان هنر نشست، چه اینکه هیچ رسانهای توجه جدی به این موضوع تکرد، هنرمندان اعتراضی نکردند، نقد جدی نوشته نشد. انگار طبیعی بود که یک شاعر با کمترین تجریه در مدیریت هنری و بدون ارتباط با فضای هنر، رئیس فرهنگستان هنر شود، بس که آن روزها سیاست آوار شده بود بر همه چیز، از جمله فرهنگ.
به زعم نگارنده انفعال در فرهنگستان هنر از همینجا آغاز شد، انگار که علی معلم وظیفه داشت هیچ کاری نکند و فقط فضا را آرام نگه دارد. فرهنگستان هنر از آن زمان در سراشیبی قرار گرفت، گویی که باید دیکر در ساختار مدیریت فرهنگی و هنری کشور آن هیمنه و اعتبار را نداشته باشد. کنار گذاشتن تعدادی از کارشناسان و مدیران فرهنگستان هم به سرعت حرکت در سرازیری این مجموعه افزود. شرایط تا پایان دولت محمود احمدینزاد به همین منوال بود؛ انفعال و حرکت در مسیر سقوط اعتبار.
با روی کار آمدن دولت حسن روحانی، امید برای تغییر در شرایط نامناسب فرهنگستان زنده شد. چه اینکه بسیاری از آنها که اهل فرهنگ بودند، بسیاری از آنها که عضو پیوسته و وابسته فرهنگستان هنر بودند، در انتخابات از حسن روحانی حمایت کرده بودند. اما برای دولت تدبیر، فرهنگ حتی در ساختار اداری و اجرایی دولت هم اولویت نداشت چه رسد به توجه به وضعیت فرهنگستان هنر. بر همین اساس، مدیریت علی معلم دامغانی بر فرهنگستان در دولت روحانی ادامه یافت تا آنجا که بیماری، معلم را از کار انداخت. اما باز، برای دولت، فرهنگستان اولویت که نبود هیچ، حتی توجهی هم به آن نداشت. فرهنگستان بیش از یک سال با سرپرست اداره شد تا اینکه در ماههای آخر دولت تدبیر و امید، دکتر بهمن نامور مطلق به ریاست فرهنگستان هنر منصوب شد. سوال اینجاست که انتصاب رئیس فرهنگستان هنر نمیتوانست بلافاصله بعد از کنارهگیری علی معلم یا حداقل کمی بعد از آن انجام شود؟ اینکه دولت از سر بیتوجهی، کسی را برای ریاست فرهنگستان هنر تعیین نکرد یا در شورای عالی انقلاب فرهنگی گزینه موردنظر دولت مورد موافقت و اجماع قرار نگرفت، خیلی روشن نیست. اگرچه نگارنده بر این باور است اصل ماجرا را باید در بیتوجهی دولت به فرهنک(در کل) و فرهنگستان هنر (به طور مشخص) بررسی کرد.
به هر ترتیب، دکتر بهمن نامور مطلق در ماههای پایانی دولت تدبیر و امید به ریاست فرهنگستان هنر رسید. شاید او حتی فکر نکرد چند ماه فرصت دارد برای بهبود شرایط و خارج کردن فرهنگستان هنر از انفعال. شاید او فقط میدانست زمان زیادی در اختیار ندارد تا فرهنگستان هنر را از فقط میزبان برنامههای دیگران بودن (اتفاقی که در فاصله سالهای ۱۳۹۰ تا ۱۴۰۰ برای فرهنگستان افتاده بود) خارج کند. اینگونه بود که تغییر در ساختار مدیریتی را با هدف برنامهریزی و اجرا و فعال سازی گروههای تخصصی فرهنگستان را به منظور ورود اعضای فرهنگستان به ساختار تصمیمسازی، از همان روزهای نخست نشستن بر صندلی ریاست آغاز کرد. اگرچه در این حوزه نقدهایی به انتخابهای او وارد است، از جمله این نقدها میتوان به این نکته اشاره کرد که بعضی انتخابهای او بر مبنای توصیه و سفارش و بعضی انتصابها بر مبنای صرفا فعالسازی تعدادی از اعضای پیوسته فرهنگستان انجام شده است. فعال کردن مجموعه هنری آسمان، به عنوان بازوی اجرایی فرهنگستان اما یکی از راهکارهای مناسب برای تصمیم سازی و اجرای برنامه بود. توجه به موسیقی نواحی و برنامهریزی برای اجراهای پژوهشی در این حوزه از مسیر همین بازوی اجرایی انجام شد. نامور مطلق که در دولت سید ابراهیم رئیسی هم کار خود را ادامه میداد بعد توانسته بود گروههای تخصصی را فعال کند، هنرمندان به فرهنگستان رفت و آمدشان از سر گرفته شد. برنامههای مشترک با نهادهای فرهنگی دیگر برگزار شد. از سوی دیگر فرهنگستان هنر در دوره نامور مطلق به الگوسازی در برنامههای هنری، ارائه نظر کارشناسی برای سیاستگذاریهای کلان در حوزه هنر و رویکردهای ابنچنینی به عنوان ماموریت اصلی خود هم توجه کرد. فرهنگستان حالا کمی از انفعال خارج شده است. حالا خبر رسیده دولت رئیس فرهنگستان هنر را تغییر داده است.
فرهنگستان هنر شاید در دوره اخیر با تحول و اتفاق ویژهای همراه نبود اما به طور حتم از انفعال خارج شد و مسیر تاثیرگذاری در فرهنگ و هنر را با عقلانیت و طمانینه پیش گرفت که کاش ادامه یابد.
برای تعیین رییس فرهنگستان هنر همواره گروهی معتقد است رئیس فرهنگستان هنر باید فردی همسو با ساختار مدیریتی دولت باشد والبته با فضای هنر هم در ارتباط باشد. گروه دیگری هم معتقد است ریاست فرهنگستان را باید به فردی سپرد که در هنر صاحب نظر و دارای رای بوده و نیز از جانب هنرمندان، به ویژه اعضای فرهنگستان، مقبولیت داشته باشد. البته همراه شدن با نگاه دولت در عرصه فرهنگ برای این گروه هم دور از نظر نیست.
نکته اما اینجاست هر دو گروه از دریچه سیاست به فرهنگ نگاه میکنند و انتخاب رئیس برای فرهنگستان هنر را هم از همین منظر مورد توجه دارند و این آغاز اشتباه است. همان اشتباهی که در دولت دوم احمدینژاد بر سر فرهنگستان هنر آوار شد.
فرهنگ را نباید از دریچه سیاست و با رویکرد جناح سیاسی مدیریت کرد، فرهنگستان هنر را باید به اهل هنر سپرد. فعال شدن اعضای پیوسته و وابسته فرهنگستان هنر در ساختار این مجموعه میتواند گام مهمی در این راستا باشد.
درباره عملکرد دکتر مجید شاهحسینی به عنوان رئیس جدید فرهنگستان هنر نمیتوان پیش بینی کرد، چه اینکه این پیشبینی اگر انجام شود بر مبنای نگاه سیاسی و از دریچه سیاست است و این خطاست. شاید بهتر باشد کمی بگذرد، مواضع او در فرهنگستان هنر، در کنار تصمیمگیریها و انتخابهای او قرار داده شود بعد به پیشبینی درباره فرهنگستان هنر برسیم.
۵۷۵۷
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰